۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۶, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۶۲)

جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
 
اندکی اندر باب دلایل ارتکاب اشتباه و تکرار اشتباه

اشتباهی که بیش از یکبار تکرار شود، انتخاب است.
کلاش

۱
انتخاب به چه معنی است
ای کلاش؟

۲
انتخاب
یکی از مفاهیم مهم فلسفی است.

۳
انتخاب به معنی
تصمیمگیری
است.

۴
تصمیمگیری و یا انتخاب
حاکی از این است که فرد و یا جامعه بر سر دو راهی و یا چند راهی قرار می گیرد و یکی از چند راه را برمی گزیند تا به مقصد مطلوب رسد

۵
راه به چه معنی است؟

۶
راه راست چیست؟
مشخصات راه راست چیستند؟

۷
پیش شرط تشخیص و تمییز راه راست از راه های کژ و بی راهه و گمراه چیست؟

۸
مگر
رفتن به راه خطا ( اشتباه در تشخیص و تعیین راه)
خودش
نوعی انتخاب نبوده است؟

۹
فرض کنیم از
۵ راه مشخص و معین
کسی به هر دلیلی یکی را انتخاب کرده است.
انتخابی که مبتنی بر اشتباه بوده است.

۱۰
فرد مورد نظر
پس از خوردن سرش به سنگ
به اشتباه خود پی برده است.

۱۱
حالا اگر یکی دیگر از راه های چهارگانه را پیش گیرد و مجددا سرش به سنگ خورد
مگر باید
محاکمه شود و به دار آویخته شود؟

۱۳
چه فرقی میان انتخاب خطای اول و دوم وجود دارد؟
 
تخریب خانه زبان خلایق مقدمه تخریب خانه خرد خلایق است
و تخریب خانه خرد خلایق مقدمه تخریب عمارت اختیار و خودمختاری (آزادی و استقلال نظری و عملی) خلایق است.


۱
ویرایش:
ضد
مشد هیوا
 نه
 زد.

۲
 زد
از زدن می آید و معنی دیگری دارد.

۳
مگه در طویله کور دوستان
کودکستان و دبستان
وجود ندارد
 تا حیوانات
حداقل
 درست نوشتن بیاموزند؟

۳
 شرط لازم برای حداقل درست خواندن
 آموزش پیشاپیش درست نوشتن است.

۴
 آفتابه بر داشتن بر زبان فارسی
به هر دلیلی
چه از فرط خریت و چه به نیت خرابکاری فکری و فرهنگی
نشانه خردستیزی است.

۵
ضمنا پوزه بند زدن بر همنوع دگراندیش
هنر لاشه ها و لاشخورها ست.
که نان سفره شان به خون شریف ترین اعضای جامعه آغشته است  


اندکی اندر باب عینیت (عینی بودن) معیارها
دیالک تیک اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو (دلبخواهی، من در آوردی، ارادی، شخصی، فردی، گروهی و میلی)

۱
بحث بر سر نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو است.

۲
معیار برای تعیین چند و چون مثلا سیب
نه
سیب فروش و سیب خر و سیب کار و سیب خور و سیب چین

۳
بلکه
ماهیت خود سیب است.

۴
ماهیت به چه معنی است؟

۵
فرق محتوا با ماهیت چیست؟

۶
سیبیت سیب را
مولکول های (موله کول های) متشکله آن تشکیل می دهند.

۷
یعنی چیزهایی که عینی اند و ربطی به خلق و خدا ندارند.

۸
تعریف سوبژکتیو مفاهیم
در واقع
به معنی تحریف آنها ست.

۹
این طرز تفکری سوبژکتیویستی است که به درد کشف حقیقت نمی خورد.

۱۰
حریف می نویسد:
سوسیایلسم واقعا موجود
سرمایه داری دولتی بود.

۱۱
این طرز تفکر و تعریف (تحریف)
یعنی سوبژکتیویسم معرفتی.

۱۲
حریف نه معنی مفهوم سوسیالیسم را می داند و نه تعریف استاندارد مفهوم دولت را و نه تعریف سرمایه داری را
زنده باد عرعر در عهد دجال ها

۱۳
طویله سیاسی دیگری
خیال می کند
دولت یعنی دار و دسته مشد حسن روحانی

۱۴
تا دیر نشده و سعدی در گور جنون نگرفته
ایرانی جماعت باید شروع کنند به فراگرفتن تعریف استاندارد مفاهیم در هر رشته علمی و فقهی و فلسفی و هنری و غیره

۱۵
راه دیگری وجود ندارد
یا خریت و عرعر
و یا
مارکسیسم - لنینیسم (تفکر مفهومی از طریق آموزش دقتمند تعریف مفاهیم و ترمین کاربست خلاقانه آنها)
 
اندکی اندر باب معنای زندگی
و 
مفاهیم واقعیت و حقیقت

هنر
در رابطه با معنای زندگی
جامه ی عمل پوشاندن به واقعیت عینی کشف شده است
حریف

۱
واقعیت عینی
نیازی به کشف ندارد.

۲
مراجعه کنید به تعریف واقعیت / واقعیت عینی در تارنمای ما

۳
در ایران
حتی حیدر مهرگان
حقیقت عینی را
به غلط
واقعیت عینی می نامند.

۴
واقعیت عینی
همین هر چه که هست است
از ذره تا کاینات است.

۵
عینی
یعنی هر چه که مستقل از انسان و روح و خدا و غیره
وجود دارد.

۶
واقعیت عینی
مترادف با مقوله متعالی ماده و یا وجود است.

۷
مقوله
یعنی عالی ترین مفهوم در هر زمینه معین و مشخص

۸
عالی تر از مفهوم واقعیت عینی / وجود و یا ماده مفهومی وجود ندارد.

۹
دیالک تیک ماده و روح / وجود و شعور
مسئله اساسی فلسفه است
و
طرز حل این دیالک تیک
نشاندهنده جهان بینی هر کس است:

الف
اذعان به اینکه نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و و روح (وجود و شعور) از آن ماده و یا وجود است
به معنی داشتن جهان بینی ماتریالیستی است

ب
اذعان به اینکه نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و و روح (وجود و شعور) از آن روح و یا شعور است
به معنی داشتن جهان بینی ایدئالیستی است
انگلس

۱۰
منظور شما از هنر آدمی در رابطه با معنای زندگی
کشف حقیقت عینی و حراست پیگیر و قاطعانه از آن است.
این هنر بزرگی است.

۱۱
پیش شرط کشف حقیقت عینی اما چیست؟

۱۲
کسب لیاقت کشف حقیقت عینی
منوط به چیست؟

۱۳
هنر در رابطه با معنای زندگی
معنا بخشیدن به زندگی است.

۱۴
روی طرز و ترفند معنا بخشیدن به زندگی
باید کار کرد.

۱۵
جواب شما در این رابطه
یعنی
معنای زندگی در تلاش در جهت کشف حقیقت عینی و دفاع بی چون و چرا و به هر قیمت از حقیقت عینی است

۱۶
این
جواب درستی است.
چرا و به چه دلیل؟

۱۷
احسان طبری
هم
در شعری
نسبت به این مسئله
موضع گرفته است:
 
معنای زندگی نبردی است
کز آن نبرد
از بند وارهند کسانی که بنده اند
بهروزتر زیند کسانی که زنده اند.

۱۷
این موضع طبری
موضع هومانیستی است

بد نیست.
ولی ناقص و نارسا و محدود و معیوب است.

چرا و به چه دلیل؟
 
اندکی اندر باب احتیاط در زمینه دادن اطلاعات

من از اشیاء بیزارم
و
چه بسا سر برزن می ذارم.

حریف

۱
هی. 
مشد حریف
اینهمه اطلاعات مهم را
مفت و مجانی
در اختیار بشریت قرار مده.

۲
سناتورهای سکسی سنای امریکا نگران از آنند
که خرید و فروش شوند و آسمان بر زمین آید.

۳
آنچه آدم را کند
جنت مکان
احتیاط است
احتیاط است
احتیاط
 
اندکی اندر باب شعار معروف «مرگ بر این و آن» در طویله عیران

مرگ بر جمهوری جماران
لی لی

۱
هی
لیلی
به چیزی مرگ آرزو کن که
بدیل بهتری برایش
در آستین و آستان داری.

۲
خرانی که مرگ بر شاه گفته اند
اکنون مثل سگ پشیمان اند.

خر پشیمان کجای جهان پیدا می شود.

۳
خلایق علنا به اشه
نور به گور می گویند.

۴
فرح دیبا می گفت که
شاه ازش عینک دودی خواسته است تا از فرط نور در گور
عذاب نکشد.

۵
فئواد تابان (نور افشان)
چقدر مشتری برای زباله دارد.

۶
حریفی راجع به چیپس
پستی منتشر کرده بود و یک میلیون دسته گل دریافت کرده بود.

۷
غبطه می خوردند سگان پشیمان و پریشان
به تابان و به ناشران پست های چیپس نشان

۸
در اخر الزمان خلایق پنبه در گوش دارند
و از نعمت شنیدن پارس سگان محرومند.

۹
پس
پیش به سوی دادن شعار «مرگ بر زباله و زباله گو و پنبه و پنبه چپان»
 
تأملی در بارره مفهوم معروف ولی بی معنی «معنای زندگی»
 
در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیش از یافتن معنی وجودی خود،
در زندگی یاری کند.
به همین علت گفته‌ا ند:
کسی که چرای زندگی را یافته است با هر چگونگی خواهد ساخت.

انسان درجستجوی معنی

۱
این علامه های زباله نگار
در عهد مولانا
درجا زده اند و مانده اند.

۲
کسی هم در دیدرس نیست که دستگیرشان باشد و از چاله متعفن و منفور قرون وسطی بیرون شان کشد و به راه اندازد.
خواه با فانوس و خواه بی فانوس

۳
از کجا آمده ام؟
آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم؟
آخر
ننمایی وطنم.

۴
مگر گلی و یا بلبلی، لولهنگی و یا آفتابه ای، خری و یا خرچنگی می داند که
به چه دلیل به دنیا آمده است تا آدم هم بداند.

۵
موجودات از جماد تا جاندار
فرمی از واقعیت عینی اند.

در بهترین حالت می توان راجع به فونکسیون آنها سؤال کرد:
مثلا آفتابه چه فونکسیونی دارد.
برای چه تولید شده است؟
به چه مصرفی می رسد؟

ولی نمی توان و نباید از آفتابه دلیل وجودی اش را سؤال کرد.
از آفتابه ساز می توان.

۶
فرق ماهوی میان در و دیوار و خشت و آجر و خشت زن و آجرپز وجود ندارد.

۷
همه بدون استثناء از اتم های لایزال تشکیل یافته اند که مندلیف در جدول شیمیایی گرد آورده است و به سکنه زمین معرفی کرده است.

۸
هنر نه کشف دلیل وجودی خود
بلکه چیز دیگری است.

۹
چیز دیگر چیست؟
 
اندکی اندر باب ملاک و معیار عینی
برای تعریف و تعیین و تمییز خیر از شر

۱
حضرت محمد و حضرت علی
شخصیت های فکری و فقهی و علمی دانا و انقلابی بوده اند.

۲
رهبران انقلاب برده داری جامعه بوده اند:
گذار از جامعه در حال تجزیه و تلاشی و زوال اولیه به فرماسیون اقتصادی برده داری را رهبری نظری و عملی کرده اند.

۳
یعنی دیالک تیکی از طبقه و ایده ئولوگ بوده اند.
 
۴
چرا و به چه دلیل؟

۵
به این دلیل که جامعه بشری را از سقوط به قهقرا نجات بخشیده اند و به توسعه نیروهای مولده خدماتی عظیم کرده اند.

۶
رسالت تاریخی آنها در رأس طبقه اجتماعی برده دار
همین بوده است.

۷
رسول خدا
در واقع
رسول طبقه حاکمه ـ خدا بوده است

۸
رسول طبقه اجتماعی انقلابی برده دار بوده است.

۹
اینکه خود این شخصیت ها
ضمنا اربابان برده دار و نظریه پردازان فرماسیون اقتصادی برده داری بوده اند و منافعی در این زمینه داشته اند
تغییری در ماهیت انقلابی انها نمی دهد.

۱۰
عناصر سوبژکتیو
مثلا نیات و انتظارات و آرمان ها و آرزوهای افراد
اولا نسبی و ثانوی اند
ثانیا
تعیین کننده ماهیت طبقاتی آنها نیستند.

۱۱
با نیات خیرخواهانه حتی می توان جامعه را به جهنمی مبدل ساخت.

۱۲
لنین علیه السلام
معیاری را مورد تأکید قرار می دهد تا تمیز خیر از شر در طول تاریخ تسهیل شود:
 
معیار المعاییر لنینی
نیروهای مولده 
است.

۱۳
اینکه با گذار از کمونیسم آغازین به فرماسیون اقتصادی برده داری
اکثریت عظیم زحمتکشان ستم می بینند
بی تردید است.

۱۴
مهم ولی این است
که چاره ای جز این نبوده است

۱۵
مهمتر این است که در اثر توسعه نیروهای مولده
جامعه زیر و رو شده است و پله مهمی در نردبام ترقی و تعالی بالاتر رفته است.

۱۶
ثمرات حاصله از رنج نیاکان مان را ما اکنون درو می کنیم:
به عوض خفتن در غار در مجاورت موش و مور و مار
در ساختمان های مدرن با حمام و توالت و آشپزخانه و تخت بخت و تله ویزیون و کامپیوتر و تسهیلات دیگر زندگی بسر می بریم.

۱۷
این نعمات
از آسمان نازل نشده اند.

۱۸
اینها همه ثمرات اشک و آه و رنج و ریاضت و خون اکثریت زحمتکش بشریت بوده اند.

۱۹
به همان سان که اکنون طبقه کارگر پرورش یافته در دامان فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
سوبژکت رهایی بخش تاریخ است
تا برگشت مجدد به کمونیسم و بهشت بر باد رفته و از یاد رفته در پله تکاملی غول آسا میسر شود،
به همان سان هم طبقه برده دار و فئودال و بورژوا
در پله های قبلی توسعه تاریخی
سوبژکت رهایی بخش بوده اند.

۲۰
به همان سان که مارکس و انگلس و لنین و مائو و هوشی مین و فیدل و مارکوت و چه و هونه کر و تلمان و حیدر و خسر و ارانی و طبری و غیره
شخصیت های انقلابی و علمی و فکری و فلسفی در رأس توده بوده اند
به همان سان هم حضرت محمد و حضرت علی و کانت و هگل و فویرباخ و هولباخ و سعدی و روبسپیر و غیره شخصیت های انقلابی و علمی و فلسفی و فکری در رأس توده های زحمتکش بوده اند
و
باید ارجگزاری شوند.
 
اندکی اندر باب مفاهیم مظلوم و معصوم عشق و امید

ممنون.

۱
واژه امید
شبیه واژه عشق است.

۲
امید و عشق
از واژه های هتک حرمت شده اند.

۳
هر ننه مرده ای دم از عشق و امید می زند
بی انکه تعریف روشن وصریحی از اندو عرضه دارد.

۴
بر تابلوی در جنده خانه های فرنگ
نوشته اند «خانه عشق»

۵
عملیات سکسوئالیستی را
در مدفوعات و رسانه های غربی
عشق بازی می نامند.

۶
عشق
ولی کم ترین ربطی به سکس ندارد.

۷
از قضا
سکس عزرائیل عشق است.

۸
سکس منفذ خروج بخار از سماور جوشان و خروشان اندام است.

۹
سکس مانع انفجار اندام از فرظ عشق می شود.

۱۰
ضمنا
سکس عرضه شونده در جنده خانه های رسمی و غیررسمی
حتی سکس به معنی اصیل کلمه نیست.

۱۱
مثل جفتگیری جانوران بی خرد و بی فراست است.

۱۲
یعنی کم ترین خویشاوندی با احساس و عاطفه و علاقه و عشق و مهر ندارد.
روندی مکانیکی است.

بی دلیل نیست که در طویله های متنوع
سکس با آدمک های پلاستیکی و مصنوعی مد شده است.

۱۳
عیاشان بی شعور و بی شخصیت که عشاق جنده های بی شعور و بی شخصیت نیستند.

۱۴
امید هم به همین سان

۱۵
خیلی ها
انتظار الکی، خرکی و کشکی را
مثلا انتظار مهدی ۱۰۰۰ ساله موعود را امید می نامند.

۱۶
دهاتی ها زمین را به طرز سطحی شخم می زنند
به طرز سطحی بذر می پاشند
بعد به امید رحمت الهی رها می کنند.

۱۷
این به معنی دل بستن به تصادف است و نه امیدواری

۱۸
مثال دیگر
با جیب خالی و کله خالی دختران و پسران
مثلا در طویله جماران
ازدواج می کنند
بعد مثل موش و خرگوش تولید مثل می کنند
امید وارند به این خرافه که
هر انکس که دندان دهد
انشاء الله نان دهد

۱۹
امید تعریف دیگری دارد.

۲۰
امید چیست؟
 
ادامه دارد.
 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر