۱۳۹۷ فروردین ۱۵, چهارشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۱۳)


(نقد ایده ئولوژی بورژوایی)
پروفسور دکتر  رولف ماکس
برگردان
شین میم شین

۱۲۶
·      دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی که در پی «انقلاب فرهنگی» تشکیل می شود، انطباق تصور مائوئیستی از برابری بدوی (پیریمیتیو) اجتماعی انسان ها در عرصه روبنای نهادین است.

۱۲۷
·      با توجه به جوهر ایده ئولوژیکی بنیادی سیاست اجتماعی مائوئیستی می توان رابطه میان طرح موسوم به «دموکراسی نوین» از سال ۱۹۴۰ با سیاست «جهش بزرگ به پیش» و «کمون های خلق» از سال  ۱۹۵۸   به اثبات برنامه اجتماعی سیاسی «انقلاب فرهنگی» مائوئیستی و دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی حال حاضر (۱۹۷۵) نایل آمد.

۱۲۸
·      بخش مهم سمتگیری  اجتماعی ـ سیاسی بنیادی خودویژه مائوئیسم عبارت است از تبلیغ همبودی نمودین، کلکتیویته ای تخیلی و «همبودیتی» عاری از شخصیت.   

۱۲۹
·      سخنان زیر مائوتسه تونگ را با توجه به این محتوا و معنا می توان فهمید:

الف
·      «هر رفیقی همیشه هر جا هم که برود، بهتر است که با توده های خلق در آنجا ذوب شود.
·      خود را برتر از آنها قرار ندهد.
·      بلکه در دریای آنان فرو رود.»
·      («سخنان رئیس مائوتسه تونگ»، ۱۹۶۸، ص ۱۴۹) 

ب
·      «هر خدمتی که برای توده انجام می یابد، باید مبتنی بر حوایج توده باشد و نه مبتنی بر آرزوهای هر چقدر هم خیرخواهانه خویش.»
·      («سخنان رئیس مائوتسه تونگ»، ۱۹۶۸، ص ۱۴۷) 

۱۳۰
·      دعوت به «همبودیت» عاری از شخصیت در مطابقت با نکات زیر است:

الف
·      در مطابقت با سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی تصنعی ـ دستوری است.

ب
·       در مطابقت با سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی بی اعتنا به سطح توسعه واقعی نیروهای مولده جامعه  است.

پ
·       ضمنا در مطابقت با خصلت اوتوپیکی سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی مائوئیسم است.

ت
·      علاوه بر این، حاکی از فقر روابط حقیقی میان انسان ها ست.

ث
·      ضمنا به مسخ شخصیت منجر می شود.
·      (رومجانجو، «منبع و توسعه «اندیشه های مائوتسه تونگ»، ۱۹۷۳، ص ۱۵۰) 

۱۳۱

·      «همبودیت» عاری از شخصیت در تضاد اصولی با همبود شخصیت گرای سوسیالیسم قرار دارد که مشخصه اش عبارت است از «فردیت آزاد مبتنی بر توسعه عام (یونیورسال)  افراد و تحت تابعیت مولدیت همبودین و اجتماعی آنها قرار دادن آن (فردیت)، به مثابه بضاعت اجتماعی افراد.) 
·      (کارل مارکس، «گروندریسه انتقاد از اقتصاد سیاسی»، ۱۹۵۳، ص ۷۵)   

۱۳۲
·      بنابرین، همبود سوسیالیستی (بر خلاف مطالبه مائوئیسم)، به معنی انحلال شخصیت در همبود نیست. 

۱۳۳
·      شخصیت در همبود سوسیالیستی، بیشتر واقعیت می یابد و تأیید و تصدیق می شود که «فرد تنها در همبود (با دیگران، با هر کس دیگر) است که وسیله لازم را برای توسعه و تشکیل همه جانبه استعدادهای خود کسب می کند.
·      تنها در همبود است که آزادی شخصی امکان پذیر می گردد.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ۱۹۶۲، ص ۷۴) 

۱۳۴
·      جامعه  سوسیالیستی، از این رو، همبود شخصیت گرا و همزمان شخصیتیت (شخصیت بودن) همبودگرا ست.
·      (پ. ام. اگیدس، «شخصیت به مثابه مقوله سوسیولوژیکی» در «شخصیت در سوسیالیسم»، ۱۹۷۲، ص ۸۱)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر