۱۳۹۷ فروردین ۵, یکشنبه

هماندیشی با مشد احمد (۶)


 
تحلیلی
از
میم نون

مشد احمد

من با دیدگاه های سیاسی آقای شالگونی
موافقت ندارم
اما به وجود وی افتخار می کنم که
مانند رفیق وهمرزمش زنده یاد شکرالله پاک نژاد
در آن زمان که وحشت سراسر جامعه ایران را فرا گرفته بود
در بی دادگاه های شاه حماسه آفرید .
 
متد فکری مشد احمد،
ما
را
به یاد متد فکری رایج در تئولوژی (فقه، تعلیمات دینی) منفی می اندازد:
 
۱
ترفند تئولوژی منفی در زمنیه تعریف خدا
نه،
 بیان چیستایی خدا،
بلکه بیان نیستایی خدا ست.
(سگان واژه ساز، واژه نیستایی را به تقلید از واژه چیستایی می سازند. )
 
۲
تئولوژی منفی
می گوید:
خدا مادی نیست.
  روحی و فکری نیست.
 ا عاری از تضاد است.
و الی آخر
 
اما هرگز نمی گوید که خدا بالاخره چیست.
 
۳
من با دیدگاه های سیاسی آقای شالگونی
موافقت ندارم
 
مشد احمد هم نمی گوید که با چه دیدگاه سیاسی ئی موافقت دارد.
 
اما
کسی که مخالف دیدگاه های سیاسی حریفی باشد،
خواه و ناخواه
موافق دیدگاه های سیاسی مغایر و یا متضاد با دیدگاه های سیاسی حریف است.
 
ما برای روشن شدن مسئله
شالگونی
را
 زیر ذره بین تحلیل می گذاریم
تا
 دیدگاه های او را پیدا کنیم
و
در پرتو دیدگاه های او
به دیدگاه های مشد احمد ژاپنی پی ببریم:
 
۴
شالگونی از اعضای گروه فلسطین بود 
که
قصد سفر به فلسطین و شق القمر در فلسطین را داشتند
و
بازداشت شده بودند.
 
شهرت جهانگیر گروه فلسطین و بویژه دو تن از اعضای آن
شکرالله پاک نژاد و بطحایی ساواک نجات
را
مدیون صدام حسین صلواة الله علیه
و
بویژه
  رادیو عراق
هستیم.
 
شاید
صدام
شالگونی را اصلا نمی شناخته و رادیوی صدام اصلا اسمی از او بر زبان نداشته است.
 
۵
گروه فلسطین
ترکیبی از دیدگاه های مختلف و متفاوت و حتی متضاد بود.
به همین دلیل تشخیص و تعیین دیدگاه شالگونی جوان دشوار است.
 
اگر دفاعیه شالگونی در دادگاه انقلاب سفید منتشر شود، 
برای تشخیص دیدگاهش مفید خواهد بود.

۶
دفاعیه شکرالله پاک نژاد
را
ما در دوره شیرخوارگی خوانده ایم.

شکرالله
بنا بر روایاتی با ارگان های اصلاحات ارضی در تماس بوده است.

یعنی
شاهد عینی تقسیم اراضی اشرافیت فئودال و روحانی میان رعایا بوده است.

مسئله هم درست در همین جا ست:
کسی که دستاوردهای انقلاب بورژوایی سفید را به چشم خود دیده،
به هر دلیل طبقاتی و یا معرفتی ـ نظری
کمر بر ضد آن انقلاب ضد فئودالی و ضد روحانی برمی بندد.
 
شکرالله پاک نژاد و دیگر اعضای گروه فلسطین
  خاستگاه و یا پایگاه طبقاتی فئودالی داشته اند
و
یا
به زبان مارکس رضی الله عنه
  دچار فقر فلسفه (خریت) بوده اند.

۷
شکرالله 
در دادگاه انقلاب سفید
منکر وجود حزب توده می شود:
«پیش شرط کمونیست بودن، وجود حزب کمونیست است.
من کمونیست نیستم.
چون در ایران حزب کمونیست وجود ندارد.»
(نقل به مضمون)
 
شکرالله
راست می گفت.
 
او
واقعا هم کمونیست نبود.
 
احتمالا از طرفداران مش ممد مصدق بوده و بعدها از اعضای جبهه دموکراتیک ملی از قبیل جبهه مش متین مصدق تبار دفتردار و غیره.
 
حیرت انگیز
اما
 دلیل بندتنبانی شکرالله در زمینه کمونیست بودن است.

کمونیست بودن کسی
 به همان اندازه 
به وجود حزب کمونیست
 وابسته است
که 
شیمیست بودن کسی 
به وجود انجمن علمای شیمی
 وابسته است.

۸
هدف شکرالله از اقامه این دلیل بندتنبانی
یا
افشاندن بذر ضد کمونیستی در مزرع جامعه 
و
یا
خوش رقصی عنقلابی در دادگاه انقلاب بورژوایی سفید بوده
که
آنتی کمونیسم
جزء لایتجزای پرچم ایده ئولوژیکی اش بوده است.

شکرالله
وجود حزب بزرگ توده
را
بی شرمانه انکار می کند
و
قند در دل شاه و شهبانو آب می شود.

عرفای دیار عه هورا
خسرو روزبه 
را 
دیده اند 
که 
با 
کفن و مخلفات از گور بیرون زده بود و در به در به دنبال شکرالله می گشت
تا
حسابش را کف دستش بگذارد 
و 
به آنجا بیندازد 
که 
 محمد مسعود آنارشیست 
را
بسان نی بینوا
 انداخته بود.

۹
دلیل کمونیست نبودن شکرالله
را
اما
ما
در همان ایام شیرخوارگی می دانستیم:
خر نمی تواند کمونیست باشد.
 
پیش شرط کمونیست بودن، 
خروج از طویله خریت 
و 
ورود به خطه خرد کل اندیش
 است.
 
حزب کمونیست حقیقی
حزبی فلسفی
 است.
 
حزب کمونیست حقیقی
حزب فلاسفه است.
 
حزب کمونیست حقیقی
حزب بشردوستان کل اندیش است.
 
آماج اساسی حزب کمونیست
توده ای کردن فلسفه (عقل کل اندیش) است.
 
آماج اساسی حزب کمونیست،
در آوردن فلسفه از انحصار اقلیتی انگشت شمار و توده ای کردن آن است.
 
این به معنی نفی فلسفه است.
 
چون توده ای شدن فلسفه (خرد کل اندیش) ضمنا به معنی سلب ایدئالیته از آن است.
 
وقتی همه اعضای جامعه حکیم باشند،
چه کسی برای حکیم منفردی تره خرد خواهد کرد.
 
۱۰
در ویکی پیدیا
جملاتی از شکرالله ذکر شده که تحلیل شان بی ضرر و ضرور است:

«تا زمانی که در روی زمین یک انسان زندانی، گرسنه، ستمکش، محروم و بی فرهنگ موجود باشد،
آزادی یک کلمه پوچ و توخالی بیش نیست ...»

شکرالله پاک‌نژاد طی مقاله‌ای نوشته بود:
«اگر در دوره شاه 
جریان وابستگی 
از نظر سیاسی 
خود را در حاکمیت دیکتاتوری نشان می‌ داد، 
جریان استقلال در دوره انقلاب
 از نظر سیاسی 
می‌بایستی خود را در حاکمیت مردمسالاری نشان دهد
و نشان نداد.
 اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، 
دست خود را خالی می‌ یابند. 
بدون آن که درجبین حکومت، 
نور رستگاری ببینند
 آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل.
 به زبانی دیگر 
نه استقلال و نه آزادی ...»
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر