۱۳۹۶ دی ۱۸, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۶۹)


جمعبندی
 از
مسعود بهبودی
 

هی
بخت گریزنده کجایی؟

وقتی هم که کارد بر استخوان مان نشست و برخاستیم
فریاد رسی بهتر از ترامپ و تحفه عزرائیل
و
الترناتیوی بهتر از جانیان جماران
پیدا نکردیم.

به کجای این شب تیره بیاویزیم
قبای ترمه خود را؟
 
اندکی اندر باب بلا در طویله کر ربا

۱
در طویله شما که کمونیتسی نبوده تا بلایی بر سر شما بیاورد.

۲
طویله که نمی تواند حزب کمونیست داشته باشد.

۳
کسانی هم که لبی از شعور مارکسیستی تر کرده بودند، طویله بان های تان
بلایی بر سرشان آوردند که مادران شان حتی نتوانستند آنها را بازشناسند.

۳
کجایی تا شویم ما چاکرت
ای مش شهین
چارقت دوزیم
کنیم شانه خرت
ای مش شهین؟
 
 

این کلام قصار از مارکس رضی الله عنه به معنی زیر است:

۱
نظر
در دیالک تیکی از طبقاتی ـ معرفتی (مادی ( فکری، عینی ـ ذهنی، اوبژکتیو ـ سوبژکیو) تشکیل می شود.

۲
به عبارت بهتر
هر نظری
هم
می تواند علل طبقاتی (عینی) داشته باشد
و
هم
می تواند علل معرفتی (شناختین، ذهنی، سوبژکتیو) داشته باشد.

۴
نکته باریکتر از مو:
نقش تعیین کننده در دیالک تیک عینی و ذهنی (طبقاتی و معرفتی، مادی و فکری) از آن قطب عینی (مادی، طبقاتی) است.
ضمنا
بر پیشانی هر نظز
مهر طبقاتی خورده است.
فرق هم نمی کند که صاحب نظر بداند و یا نداند. بخواهد و یا نخواهد. عضو طبقه اجتماعی مربوطه باشد و یا نباشد
 
منظور از عدالت (داد) چیست؟

۱
عدالت و یا داد که همراه با خرد در شاهنامه فردوسی سانترالیزه می شود
از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی است.

۲
داد
احتمالا در دیالک تیک داد و ستد وجود دارد.

۳
رنجبران
(کنیزان و برده ها و بنده ها و غلامان و رعایا) در قید و بند طبقه حاکمه ( اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی)
نعمات مادی و معنوی تولید می کنند
(نیروی کار خود را برای تولید نعمات مادی و معنوی صرف می کنند و نعمات مادی را طبقه حاکمه می ستاند) (ستد)

۴
رنجبران با مفهوم عدالت و یا داد وارد مبارزه طبقاتی می شوند:
به ازای ستد توسط طبقه حاکمه
داد درخور می طلبند.

۵
زادگاه مفاهیم داد / دادخواهی / دادستانی / دادگری / بی داد
همین جا ست.

۶
بیداد به معنی پرهیز طبقه حاکمه از دادن بخشی از نعمات تولید شده به ازای ستد است.

۷
بیداد یعنی ستاندن نعمات مادی تولید شده بدون دادن سهم مولدین به آنها.

۸
زادگاه مفاهیم بیداد / بیدادگر / بیدادگری / مبارزه بر ضد بیداد و غیره همین جا ست.

۹
بیداد بورژوازی (طبقه سرمایه داران) را مارکس به لحاظ علمی و تجربی اثبات می کند
تئوری اضافه ارزش یکی از خدمات مهم مارکس است.

۱۰
عدالت را دیری است که طبقه حاکمه امپریالیستی مصادره کرده و شب و روز بی شرمانه نشخوار می کند.

۱۱
طبقه حاکمه امپریالیستی چنان وانمود می کند که انگار نظام سرمایه داری
مظهر عدالت و داد است.

۱۲
این مفهوم
اکنون
در تحلیل نهایی
محتوای رفرمیستی دارد.

۱۳
ضد کارگری است.

۱۴
طبقه حاکمه امپریالیستی
بسان اشرافیت فئودالی و روحانی
گدا ست.
اهل ستد است.
نه اهل داد.

۱۵
اگر بدهد سلب قدرت و حاکمیت می شود.

۱۶
وسایل متنوع تولید که تحت مالکیت طبقه حاکمه امپریالیستی قرار دارند
غصبی اند.
متشکل از خون و گوشت و پوست و استخوان توده مولد و زحمتکش اند.

۱۷
داد خواهی از طبقه حاکمه امپریالیستی
در بهرتین حالت نشانه خریت است.

۱۸
طبقه حاکمه امپریالیستی
فقط به درد سرنگونی می خورد
و
نه به درد دادگری

۱۹
۱۰۰۰ سال قبل می شد برای دادخواهی به دربار سلاطین خونخوار رفت.
چون آلترناتیو توده ای وجود نداشت.

۲۰
نه توده برده
سوبژکت تاریخ بود و نه توده رعیت

۲۱
اکنون قضیه از قراری دیگر است:
از اواسط قرن ۱۹
طبقه اجتماعی طراز نوینی پا به صحنه تاریخ نهاده است
که
سوبژکت تاریخ است و پرولتاریا (طبقه کارگر صنعتی) نام دارد.

۲۲
فونکسیون تاریخی پرولتاریا
کندن گور تاریخی برای همه نظامات طبقاتی است

۲۳
وظیفه روشنگری علمی و انقلابی
جار بلند همین حقیقت امر بی چون و چرا ست.

۲۴
پرولتاریا با رهایش اجتماعی خویش
ضمنا
بشریت را برای همیشه از قید و بند بردگی مادی و فکری و روحی نجات می دهد.
 


اندکی اندر باب دیالک تیک عینی هستی

۱
هیچ تعمیری بدون تخریبی امکان پذیر نیست.

۲
هماندیشی را نباید با عرعر و حرف زدن مکانیکی و الکی عوضی گرفت.

۳
اندیشیدن هنر بزرگی است.

۴
مرگ بر این
به معنی زنده باد آن
است.

۵
بدون مرگ
زندگی وجود ندارد.

۶
بدون نقد و نفی و حذف کهنه
نو نمی تواند پدید آید.

۷
بدون نفی
اثبات وجود ندارد.

۸
برای ساختن خانه ای
باید درختان جنگل قطع شوند.
صخره های کوه
خرد و حمل و نقل شوند.
شن های دشت به شیشه تبدیل شوند.
 
فوندامنتالیسم و ایراسیونالیسم

۱
بنا بر عخبار امپریالیستی اجامر جماران هنوز واکنش قهرآمیز از خود نشان نداده اند.

۲
فوندامنتالیسم همشیره فاشیسم است.

۳
اگر به خطر افتد
واکنش ضد عقلی و جنون آمیز ( ایراسیونال۹ از خود نشان می دهد.

۴
یعنی جامعه را به جهنم مبدل می سازد.

۵
هیتلر و گوبلز حتی بر زنان و کودکان خود رحم نکردند.

۶
هم آنها را کشتند و هم خود دست به انتحار زدند.

۷
ضمنا
به
کودکان و پیران و بیماران
فتوای مقاومت در مقابل ارتش سرخ دادند
 
اندکی اندر باب دیالک تیک فرم و محتوا

۱

هیچ آرامشی برای طبقه حاکمه انگل و ستمگر نباشد
افندی

۲
هر حکومتی که منفی نیست.

۳
توده هم می تواند حکومت کند.

۴
حکومت بابک خرم دین که بد نبوده است.

۵
حکومت هوشی مین که بد نیست.

درنگی کوتاه در مسئله اساسی فلسفه

۱
دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)
اسمش به لحاظ جهان بینی
مسئله اساسی فلسفه
است.

الف
اگر کسی نقش تعیین کننده را
در دیالک تیک وجود و شعور و یا ماده و روح و یا وجود اجتماعی و شعور اجتماعی
از آن ماده و یا وجود و یا وجود اجتماعی بداند
جهان بینی اش ماتریالیستی است

ب
اگر کسی نقش تعیین کننده را از ان روح و یا شعور و یا شعور اجتماعی بداند
جهان بینی اش ایدئالیستی است.

۲
مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت
به شرح زیر است:
آیا جهان قابل شناخت است؟

الف
اگر کسی جهان را قابل شناخت بداند
جهان بینی اش در عرصه شناخت
ماتریالیستی است
به عبارت دیگر
رئالیستی است.

ب
اگر کسی جهان را غیرقابل شناخت بداند (مثل حافظ و لاشخورهای امپریالیستی از فوکویاما تا ...)
جهان بینی اش در عرصه شناخت
ایدئاالیستی است

عزیز نسین

 «مدرسه»
زندان به من چیزهای زیادی یاد داد
ولی بیش از همه صبر کردن را
هنگام تنهایی پر جمعیت بودن را
در میان جمعیت با خود ماندن را
و پیوسته با خود قهر کردن
و مکرراً آشتی کردن را
بدون احساس سنگینی
تحمل خیانت ها را
در پنج متر، پنج هزار متر قدم زدن
و در تنگنای دیوارها
سیر دنیا را
و بیش از همه
تمام گِرد ها را در دل تیز کردن را
انسان بودن، انسان بودن را
«عزیز نسین»
قرار نبود مبالغه کنیم.

۱
زندان
آدمیان را سلب آدمیت می کند.

۲
زندان
آدمیان را به جنون می کشد.

۳
زندان
که
فقط محبوس بودن نیست.

۴
زندان جهنم هراس مدام است.
هراس از دستگیر شدن همنوعی و آمدن عمال شکنجه به سراغ محبوس است.

۵
سایه شکنجه گر
همدم همیشگی هر اسیر زندانی است.

۶
به همین دلیل
عزیز دیگری
به نام عزیز یوسفی
که یادش عزیز باد
به محض آزاد شدن از زندان
عزرائیل و اجامرش
به سراغش رفتند
و
ما ماندیم
با خنجر اندوهی در دل
 
جاوید جن

۱
خشونت یعنی چی؟

۲
ما بحثی با ناصر زرافشان راجع به قهر و یا خشونت و یا زور و سرکوب و ستم داریم.

۳
اجنه می خوانند و کیف ملک می کنند.

۴
مگر دادن بهره ۲۶ درصدی به پس انداز این و آن در بانک های جماران
اعمال خشونت و قهر و زور و ستم بر توده نیست؟

۵
مگر این بهره خرکی از سفره توده نیست؟

۶
خیلی از رهبران سیاسی
به همین طریق و ترفند در عیران جماران خانه خریده اند.
بی دلیل نیست که شعارهای اکونومیستی می دهند.

۷
رمز پیروزی نه اتحاد با هر ننه قمر
بلکه تمرین و آموزش تفکر مفهومی است.

۸
اجنه خیلی از پارس های سگان توده راضی اند
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر