۱۳۹۶ آبان ۱۹, جمعه

تأملی در تجزیه طلبی در لفافه ترکیب طلبی (۱۲)

 
منجلاب فاشسیسم
اثری
از 
الوارو سیکوه ئیروز
 
حزب کمونیست عراق: 
راه حل 
فدرالیسم ترقی‌ خواهانه است.
 
 نقل از نامه مردم
 
تحلیلی
از 
یدالله سلطانپور
 
۱
 
همانطور که ذکرش گذشت،
ملت 
(ناسیون)
از دستاوردهای انقلابات بورژوایی است.
 
این
طبقه بورژوازی آغازین
بوده
که
پس از براندازی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم 
و 
برچیدن بساط بقایای نظامات ماقبل فئودالی
فاتحه ای بر تفرقه و تشتت ملوک الطوایفی می خواند
و
به
 تشکیل ملت  
مبادرت می ورزد.
 
مفهوم معروف کماکان مصطلح گراند ناسیون فرانس
(ملت بزرگ فرانسه)
یادگار همین ملت سازی طبقه بورژوازی آغازین
 با شخصیت های انقلابی از قبیل روبسپیر است.
 
۲
 
شعور ملی
در 
هر کدام از کشورهای سرمایه درای آغازین
توسط فلسفه بورژوایی آغازین
و 
روشنفکران انقلابی ـ بورژوایی
از قبیل فیشته و غیره
تدوین و توسعه داده می شود.
 
پیش شرط نظری و معرفتی ناسیونالیسم
شعور ملی
 است.
 
انقلابات بورژوایی در انگلستان و فرانسه و هلند و غیره
صورت می گیرند.
 
شعور ملی بورژوایی
ضمنا
در 
چارچوب فلسفه کلاسیک بورژوایی
بویژه
در 
آلمان 
تدوین می شود و توسعه می یابد.
 
مراجعه کنید
به
فلسفه کلاسیک بورژوایی 
در 
تارنمای دایرة امعارف روشنگری
 
فلسفه کلاسیک بورژوایی
به نمایندگی غول هایی از قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و غیره
یکی از مهم ترین منابع و سرچشمه های مارکسیسم است.
 
مارکس و انگلس
در
مکتب
هگل 
تربیت یافته اند.
 
لنین
هم
به طور بی واسطه
یکی از طلاب هگل است.
 
اخیرا یاد داشت های لنین از کتبی که مطالعه کرده
در
 ۵۰۰۰ صفحه
منتشر شده است.
 
این یاد داشت ها نشانگر آن اند
که
 لنین
 با 
چه دقتی آثار هگل و مارکس و انگلس
مطالعه کرده است.
 
۳

بورژوازی واپسین
با
فلاسفه دیوانه ی بی سوادی از قبیل شوپنهاور و نیچه و غیره
فلسفه کلاسیک بورژوایی
را
به گور می سپارد
و
جای خالی آن
را
با
 فلسفه بورژوایی واپسین
پر می کند.
 
الف
با کفن و دفن  فلسفه کلاسیک بورژوایی،
شعور ملی 
نیز 
در
 کشورهای سرمایه داری واپسین
 (امپریالیستی)
رهسپار گور می گردد
و
جای خالی آن
با
«شعور» راسیستی ـ فاشیستی ـ میلیتاریستی
پر می شود.
 
اگر کسی به رسانه های امپریالیستی توجه کند،
شاهد تبلیغ مستمر و تحلیل ایرئالیستی و ایراسیونالیستی از جنگ های جهانی اول و دوم خواهد بود.
 
ب
با کفن و دفن فلسفه کلاسیک بورژوایی،
خرد و خردگرایی
(راسیون و راسیونالیسم)
از 
سویی
و
اخلاق و اخلاقگرایی
(اتیک و اتیسم، مورال و مورالیسم)
از
 سوی دیگر 
نیز
به گور سپرده می شوند
و
جای خالی آنها
با
خردستیزی
(ایراسیونالیسم)
و
اخلاق ستیزی
(نیهلیسم اخلاقی)
پر می شود.
 
مراجعه
کنید
به
خرد
خردگرایی
خردستیزی
فلسفه بورژوایی واپسین
اخلاق
اتیک
نیهلیسم اخلاقی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۴
سمپاشی مستمر ایده ئولوژی امپریالیستی 
بر 
ضد ناسیونالیسم و پاتریوتیسم  (میهن پرستی)
و 
 عمدا و عوام فریبانه 
علامت تساوی گذاشتن
میان ناسیونالیسم و راسیسم و فاشیسم و پانیسم و غیره
بی دلیل نیست.
 
۵
فلسفه کلاسیک بورژوایی،
توسط
  مارکسیسم  
نفی دیالک تیکی شده است.

یعنی جنبه های کهنه و عقب مانده اش نقد و حذف شده
و
جنبه های مثبت و بالنده اش
حفظ شده و توسعه داد شده و توسعه داده می شود.

فلسفه کلاسیک بورژوایی،
در 
ایده ئولوژی طبقه کارگر
یعنی
در 
مارکسیسم ـ لنینیسم
تداوم می یابد.

خرد و خردگرایی
اخلاق و اخلاقگرایی
شعور ملی و ناسیونالیسم 
دیری است
که
توسط توده و حزب توده
تداوم و توسعه می یابد.

۶
با
 شعور ملی، 
شعور بین المللی
دست در دست می رود
و
با
ناسیونالیسم،
 جفت دیالک تیکی اش
یعنی
 انترناسیونالیسم
دست در دست می رود.
 
این بدان معنی است
که
همبستگی و خواهری ـ برادری ملی توده
با
همبستگی و خواهری ـ برادری بین المللی توده
دست در دست می رود.
 
بدون ناسیونالیسم، 
جفت دیالک تیکی آن،
یعنی
انترناسیونالیسم
محال است.
 
دیالک تیک ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم
دیالک تیکی عینی
 است
و
با 
بمب اتم
حتی
نمی توان 
رشته پیوند آندو را پاره کرد.
 
اگر 
اندکی دقت شود،
عینیت و فعلیت این دیالک تیک
کشف می شود.
 
به همین دلیل
در بخش پیشین گفته شد
که
ایده هایی از ناسیونالیسم
توسط شخصیت های انقلابی و مترقی
نمایندگی شده است.


کدام شخصیت ها؟
 
اگر اجنه به این سؤال جواب یافتند،
ما
را
هم 
مطلع سازند.
 
ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر