۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

کلنجار مفهومی با مفاهیم فئودالی (۱۲)

 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
 
۱
آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
معنی تحت اللفظی:
کسی 
که
 به لحاظ صورت 
  آدم
 است،
اگر
 شهوت نفس 
را 
سرکوب کند،
به کسی استحاله می یابد
که
به لحاظ خوی 
آدم
است. 

برای درک معنی این بیت سعدی
باید
پیشاپیش
با 
مفاهیم دیالک تیکی 
آشنا گشت
و
برای آشنایی با مفاهیم دیالک تیکی
باید 
بر روی اشعار و افکار سعدی
کار فکری عرقریز انجام داد.

دیالک تیک غریبی است:
مکتب سعدی بهترین مکتب برای تعلیم و تعلم دیالک تیک است.
ولی
برای فهم سخن سعدی
به آموزش پیشاپیش مفاهیم دیالک تیکی (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی) 
 نیاز مبرم هست.

۲

آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
سعدی
در این بیت غزل
دیالک تیک ظاهر و ذات
(پدیده و ماهیت)
را
به شکل دیالک تیک صورت و خوی بسط و تعمیم می دهد 
و
نقش تعیین کننده 
را
از آن ذات (خوی) می داند.
 
 
مارکس
برای نفوذ عمیق تر در ذات واقعیت عینی
از
 ترکیب دو دیالک تیک معروف،
دیالک تیک مرکبی
را
 تشکیل داده است:
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را.
 
 این دو دیالک تیک معروف
کدام اند؟
 
۳
آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
این بیت سعدی
بدان معنی است
که
انسان نیای حیوانی دارد.
 
فرق جانور با انسان
از دید سعدی
فقط و فقط
در
دفع شهوت نفس
  است.
 
سعدی شاید نداند 
که 
با این بیت غزل
بر افسانه آفرینش مش کریم آفتابه برمی دارد.
 
۴
آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
سعدی
ضمنا
انسان 
را
به دو نوع طبقه بندی می کند:
 
الف
انسانی 
که
 از شهوت نفس پرهیز می کند
و
خوی و خصلت و خصوصیت آدمی کسب می کند.
 
ب
انسانی
 که
اسیر شهوت نفس است
و
فرقی با جانور ندارد.

۵
آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
 
شهوت
در واژه نامه های فارسی
به معانی زیر آمده است: 
 آرزو، میل، رغبت، اشتیاق، خواهش و شوق نفس 
در 
حصول لذت و سود 
 
۶
 
آدمی صورت 
 اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
 شود  ور نه همان جانور است
 
نفس
در تئولوژی (فقه) 
به معنی روح است
  و
حاکی از زنده بودن است.
 
نفس در تئولوژی اسلامی
 به عنوان عامل سمت و سو بخش 
به 
حرکت مادی و فکری انسان 
جا زده می‌ شود.
 
   از دید کریم
  چهار گونه نفس انسانی
وجود دارد:
  
الف
نفس اَمّاره 
(روح بَد فَرما)
  
ب
نفس لَوّامه 
(روح ملامتگر، سرزنشگر)
 
این نفس مترادف با همان وجدان معروف است.
  در اثر تکرار کارهای بد
 این نفس تضعیف می شود
و 
انسان 
بی وجدان.

پ
نفس مُلهَمه 
(روح الهام‌ گیرنده)
 
 این نفس، 
پل پیوند میان انسان و عالم غیب است 
 
ت
نفس مُطمَئنّه 
(روح یقین مندی)
 
  این نفس 
پل پیوند میان انسان و خدا ست.
این نفس مترادف با ایمان کورکورانه است.
 
در تئولوژی اسلامی
نفس های زیر نیز وجود دارند:
 
الف
نفس راضیه
 (روح راضی)
 
ب
نفس مَرضیه 
(روح رضایت یافته)
روحی که خدا از آن خرسند است.
 
پ
نفس صافیه
 (روح پالوده)
روح به کمال رسیده‌
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر