۱۳۹۶ مهر ۸, شنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «غزل سیاه» (۷)

غزل سیاه
سیاوش کسرایی
 
ویرایش و تحلیل 
از 
میم حجری

۱
ببین
 این برگریزان وفا 
و 
این فصل ماتم 
را
ببین
 بر دامن گل، خون شبنم 
را
 
معنی تحت اللفظی:
خزان وفا
را
ببین
و
 بر 
دامن گل
خون شبنم
را 
ببین
 
سیاوش 
پس از گزارش دادن 
از 
شرایط سوبژکتیو
(سیه پوشان، پریشانان، خون دل نوشان، پرندگان پر و بال شکسته محبوس در قفس و دگرگونی خواهان افتاده بر خاک)
به
 توصیف شرایط اوبژکتیو می پردازد:

۲
ببین
 این برگریزان وفا 
 و
 این فصل ماتم 
را
ببین
 بر دامن گل، خون شبنم 
 را
 
سیاوش 
برای توصیف شرایط عینی 
از 
مفاهیم زیر 
بهره برمی گیرد:
برگریزان وفا
فصل ماتم
خون شبنم بر دامن گل
 
۳
برگریزان وفا
 
سیاوش
دیالک تیک عهد و وفا
را
در مد نظر دارد.
 
سیاوش
 وفا
را
به درختی تشبیه می کند.
 
فصل خزان رسیده و برگ های درخت وفا
زرد شده اند
و
در اثر وزش باد می ریزند.
 
 سیاوش
قیاس به نفس کرده بود.
 
سیاوش
ایمان خلل ناپذیر مبتنی بر تئوری خود 
را
دستکم گرفته بود 
و
خیال می کرد که همه مثل خود او هستند.

پس از فرود آمدن تبر بر ریشه های حزب توده
تلاش سیاوش در جهت احیای سازمان های حزبی بی ثمر مانده بود.

سیاوش
 احتمالا احدی حتی نیافته بود که از جنس خود او باشد.

به همین دلیل از برگریزان وفا سخن می گوید.

شاید منظور سیاوش از برگریزان وفا
مرگ و توبه و تنبه
سران حزب توده هم باشد.
 
۴
فصل ماتم 
 
نتیجه هر دو 
شروع فصل ماتم است.
 
سیاوش خیلی دلش می خواهد که بسان حافظ  امید دهد و به شادی و جشن و پایکوبی فراخواند.
 
سیاوش
ولی 
نمی تواند به چنین کاری کمر بربندد.
 
برای اینکه 
او 
با 
خواجه
 تفاوت و تضاد ریشه ای دارد:
 
الف
خواجه
شاعری ایرئالیست و ایراسیونالیست (واقع بینی ستیز و خردستیز)
است
و
کسب و کارش  
عوامفریبی 
 است.

ب
سیاوش
اما
شاعری رئالیست و راسیونالیست (واقع بین و خردگرا) است
و
کسب و کارش
 روشنگری 
است.
 
سیاوش
به همین دلیل
بیانگر حقیقت عینی است:
از برگریزان وفا
فصل ماتم
و
خون شبنم بر دامن گل ها
گزارش می دهد.
 
۵
خون شبنم بر دامن گل
 
سیاوش در این مفهوم هنری ـ استه تیکی لبریز از لطافت و طراوت
از
غایت قساوت 
و 
از
نهایت جنایت 
سخن می گوید:
کسانی که در جنایتگاه های جماران به قتل رسیده اند
از 
دید شاعر
از تبار شبنم بوده اند.
 
مظهر شرافت و لطافت و پاکی و پارسایی بوده اند.
 
دردانه های بی همتای توده بوده اند.
 
در ادامه این شعر
از دهشت عظیم پرده برداشته می شود.
 
۶
اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است.
 
معنی تحت اللفظی:
اکر از رندان خرابات هستی، بیا و ببین که جهان خرابات خونینی شده است.
برای چه از میخانه می پرسی؟
 
زمین غمخانه خوف و خرافات شده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر