۱۳۹۶ مهر ۵, چهارشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «غزل سیاه» (۶)

غزل سیاه
سیاوش کسرایی
 
ویرایش و تحلیل 
از 
میم حجری

۱
دگر بنگر 
سیه پوشان
پریشانان می از خون دل نوشان
شکسته پر و بالان قفس 
این دور پروازان غمگین 
بین
 
فتاده پهلوانان 
را 
دگرخواهان این نظم بد آیین 
بین
 
سیاوش
پس از معرفی خواجه از دید خاص خود
از او می خواهد که نظری بر وضع موجود بیندازد.
 
خواجه به توصیه سیاوش باید چیزهای زیر را ببیند:
 
الف
  سیه پوشان
را
 
خواجه 
قبل از همه
باید سیه پوشان را ببیند.
 
واژه سیه پوشان
می تواند مضامین متضاد داشته باشد:
 
۱
سیه پوشی
یکی از سنن سمبلیک طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی (ارتجاع سیاه) است.
 
  اجامر  ارتجاع سیاه
شیفته سینه چاک عزا و اشک و آه و اندوه و مرثیه و نوحه و تراژدی اند.
 
اخوان ثالث
هم
در شعری که ذکرش گذشت
از 
مفهوم سیه کاران
بهره بر می گیرد:

سیه کاران
در میخانه ها بستند، حافظ جان
 
او
هم
خواه و ناخواه
سیاهی پرستی
ارتجاع سیاه 
را
به چالش می کشد.
 
۲
منظور سیاوش از مفهوم سیه پوشان
با توجه به مفاهیم بعدی در همین بند شعر
کسانی اند که عزیزان شان یا زیر شکنجه اجامر جماران به قتل رسیده اند
 و 
یا 
اعدام شده اند.
 
به همین دلیل 
سیه پوش 
اند.
 
یعنی
در عزای عزیزان شان نشسته اند.
 
ب
پریشانان می از خون دل نوشان
بین
 
عزاداران عزیز از دست داده ی سیه پوش پریشان
به عوض شراب سرخ خواجه شیراز
می از خون دل می نوشند.

سیاوش 
مفهوم معروف خون دل خوردن 
را
به شکل خون دل نوشی
هم 
بسط و تعمیم می دهد
 و 
هم 
توسعه و تکامل رئالیستی - استه تیکی می بخشد.
 
خون دل نوشی
بمراتب منطقی تر 
از 
خون دل خوری 
است.
 
برای اینکه خون فرم مایع دارد و نوشیدن مایعات منطقی تر است تا خوردن آنها.
 
انقلابیت سیاوش 
در این باز اندیشی ها و بازسازی ها هم نمودار می گردد.
 
سیاوش
حتی در طرز نگارش واژه ها تجدید نظر کرده است
تا
خواننده را به ژرفای ساختاری واژه ها رهنمون شود.

سیاوش
به عنوان مثال
جستجو
را
جست و جو
می نویسد.

از این کردوکارها معلوم می شود 
که 
سیاوش 
روی واژه تأملات عرقریز داشته است.
 
پ
شکسته پر و بالان قفس 
این دور پروازان غمگین 
بین
منظور سیاوش
از
 پر و بال شکستگان قفس
همرزمان اسیر او هستند.

سیاوش 
همرزمان اسیر شکنجه دیده و شکسته و توبه کرده و رسوا گشته خود
را
به
پرندگان اسیر در قفس 
تشبیه می کند 
که
از
فرط پر و بال زدن
پر و بال شان شکسته است.
 
محمد زهری
هم
در شعر تراژیک فوق العاده زیبایی
از
پرنده بال شکسته ای
سخن دارد 
که 
توان همپروازی با پرندگان مهاجر
را
نداشته است
و
تنها مانده است.
 
پ
شکسته پر و بالان قفس 
این دور پروازان غمگین 
بین
 
سیاوش
همرزمان اسیر بال و پر شکسته خود
را
دور پروازانی تصور و تصویر می کند
 که 
غمزده اند.
 
ت
فتاده پهلوانان 
را 
دگرخواهان این نظم بد آیین 
بین
 
سیاوش
همرزمان شهید خود
پهلوانان افتاده بر خاک
تصور و تصویر می کند
که
ایدئال شان
تحول نظام ارتجاعی بوده است.
 
حق هم با سیاوش است:
کسانی 
که
توسط اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی
(ارتجاع سیاه)
به قتل رسیده اند
بهترین اعضای حزب مظلوم و معصوم توده بوده اند.

ارتجاع سیاه
سنگ تمام گذاشته است.

حتی احدی را امان زنده ماندن نداده است
که
سرش به تنش بارزد.

کسانی
که
از حزب توده باقی مانده اند
بود و نبود شان
برای طبقه حاکمه
یکسان بوده است.

این بدان معنی است
که
طبقه حاکمه
در 
زمینه تمیز توده ای پیگیر از توده ای ناپیگیر
ید والایی داشته است.

ادامه دارد.



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر