۱۳۹۶ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۷۰)

 
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان
(۱۳۳۶)

قوم ثمود قومی از اقوام قدیم عرب
   در حدود موصل میان حجاز و شام 
 صالخ پیغمبر
 از این قوم بود 
و  طبق روایات  چون آن قوم شتر صالح را پی کردند  عذاب صیحه
 - آوازی سخت مدهش که از جانب آسمان شنیده می شد -
 بر آنها  نازل شد و همگی مردند.

چشم ما
 لبریز از آن تصویر افسونی
ما به پای افتاده در راه سجود تو
رنگ خون گیرد دمادم در نظرها مان
سرگذشت تیره ی قوم «ثمود» تو

خود، نشستی تا بر آن ها چیره شد، آنگاه
چون گیاهی، خشک کردی شان ز طوفانی
تندباد خشم تو بر
قوم «لوط») آمد
سوختی شان ، سوختی با برق سوزانی

وای از این بازی،
  از این بازی درد آلود
از  چه ما را این چنین بازیچه می سازی؟
رشته ی تسبیح و در دست تو می چرخیم
گرم، می چرخانی و بیهوده، می تازی

در این بند شعر
توده ستیزی
به عنوان مشخصه مهم طبقه حاکمه ـ خدا (الله) 
تبیین می یابد:
 
۱
 چشم ما
 لبریز از آن تصویر افسونی
ما به پای افتاده در راه سجود تو
رنگ خون گیرد دمادم در نظرها مان
سرگذشت تیره ی قوم «ثمود» تو
 
معنی تحت اللفظی:
ما با کاسه چشمانی لبریز از آن تصویر فریبا 
خود را برای سجده در مقابل تو به خاک افکندیم
و
 سرگذشت هولناک قوم ثمود
در نظرمان رنگ خون گرفت.
 
منظور فروغ از مفهوم تصویر افسونی چیست؟
 
برای کشف معنی این مفهوم
نظری به بند قبلی این شعر می اندازیم:
 
هر چه زیبا بود 
  ـ بی رحمانه ـ 
 بخشیدی اش
در ره زیبا پرستانش (او را در راه زیباپرستان) رها کردی
آنگه از فریاد های خشم و قهر خویش
گنبد مینای ما را پر صدا کردی
  

منظور فروغ از تصویر افسونی،
ابلیس 
است 
که
 مظهر همه زیبایی ها، دلربایی ها و فریبایی ها ست.
 
فروغ در این بند شعر
با اقامه دلیل تئولوژیکی (قوم ثمود) 
به اثبات توده ستیزی طبقه حاکمه ـ خدا (الله) می پردازد.


طبقه حاکمه ـ خدا  
(الله)
از دید فروغ توطئه چینی می کند:
از سویی ابلیس را مأمور وسوسه و اغوای توده می کند
و
از سوی دیگر
توده را به بهانه فریب خوردگی
مورد زجر و شکنجه و آزار قرار می دهد.

اگر کسی با طبقه حاکمه انگل و استثمارگر آشنا باشد،
خواه و ناخواه
به 
شباهت عظیم میان طبقه حاکمه و طبقه حاکمه ـ خدا (الله) 
پی می برد.
 
توده ستیزی طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده ستیزی طبقه حاکمه است.
 
۲
خود، 
نشستی تا بر آن ها چیره شد،
 آنگاه
چون گیاهی، خشک کردی شان ز طوفانی
 
تندباد خشم تو
 بر قوم «لوط») آمد
سوختی شان ، سوختی با برق سوزانی
 
معنی تحت اللفظی:
خودت نشستی
تا
ابلیس به توده چیره شد.
 
بعد 
توده را به طوفانی نابود ساختی.
 
به همان سان هم بر قوم لوط خشم گرفتی و به آذرخشی آنها را سوزاندی.
 
فروغ
اکنون
 مثال های دیگری دال بر آلت دست قرار دادن ابلیس و بهانه تراشی از گمراهی توده
برای توده ستیزی ذکر می کند.
 
فروغ 
اما
به سبب نا توانی از دیدن ذات طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
یعنی به سبب نا توانی از دیدن طبقه حاکمه
قادر
 به 
 تئوریزه کردن توده ستیزی طبقه حاکمه ـ خدا (الله)  
نیست.
 
به همین دلیل
به نتیجه سوبژکتیو زیر می رسد:
 
۳ 
وای از این بازی،
  از این بازی درد آلود
از  چه ما را این چنین بازیچه می سازی؟

رشته ی تسبیح و در دست تو می چرخیم
گرم، می چرخانی و بیهوده، می تازی
 
 
معنی تحت اللفظی:
وای از این بازیچه سازی!
ما بسان تسبیحی در دستان تو هستیم
و
تو
ما را به عبث می چرخانی و تاخت و تاز می کنی.
 
فروغ
خیال می کند 
که
 طبقه حاکمه ـ خدا (الله)  
به دلیل ابتلاء به بیمار روانی سادیسم،
توده ستیزی پیشه کرده است و از بازیچه سازی توده لذت می برد.
 
بهترین راه برای شناخت طبقه حاکمه ـ خدا (الله)   
شناخت طبقه حاکمه 
 است.
 
بقای طبقه حاکمه 
در دیالک تیک توده و طبقه حاکمه  تعیین می شود.

شعور اجتماعی طبقه حاکمه
مثلا روانشناسی طبقه حاکمه
 سادیسم آن
  توده آزاری آن
 بهره کشی مادی و روحی و روانی و جنسی از توده
از
وجود اجتماعی طبقه حاکمه
نشئت می گیرد.
 
برای اینکه
 توده
 داوطلبانه 
به استثمار و ستم تن در نمی دهد.
 
طبقه حاکمه
مجبور به زورگویی و زجر و شکنجه و آزار دادن به توده است.
 
همین خصایل و خصوصیات طبقه حاکمه اند
 که
در
 طبقه حاکمه ـ خدا (الله)   
 منعکس می شوند.
 
 بدون شناخت طبقه حاکمه
هرگز نمی توان طبقه حاکمه ـ خدا (الله)  
را
شناخت.

مثلا
بدون شناخت پیشاپیش فیل،
نمی توان از تصویر فیل سر درآورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر