۱۳۹۶ تیر ۱۵, پنجشنبه

یاد داشت های پراکنده آواره ای از بیغوله عه «هورا» و عا «شورا» (۱)

-->


جمعبندی
 از

 میم حجری



۱

ناظم حکمت



بعضی ها

انواع گیاهان

را

می شناسند

و

بعضی ها

انواع ماهیان

را.



من

انواع جدایی ها

را

می شناسم.



بعضی ها

اسامی ستارگان

را

ازبر می دانند

و

من

اسامی حسرت ها

را

به خاطر دارم.



۲

در سرزمین من

نان

در کام شیر است

و

سر چشمه ها

اژدها خفته است.



۳

خاک

خواهی شد.

از رخ آیینه ها هم پاک خواهی شد.


چون غباری گیج و گم

سرگشته در افلاک خواهی شد.



۴

بشر

دوباره

به جنگل پناه خواهد برد.

به کوه خواهد زد.

به غار خواهد رفت.



بیا

به حال بشر

های های

گریه کنیم

که 
با برادر خود هم نمی تواند زیست



چنین خجسته وجودی

کجا تواند ماند؟



چنین گسسته عنانی

کجا تواند رفت؟



صدای غرش تیری

دهد جواب مرا:

«به کوه خواهد زد

به غار خواهد رفت


بشر

دوباره

به

جنگل

پناه خواهد برد.»



۵

و

آفتاب

همانگونه سرکش و مغرور

به

انهدام جهان خراب می نگرد.



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر