۱۳۹۶ تیر ۱۲, دوشنبه

سیری در غزلی از مولانا (۱۱)


ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 

استن حنانه
یعنی ستون نوحه سرا، نالنده

معروف است که حضرت محمد در مسجدش
 به ستونی چوبین تکیه می کرد و وعظ می فرمود 
 تا هنگامی که منبری سه پایه از حبشه برای آن حضرت به ارمغان آوردند.
چون حضرت ستون را ترک گفت و برای وعظ بالای منبر رفت
ستون به فریاد در آمد و از فراق پیامبر بنالید 
و 
به همین سبب آن را ستون حنانه نامیدند 
 
 
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی
حنانه شو، حنانه شو

نواختن
مورد نوازش قرار دادن چیزی و یا کسی.
نی نوازی

معنی تحت اللفظی:
نور حضرت محمد
حنانه را نواخت.
تو هم بنال
برای اینکه کمتر از چوب نیستی.
 
این بیت غزل مولانا را به دو طرز و طریق زیر می توان تفسیر کرد:
 
۱
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی
حنانه شو، حنانه شو
 
اولا
می توان گفت که مولانا 
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت 
را
به شکل دیالک تیک نور و چوب
به شکل دیالک تیک نور مصطفی و ستون حنانه
به شکل دیالک تیک نی نواز و نی
بسط و تعمیم می دهد.
 
ستون حنانه
بدین طریق شباهت غریبی به نی کسب می کند 
و
نور مصطفی
به نی نواز.
 
 
نور  
فرمی از نیرو و انرژی 
 است.
 
نفوذ نور در اشیاء
به جنبش مولکول های آنها منجر می شود.
 
اشیاء
در اثر نفوذ نور
متحول می شوند.
 
همین نفوذ نور است که موجب رشد نباتات می شود.
 
بدون نفوذ نور
نباتات 
نه، می توانند رشد کنند و نه، می توانند مثمر ثمر شوند.
 
نفوذ نور مصطفی در ستون،
ستون را به ناله در می آورد.
 
یکی از خودویژگی های بینشی مولانا
از همین قماش است:
 
در شعر مولانا
علیرغم خردستیزی او
چه بسا
حقایق علمی و قوانین فلسفی
تبیین می یابند.
 
حقایقی که در اواسط قرن ۱۹ و قرن ۲۰
کشف و فرمولبندی شده اند.
 
 مثال دیگر
در این زمینه
شعر معروف مولانا 
 
از جمادی مردم و نامی شدم 
وز نما مردم به حیوان سر زدم
...
 
است.
 
 
در این شعر مولانا
تئوری تکامل داروین 
و
 
 
قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی
در نهایت صراحت 
فرمولبندی می شود.
 
۲
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی
حنانه شو، حنانه شو
 
معنی دیگر این بیت غزل مولانا،
می تواند این باشد 
که
 نور مصطفی
ستون مسجد را مورد لطف قرار داده است.
 
به همین دلیل 
به محض اینکه این لطف از او دریغ داشته شده،
از فرط تأثر به ناله درآمده است.
 
در این صورت،
می توان گفت که مولانا
دوئالیسم معشوق و عاشق را
دوئالیسم مراد و مرید را
به شکل دوئالیسم نور مصطفی و ستون حنانه
بسط و تعمیم می دهد.

مولانا
عاشق
(مرید)
را
چیز واره
ستون واره
چوب واره
زباله واره
جا می زند
و
مراد 
را
نور مصطفی واره.
 
او 
و
دیگر شیادان عرفان
با این ترفند
از مریدان بدبخت می خواهند 
که 
خودستیزی پیشه کنند
و
 به همه خواست های این اجامر تن در دهند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر