۱۳۹۶ تیر ۱۶, جمعه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۳۲)

 

 مهدی اخوان ثالث
  (م. امید)
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)  
 
ویرایش و تحلیل
 از
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟ 
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 
 ادامه

پیشکش
 به 
زهره

 
 مستیم و دانیم هستیم.
 
در اثر بستن در میخانه ها
وقوف اعضای جامعه به هستی (هویت، آدمیت، فردیت، شخصیت و غیره) خود،
 امکان ناپذیر گشته است.
 
سؤال
این بود
که
پیامد عدم وقوف (جهل) اعضای جامعه 
به 
 هستی (هویت، آدمیت، فردیت، شخصیت و غیره) خود 
 چیست؟
 
۱
جواب این سؤال
را
با نگاهی مختصر و مفید به اعضای جامعهو جهان
می توان 
بالتجربه
(به طرز امپیریکی)
به دست آورد:
 
در میخانه ها 
را 
سیه کاران سنتی ارتجاع سیاه
تخته کرده اند
و
جامعه
به
 تیمارستان
 بدل شده است.
 
اگر کسی شک داشت،
می تواند با ورود به فیس آباد
به هماندیشی با حریفی خطر کند.
 
به محض چپ نگاه کردن به جفنگ کسی
جنون او رو می شود.
 
ایران
(و نه فقط ایران)
 اکنون
تیمارستان پهناوری است 
که
در و  دروازه اش باز است و دیوانگانش آزاد.
 
۲
یکی از نشانه های بارز جنون اعضای جامعه ای
رواج بی بند و بار بی بند و باری 
(لابالیگری) 
است.
 
کسب و کار اکثریت قریب به اتفاق مجانین تیمارستان ایران
علافی در جهان مجازی است.
 
علافی به نیت عیاشی است.
 
در غیاب عقل اندیشنده
غریزه یکه تاز میدان شده است.
 
همه چیز سکنه این سامان بی سامان
بند تنبانی شده است.
 
شعرا
همه از دم
عشعار بند تنبانی می سرایند.

سکس در زر ورق عشق
پیشکش هر جاکش می شود.

عکس 
به مثابه بت مدرنی مورد پرستش قرار می گیرد.

هر کس کلکسیونی میلیونی از عکس در اختیار دارد
که
با اتلاف میلیون ها ساعت از وقت گرانبها
تهیه 
تنظیم
انبار 
و
تلنبار
کرده است.
 
چه کسی می دانست
که
تخته کردن در میخانه ها
به
 استحاله جامعه به جنده خانه منجر خواهد شد
و
به 
استحاله زندگی به جندگی!
 
۳
فرزانه ای 
از 
دیار تهمینه و سهراب
پیامد تخته گشتن در میخانه ها
را
گشایش در مساجد و خانقاه ها دانسته است.

مذهب و عرفان
به مثابه جایگزینی برای می ناب.

افیون
به مثابه بدیلی برای الکل.

قضیه 
واقعا
هم
از همین قرار است.
 
بچه بورژواها
همه از دم
ملا شده اند.
 
حوزه های «علمیه»
به پرورشگاه های بچه های بد ترین دشمنان فئودالیسم
بدل شده اند.
 
پرورش منفی بورژوا زادگان
در دیار عه «هورا» و عا «شورا»
در دستور روز است.
 
مخبر صادق
هم 
هزار سال قبل گفته است 
که
در آخرالزمان
بشریت عقب عقب خواهد رفت.
 
ما
اکنون
در مقیاس گلوبال (تمام ارضی)
با فئودالیزاسیون مناسبات سر و کار داریم.
 
جلوی چشمان از دهشت دریده بشریت
 بورژوازی
به 
اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی
استحاله
می یابد.
 
دهشت
به 
  وحشت سرشته به حیرت
اطلاق می شود.


ما
دیری است
که
با 
 متامورفوز (مسخ) فکری و روحی و روانی بشریت 
سر و کار داریم.

ما
با 
سیر قهقرایی
بشریت
سر و کار داریم.

فوندامنتالیسم
در همه فرم های مذهبی و لاییک
چیزی جز توسعه و تکامل منفی نیست.
چیزی جز عقب عقب دویدن بی پروا نیست.

 جامعه بشری
هر چه مسن تر می شود
به همان اندازه خر تر و خردستیز تر می گردد.

دیگر
کسی نمی تواند روی حرف کسی حساب کند.

سرکرده جهان بی سامان
مش دونالد است
که
جایش در تیمارستان باید باشد 
و
نه
در کاخ سفید یانکستان.

به جای ولادیمیر لنین خردگرای خردپرور خردمند،
دیوانه خردستیز خرپرور خریت گستری 
به نام ولادیمیر پوتین نشسته است.
 
این اگر نشانه سیر قهقرایی گلوبال
به اعماق تاریخ نیست، چیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر