۱۳۹۶ تیر ۱۹, دوشنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۳۳)

 

 مهدی اخوان ثالث
  (م. امید)
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)  
 
ویرایش و تحلیل
 از
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟ 
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 
 ادامه

پیشکش
 به 
زهره

 
 مستیم و دانیم هستیم.
 
در اثر بستن در میخانه ها
وقوف اعضای جامعه به هستی (هویت، آدمیت، فردیت، شخصیت و غیره) خود،
 امکان ناپذیر گشته است.
 
سؤال
این بود
که 
طبقه حاکمه
پس از بستن در میخانه ها
کدام دری را به روی اعضای جامعه باز می کند؟
 
تجارب تاریخی
حاکی از آن اند
 که 
طبقه حاکمه در قرون وسطای فئودالی
همین کار را کرده است.

یعنی در میخانه ها 
را
بسته است.

این دیالک تیک تحریم و تجویز
(بستن در میخانه ها و باز کردن در دیگر)
در اشعار حافظ بازتاب یافته است.

این 
ضمنا 
حاکی از آن است
که
عنگلاب اسلامی
به معنی بازگشت به ریشه های فئودالی است.
به معنی بازگشت به قرون وسطی است.
ارتجاع محض است.
 
کمترین ربطی به انقلاب اجتماعی ندارد.
هر کس آن را انقلاب بنامد
یا ابله است، یا عوامفریب و یا هر دو.

سری به دیوان خواجه شیراز می زنیم
تا
به سؤال خود جوابی بیابیم:


بود آیا که در میکده‌ ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند؟
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
 
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زنار ز زیرش به دغا (مکر و فریب) بگشایند
 
 
در این ابیات غزل خواجه
تجارب تاریخی در زمینه میخانه ها
تبیین می یابند:
 
۱
بود آیا که در میکده‌ ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند؟
این بیت غزل خواجه
حاکی از آن است
 که 
در قرون وسطی فئودالی 
در میکده ها بسته شده است.

خواجه
گشایش مجدد در میکده ها 
را 
به 
چالش احتیاط امیز 
می کشد.

۲
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند

 
از این بیت غزل خواجه معلوم می شود 
که 
روحانیت نقش دوگانه در جامعه فئودالی قرون وسطی دارد:
 
الف
هم
جزو طبقه حاکمه 
 است.
عضو اشرافیت بنده دار ـ فئودال ـ روحانی 
است.
 
ب
و
هم
ایده ئولوگ طبقه حاکمه است:
وعظ می کند
به  
هیئت حاکمه 
رهنمود می دهد.
 
اکنون
در میهن خراب خواجه
روحانیت
نقش سه گانه 
دارد:
 
الف
هم  
جزو و عضو طبقه حاکمه فئودال و سرمایه دار 
 است.
 
ب
هم
جزو و عضو اصلی هیئت حاکمه 
است.
 
پ
و
هم
 ایده ئولوگ طبقه حاکمه 
 است.
 
ترقی ترقه وار 
به همین می گویند:
جامعه ایران
عقب عقب می دود.

۳
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند

 خواجه در این بیت غزل
به 
سؤال ما جواب می دهد:
دیالک تیک تحریم و تجویز
(حرام کردن، ممنوع اعلام کردن ـ حلال اعلم کردن،  مجاز دانستن)
را
خواجه
به شکل دیالک تیک بستن در میکده ها و باز کردن در تزویر و ریا 
بسط و تعمیم می دهد.

تبدیل جامعه به دیوانه خانه (تیمارستان)
نتیجه همین دیالک تیک تحریم و تجویز است.

اعضای جامعه 
به زندگی مملو از تضاد و تناقض دوگانه ای محکوم می شوند:
تزویر می کنند.
تقیه می کنند.
تظاهر می کنند.
دروغ تحویل همدیگر می دهند.
چاپلوسی می کنند.
خودفروشی می کنند.
خرد ستیزی و حقیقت ستیزی می کنند.

این اما به چه معنی است؟

این به معنی وداع دردناک با حقیقت و صداقت است.

این به معنی زندگی دروغ آمیز است.

این به معنی تهی شدن 
از 
هویت، فردیت، منیت، شخصیت 
و
پر شدن
از 
زباله
است.
 
این به معنی
نقشبازی و هنرپیشگی مدام 
است.
 
این به معنی تخریب و یا تحریف داوطلبانه ی دیالک تیک ظاهر و ذات (نمود و ماهیت) است:
بدین طریق
هارمونی و همخوانی ذات با ظاهر 
تخریب می شود.
 
ریشه ابتلا به بیماری روحی و  روانی اعضای جامعه همین جا ست.
 
بیماری روحی و روانی
اما
به
 افلاج جسمی 
منجر می شود.
 
برای اینکه میان جسم و جان
میان تن و روح و روان
رابطه دیالک تیکی 
هست.
 
یعنی 
از سویی
بیماری جسمی به بیماری روحی و روانی
منجر می شود
و
از سوی دیگر
بیماری روحی و روانی به بیماری جسمی.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر