۱۳۹۶ تیر ۱۹, دوشنبه

یاد داشت های پراکنده آواره ای از بیغوله عه «هورا» و عا «شورا» (۶)


جمعبندی از
 میم حجری
  
۱
فریدون مشیری

وقتی که لوله های بلند توپ
ـ در چار سوی گیتی ـ
در استتار شاخه و برگ درخت ها ست،
این قمری غریب،
روی کدام شاخه بخواند؟

وقتی که دشت ها،
دریای پر تلاطم خون است،
دیگر
نسیم
زورق زرین صبح
را
روی کدام برکه
براند؟

۲
مشت می کوبم
بر
در

پنجه می سایم
بر
پنجره ها

من دچار خفقانم، خفقان
بگذارید، هواری بزنم:
آی...

۳
جهان
بی مهر می ماند که می میرد، مسیحایی
نگاهی
می شود، ویران
که
می ارزد به دنیایی.

۴
آه،
ای سراب دور،
ما
را
چه می فریبی
با
آن بلور و نور؟

۵
صدای تیر
ربود
از
دهان
کلامم
را

ستاره
پرپر شد.

نسیم
از نفس افتاد.

رنگ ماه
پرید.

دگر
کجا ببرم،
حرف نا تمامم
را؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر