۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

تأملی در مقوله عشق (۳۱)


فروغ‌ فرخزاد
  (۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
تحلیلی از
ربابه نون
 
ث
عشق
از دید 
فروغ فیلسوف
 
۱
اما 
ـ همیشه ـ
در حواشی میدان ها
این 
جانیان کوچک
  را
 می دیدی
که ایستاده اند
و 
خیره گشته اند
به
 ریزش مداوم فواره های آب

دقت تحلیلی (انالیزی) ـ سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) فروغ از مفهوم «جانیان کوچک» آشکار می شود.
فروغ با استفاده از این مفهوم، میان توده و طبقه حاکمه مرزبندی می کند:
فروغ حساب جنون توده و جنایات ناشی از آن را از حساب جنون طبقه حاکمه و جنایات آن جدا می کند.
 
فروغ بدین طریق، اعضای طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوایی را جانیان بزرگ محسوب می دارد و به چالش انتقادی ـ انقلابی می کشد.
 
این اما به چه معنی است؟
 
۲
اما 
ـ همیشه ـ
در حواشی میدان ها
این 
جانیان کوچک
  را
 می دیدی
که ایستاده اند
و 
خیره گشته اند
به
 ریزش مداوم فواره های آب

این به معنی تبرئه توده است.
این بدان معنی است که خریت و خرد ستیزی توده و جنون و جنایات ناشی از آن، معلول حاکمیت و حکومت طبقه حاکمه خر، خردستیز و جنایت پیشه است.
 
این بدان معنی است که اگر طبقه حاکمه دیگری زمام امور جامعه را به دست می داشت، توده دچار جنون و مرتکب جنایات ناشی از جنون نمی گشت.
 
این اما به چه معنی است؟   
 
۳
اما 
ـ همیشه ـ
در حواشی میدان ها
این 
جانیان کوچک
  را
 می دیدی
که ایستاده اند
و 
خیره گشته اند
به
 ریزش مداوم فواره های آب

این اولا بدان معنی است که شعور اجتماعی حاکم، شعور طبقه حاکمه است.
هر طبقه اجتماعی که وسایل اساسی تولید مایحتاج مادی را تصاحب می کند، ببرکت تسخیر اهرم های اقتصادی جامعه، اهرم های فکری و فلسفی و فرهنگی و هنری و آموزشی و پرورشی و اخلاقی (ایده ئولوژیکی) جامعه را هم تسخیر می کند.

۴
اما 
ـ همیشه ـ
در حواشی میدان ها
این 
جانیان کوچک
  را
 می دیدی
که ایستاده اند
و 
خیره گشته اند
به
 ریزش مداوم فواره های آب

طبقه حاکمه با تسخیر اهرم های مادی و فکری جامعه به تحمیل شعور طبقاتی خود شروع می کند.
آن سان که امر به توده مشتبه می شود و شعور طبقه حاکمه را، شعور طبقاتی خود تصور می کند. 
 
اکنون شعر «آیه های زمینی»، بهتر درک می شود:
مرگ خورشید، خاموشی چراغ فروزان روشنگری علمی و انقلابی، انحلال حزب بزرگ توده و اعدام و تحقیر و تخریب و تعذیب و تبعید اعضای آن، با تشکیل احزاب و سازمان ها و سندیکاها و انجمن ها و مطبوعات طبقه حاکمه همراه می شود.
 
در غیاب خورشید فروزان روشنگری، زباله های مذهبی، خرافه های رنگارنگ، خریت و خردستیزی تبلیغ می شود.
 
جنون جانیان کوچک نتیجه تبلیغ مداوم این زباله های مذهبی و خرافی و ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (خردستیزی) است که مغز اندیشنده توده را از کار می اندازند و زمینه را برای خودستیزی و همنوع ستیزی آماده می سازند.
 
جنایت جانیان کوچک معلول دسیسه های مخرب متنوع طبقه حاکمه اند.
 
 
جانیان بزرگ، اعضای طبقه حاکمه اند که خورشید را از کار انداخته اند و اعضای جامعه را به جنون کشیده اند.
 
۵
اما 
ـ همیشه ـ
در حواشی میدان ها
این 
جانیان کوچک
  را
 می دیدی
که ایستاده اند
و 
خیره گشته اند
به
 ریزش مداوم فواره های آب

این ضمنا بدان معنی است که زیربنای اقتصادی (حاکمیت طبقه حاکمه) تعیین کننده روبنای ایده ئولوژیکی است که شعور اجتماعی یکی از اجزای آن است.
 
پس از کودتای ۲۸ مرداد و حتی پس از انقلاب سفید، کتاب خواندن جرم محسوب می شد.
چه بسا کسانی که به جرم داشتن و دادن کتب مجاز و یا داشتن اعلامیه ای بی سر و ته زجر کش می شدند.
 
خوشه های این ترور فکری و فرهنگی برنامه ریزی شده، همین است که مردم بیچاره ایران هم اکنون درو می کنند.
 
یک مشت آخوند عهد عتیق بر گرده ۸۰ میلیون تن سوار شده اند و کیف خر می کنند.

۶
شاید هنوز هم
در پشت چشم های له شده ، در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده ی مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست،
ایمان بیاورد 
به
 پاکی آواز آب ها

فروغ در این بند شعر، ضمن تشریح ارگانولوژیکی جانیان کوچک (چشمان له شده، روح منجمد) برای «ایستادن جانیان کوچک در حواشی میدان ها و خیره شدن به ریزش مداوم فواره های آب» دلیل معرفتی عرضه می دارد:
فروغ از تمایلات استه تیکی رنگ پریده ی جانیان کوچک، حدس می زند که چیز مبهم نیمه جانی در پشت چشم های له شده و در عمق انجماد روحی هنوز باقی مانده است و در نهایت ضعف می کوشد تا به پاکی صدای آب ها ایمان بیاورد.

این اما به چه معنی است؟

۷
شاید هنوز هم
در پشت چشم های له شده ، در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده ی مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست،
ایمان بیاورد 
به
 پاکی آواز آب ها

آب اصولا مظهر بی چون و چرای پاکی است.
هم خود آب مصفا و شفاف و زلال و آیینه وار است و هم فونکسیون طبیعی آب شست و شو و تصفیه و تطهیر است.
به همین دلیل تردید در پاکی آب ها هرگز روا نیست، چه رسد به تردید در پاکی  آواز آب ها.
 
منظور فروغ این است که تخریب روحی، روانی، فکری و معرفتی توده به اندازه ای است که عاجز از باور حتی به پاکی آواز آب ها ست.
 
این طرز استدلال هنری فروغ واقعا بی نظیر و ستایش انگیز است.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر