۱۳۹۶ خرداد ۸, دوشنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۱۹)


 
 مهدی اخوان ثالث
  (م. امید) 
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)  
 
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟ 
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 

 ادامه 
 

 و نیز دیدیم با هم، 
چگونه
  جن از تن مرد 
ـ آهسته ـ
بیرون می آمد

  و آن رهروان را که یک لحظه می ایستادند
 یا با نگاهی بر او، می گذشتند
  یا سکه ای بر زمین می نهادند.

  دیدیم و با هم شنیدیم
  آن مردکی را که می گفت و می رفت:
  «این بازی او ست.»

 و آن دیگری را که می رفت و می گفت:
  «این کار هر روزی او ست.»

معنی تحت اللفظی:
بعد، من و سایه ام، دیدیم که جن چگونه اندک اندک از تن مرد بیرون آمد
و 
ضمنا
دیدیم که رهگذران یا با بی اعتنایی می گذشتند و یا سکه ای بر زمین می انداختند
و 
مردکی را دیدیم هم که ضمن رفتن، می گفت:
«جوان ژنده پوش تئاتر بازی می کند» 
و
یکی دیگر که ضمن گفتن اینکه این تئاتر هر روزه او ست، می رفت.
۱
اخوان
در این فراز از شعر
واکنش مردم را نسبت به یکی از اعضای بیمار و بی همه چیز جامعه تبیین می دارد.
می توان گفت که او
دیالک تیک فرد و جامعه
را
به شکل دیالک تیک مرد و رهگذران بسط و تعمیم می دهد
تا
از اتمیزاسیون جامعه پرده بردارد،
از بیکسی و بی پناهی اعضای جامعه.
۲
 و نیز دیدیم با هم، 
چگونه
  جن از تن مرد 
ـ آهسته ـ
بیرون می آمد.
  
اخوان در این بند شعر
به هوش آمدن تدریجی مجدد جوان صرعی را توضیح می دهد
تا
به اثبات اصالت صرع او نایل آید.
۳
  و آن رهروان را که یک لحظه می ایستادند
 یا با نگاهی بر او، می گذشتند
  یا سکه ای بر زمین می نهادند. 
حیرت انگیز برای راوی این حوادث
این است که کسی به دستگیری و حمایت از عضو بیمار جامعه نمی پردازد.
نه کسی پزشکی را خبر می کند
 و 
نه کسی مانع افتادن او در جوی مملو از لای و لجن می شود.

در بهترین حالت
پشیزی به زمین انداخته می شود.
۴
  دیدیم و با هم شنیدیم
  آن مردکی را که می گفت و می رفت:
  «این بازی او ست.»

 و آن دیگری را که می رفت و می گفت:
  «این کار هر روزی او ست.» 
حمایت از همنوع که سهل است،
تهمت به همنوع زده می شود.
جوان بیمار به عنون شیاد جا زده می شود که گویا به امید دریافت چند پشیز هر روز غش می کند و خود را در چارچار زمستان به جوی پر لای و لجن و نفت می اندازد.
۵
قضیه واقعا هم همه جا از همین قرار بوده است.
بعضی ها در بعضی جاها
دور بیمار صرعی، خطی دایره وار می کشیدند
و 
خیال می کردند که علاج صرع همین است.
۶

می توان گفت که یکی از مهمترین دلایل بی تفاوتی و بی عملی اعضای جامعه،
نادانی انها ست.

پیش شرط عمل  
در هر زمنیه 
در اختیار داشتن دانش مربوطه است.
صرع گاهی به دلیل پایین بودن فشار فرد است.
اگر قندابی تهیه شود و به او خورانده شود،
احتمالا فشار خونش بالا می آید و آرام می گیرد.
۷
یکی از ایرادات و عادات اعضای جامعه ما
سر باز زدن از آموزش علم و فن است.

در کتب درسی زمان شاه
حجم چشمگیری از دانش وجود داشت.

ولی دانش ـ «آموزان» به دلایل مختلف
این دانش را از آن خود نمی کردند.
۸
حتی 
 در حال حاضر 
که امکانات انترنتی و کامپیوتری ارزشمندی در اخیتار بشریت است، 
خیلی ها کمترین تلاشی در جهت استفاده از آن به خرج نمی دهند.

علافی و اتلاف اوقات گرانبها 
 در دستور روز اکثریت مردم است.
به دلیل نادانی هم است که کسی به داد همنوعی نمی رسد.
۹
اشکال دیگر که اخوان در این بند شعر به چالش انتقادی و انقلابی می کشد، 
سطح نازل توسعه نیرو های مولده است.
مثلا کمبود پزشک و مطب و بیمارستان و امکانات بهداشت و پیشگیری است.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر