۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۱۲)


 مهدی اخوان ثالث 
  (م. امید) 
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)   


ویرایش و تحلیل از  
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟   
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 
ادامه

 هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
معنی تحت اللفظی:
سایه ام به ساز من می رقصید:
هر جا که من می گفتم و می رفتم، می آمد.
به هر گوشه شب.
 
اخوان در  این بند شعر، 
رابطه خود را با سایه اش توضیح می دهد:
 
۱
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
رابطه اخوان و یا راوی شعر با سایه،
نه رابطه دو دوست برابر حقوق،
بلکه رابطه ارباب و نوکر است.
 
سایه 
نه موجودی 
مختار (صاحب اختیار، آزاد)،
بلکه موجودی
 بی اختیار (وابسته، برده) 
است.
چه رسد به اینکه موجودی  
خودمختار (صاحب استقلال فکری و عملی) 
باشد.
 
 ۲
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
۱
اخوان در این بند شعر، 
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به شکل دیالک تیک حرف و عمل، 
به شکل دیالک تیک گفتن و رفتن،
بسط و تعمیم می دهد.
 
۲
این فرم از بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک
  بی نهایت ساده و همه فهم و ضمنا بی نظیر است.
 
۳
شباهت اخوان به سعدی، 
که 
فروغ فیلسوف مورد تأکید قرار داده، 
به همین دلایل است.
 
۴
رد پای سعدی در همین فرم بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک، 
به چشم می خورد:
 
۵
سعدی این دیالک تیک را به شکل دیالک تیک دم و قدم،
 بسط و تعمیم داده است.
 
۶
دم مترادف با گفتن و قدم مترادف با رفتن است.
 
دم بی قدم
تکیه گاهی است، 
سست
 
 ۳
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
۱
 اخوان و سایه اش 
پس از خروج از میخانه های پر چرک و کثافت و چربی، 
در 
این و یا آن گوشه شب 
پرسه می زنند.
 
۲
اخوان در این بند شعر،
شب 
را
 موجودیت می بخشد.
مادیت می بخشد.
شیئیت می بخشد.
 
۳
شب
به
 شهری و یا به کشوری
 استحاله می یابد.
شهری ویا کشوری با زوایایی
 
۴
این تصور و تصویر پوئه تیکی ـ سوسیولوژیکی (شعری ـ جامعه شناسی) اخوان
 اما به چه معنی است؟
 
۴
اخوان در این بند شعر، 
با تریاد ماده ـ زمان ـ مکان 
سر و کار دارد.
او این تریاد فلسفی فوق العاده مهم را 
به شکل تریاد اخوان و سایه ـ شب ـ شهر 
بسط و تعمیم می دهد.
 
 ۵
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
ابداع (نوآوری) ستایش انگیز اخوان در این بند شعر،
ذوب مکان و زمان (ذوب شهر و یا کشور و شب) 
در یکدیگر است.
 
بدین طریق تمیز شهر و یا کشور از شب
محال است.
 
اخوان با سایه اش
در شهر و همزمان در شب پرسه می زند.
 
 ۶
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
خلاقیت اخوان و عظمت فکری ـ تخیلی ـ تصوری او 
همین جا آشکار می گردد.
 
اخوان از سیطره عمیق شب پرده برمی دارد.
 
این شعر
به احتمال قوی
پس از کودتای کثیف ۲۸  مرداد
سروده شده است.
 
اگرچه تاریخ انتشار آن پس از پیروزی انقلاب سفید است.
 
 ۷
هر جا، که من گفتم، آمد،
  این گوشه، آن گوشه ی شب
  هر جا، که من رفتم، آمد.
 
هم حیرت انگیز و هم مطلقا منطقی 
 است 
که 
همین شرایط اجتماعی
در آیینه ضمیر شاعر رئالیست دیگری
به همین سان منعکس شده است:
 
 
 این یکسانی انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر دو شاعر
اثبات حقانیت تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی (رئالیسم) است:
 
الف
این 
اولا
دال بر قابل شناخت بودن هستی بطور کلی (طبیعت، جامعه، تفکر) است.
 
ب
این ثانیا
دال بر صحت پاسخ ماتریالیستی به 
مسئله اساسی فلسفه
در عر صه شناخت 
است.

پ
این ثالثا
دال بر بطلان 
ندانمگرایی، تردیدگرایی و خردستیزی
(اگنوستیسیسم، اسکپتیسیسم و ایراسیونالیسم)
است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر