۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

زباله در زر ورق هنر (۴)








مارینا آبرامویچ  

(۱۹۴۶)

۱
آخر الزمان است.

۲
عصر دجال ها ست.

۳
حریفی 
خود را 
- داوطلبانه ـ
سلب آدمیت می کند.
۴
خود را
ـ به هر نیت و هدف و آماجی ـ 
چیز واره می سازد.

۵
بعد 
یاد داشتی در اختیار تماشاچیان قرار می دهد
مبنی بر اینکه
با وسایل سکسیستی ـ سادیستی حاضر و آماده
از آلات لهو ولعب تا تیغ و تبر و تپانچه
هر کاری که میل شان کشید،
با او بکنند.
۶
ضمنا قول می دهد و عهد می بندد که 
واکنشی از خود نشان نهد.
۷
تماشاچیان
ـ چه پست و خوار و چه دستیار ـ
دست به کار می شوند.
۸
کسی با تیغ ژیلت
نوک پستانش را می برد
ولی 
«هنر» مند سلب آدمیت شده،
ککش حتی نمی گزد.
۹
کسانی 
حتی 
با استفاده از وسایل سکسیستی حاضر و آماده
«هنر» مند چیز واره 
را
مورد تجاوز جنسی قرار می دهند.
۱۰
ولی
او
عین خیالش نمی شود.
۱۱
پس از پایان معرکه
دوباره 
روح مطرود به پیکرش برمی گردد.
مثل آدمی زاده ای
از صحنه پایین می آید و از جلوی متجاوزین سادیست و سکسیست می گذرد 
و
و اکنش های شان را در ذهن خود ثبت و ضبط می کند
تا بعدا در اختیار رسانه های نظرساز طبقه حاکمه بگذارد.
۱۲
بعد 
مأمورین ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه
دست به کار می شوند 
و 
 کردوکار مشتی لات و لومپن و لاشخور را
به عنوان نمونه ـ مشتی از خرواری به نام بشریت
قلمداد می کنند
و
 راجع به  
وجود و ذات و نهاد و سرشت و سرنوشت بشریت 
حکم صادر می کنند:
 
این اثر 
نکته ای دهشتناک را 
 در باب وجود بشر
  آشکار می کند.
این اثر
 به ما نشان می دهد که اگر شرایط مناسب باشد، 
یک انسان به چه سرعت و راحتی می تواند 
به همنوع خود آسیب برساند.
۱۳
به عبارت دقیقتر
 اعضای جامعه بشری
ماهیتا
مشتی سکسیست و سادیست و شکنجه گر و جانی و جلاد بی رحم 
قلمداد می شوند.
۱۴
اگر
حریف حراف
به اندازه ارزنی
مغز اندیشنده در کدوی کله داشته باشند
و خود «هنر» مند سلب آدمیت شده را هم در نظر گیرد، 
به 
مازوخیست (خودستیز، خود آزار) بودن بشریت 
هم می رسند.
۱۵
این که هنوز چیزی نیست.
چیز حکم زیرین است که بی پروا صادر می شود:
این اثر
 به ما نشان می دهد که

به چه سهولتی می‌ شود از شخصی که 
از خود دفاع نمی‌ کند یا نمی‌ جنگد، 
بهره کشی کرد 
۱۶
منظور حریف از واژه مارکسیستی 
بهره کشی (استثمار)
استیمولاسیون (تحریک) جنسی «هنر» مند سلب آدمیت شده ی حاضر به یراق است.

۱۷
حریف اما فراموش می کند که
 آرزوی قلبی «هنر» مند سلب آدمیت شده
همین بوده است
 در غیر این صورت
به جای عرضه آلات سکسیستی - سادیستی  
چیزهای دیگری عرضه می کرد.

۱۸
او می توانست به جای 
آلات تحریک جنسی،
شعری
اندرزی
حکایتی
عطری
عودی
ترانه ای
سرودی
عرضه کند.

۱۹
اگر همین حکم حریف را به «محک تجربه» (حافظ) تاریخی بزنیم
بطلان تجربی و نظری این ادعا اثبات می شود:

۲۰

لوئیس هنری مورگان 
( Lewis Henry Morgan)
( ۱۸۱۸ - ۱۸۸۱) 
مردم‌ شناس و باستان‌ شناس و جامعه‌ شناس آمریکایی 
 نویسنده کتاب «جامعه باستان» 
باستان شناس امریکایی به نام مورگان، 
عمر آخرین فاز (مرحله) جامعه اشتراکی اغازین را
 ۲۰ تا ۳۰ هزار سال 
تخمین زده است 
و
بنا بر پژوهش های او
 در این طولانی ترین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی جامعه بشری،
 اثری از استثمار و بهره کشی از هر نوع 
نبوده است.
تا علامه ای پس از انجام تستی ادعا کند: 

این اثر
 به ما نشان می دهد که

به چه سهولتی می‌ شود از شخصی که 
از خود دفاع نمی‌ کند یا نمی‌ جنگد، 
بهره کشی کرد
و
اگر بسترش فراهم باشد،
 اکثریت افراد به ظاهر «نرمال» جامعه 
می توانند
ـ  در چشم بهم زدنی ـ
به موجودی 
ـ حقیقتا ـ
وحشی و خشن تبدیل گردند.
۲۱
مورگان از تحلیل آثار معیشتی و هنری کشف شده از جامعه اشتراکی آغازین
نتایج بکلی مغایر با این ادعای حریف را گرفته است
که متأسفانه به دلیل ضعف حافظه 
عاجز از ذکر آنها هستیم.

۲۲
نکته مهم دیگر در رابطه با این  
اجرا (پرفورمنس)
این است 
که این کردوکار با محتواهای (مضامین) کاملا متفاوت و حتی متضاد صورت می گیرد و می تواند صورت گیرد.

۲۳
در مراکز شهرهای بزرگ کشور های جهان
مثلا نیویورک و دیگر متروپول های امپریالیستی 
کسانی 
مجسمه می شوند
تا ترفند طبقه حاکمه 
در زمینه مجسمه واره کردن اعضای جامعه 
را
به چالش کشند.
۲۴
این هنرمندان انقلابی 
نه پولی می گیرند و نه حرفی می زنند.
ولی
چیز واره گشتن (اوبژکتویزاسیون) اعضای  جامعه را 
 عملا
به چالش می کشند و افشا می کنند.
۲۵
هنر فرم است 
و
به مثابه فرم 
می تواند محتواهای متفاوت و حتی متضاد داشته باشد.
۲۶
به همان سان
که
 قابلمه فرم است
و 
در آن
به مثابه فرم 
هم می توان آش پخت و در سفره آشخوران گذاشت
و
هم می توان آبگوشت پخت و در سفره آبگوشت خوران گذاشت.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر