۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۹)

 
مهدی اخوان ثالث
  (م. امید)
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
 
ویرایش و تحلیل از 
شین میم شین
 
ناگه غروب کدامین ستاره؟  
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰)
ادامه

بند اول شعر

  با آنکه 
شب 
شهر را
  ـ دیرگاهی است ـ
  با ابرها و نفسدود هایش
  تاریک و سرد و مه آلود 
کرده است،
  و
 سایه ها 
را 
ربوده است و نابود کرده است،
 من با فسونی، که جادوگر ذاتم آموخت،
  پوشاندم از چشم او، سایه ام را.
 
 
معنی تحت اللفظی:
شب دیری است که شهر را با ابرها و نفسدود هایش (دود های ناشی از تنفس شب) تاریک و سرد و مه آلود کرده است و سایه ها را ربوده و نابود کرده است.
من اما با ترفندی که از جادوگر ذاتم آموخته ام، سایه ام را قایم کردم و شب ندید و نابود نشد.
 
پ
 
ابرها و نفسدودهای شب 
 
طبقه حاکمه بورژوایی مدرن ـ در جبهه خارجی ـ از سویی، سرسختانه به مبارزه بر ضد کشورهای سوسیالیستی ویران گشته توسط فاشیسم ادامه می دهد و آب به آسیاب طبقه حاکمه امپریالیستی به سرکردگی ایالات متحده امریکا می ریزد.


ت
 
ابرها و نفسدودهای شب
 
طبقه حاکمه بورژوایی مدرن ـ در جبهه خارجی ـ از سوی دیگر، در وحدت با ارتجاع منطقه به مبارزه بر ضد جنبش های رهایی بخش ملی و ضد استعماری می پردازد و سودای کرکردگی آنها را در سر می پرورد.


طبقه حاکمه بورژوایی مدرن در مقیاس جهانی متحد منحط ترین جوامع فئودالی و حتی برده داری است:
 
طبقه حاکمه بورژوایی مدرن متحد فوندامنتالیسم یهودی (صهیونیسم)، جامعه برده داری عربستان سعودی، اردن هاشمی، خونتای ترکیه، اجامر پاکستان، شاهنشاه افغانستان و حضرت پینوچه و غیره است.
 
۱ 
با آنکه 
شب 
شهر را
  ـ دیرگاهی است ـ
  با ابرها و نفسدود هایش
  تاریک و سرد و مه آلود 
کرده است،
  و
 سایه ها 
را 
ربوده است و نابود کرده است،
 من با فسونی، که جادوگر ذاتم آموخت،
  پوشاندم از چشم او، سایه ام را.
 

از این جبهه گیری های داخلی و خارجی طبقه حاکمه بورژوایی مدرن که از انقلاب بورژوایی سفید برخاسته، می توان به ماهیت طبقاتی آن پی برد.
طبقه حاکمه بورژوایی مدرن  کمترین سنخیتی با بورژوازی مترقی آغازین ندارد و حتی کمترین شباهتی بدان ندارد.
 
این بدان معنی است که سرکرده انقلاب بورژوایی سفید نه ضد اشرافیت برده دار و فئودال است، نه ضد مذهب است، نه دموکرات و لیبرال است و نه ملی و مستقل است.
به عبارت ساده تر، بورژوازی واپسین چلقوز است که از همه سوراخ ـ سنبه هایش چرک و خون و کثافت می تراود.
 
به همین دلیل به عوض برافراشتن پرچم دموکراتیسم و لیبرالیسم، پرچم استبداد سلطنتی (مونارشیسم) و آنتی کمونیسم برافراشته است.
 
این اما چه آخر و عاقبتی دارد؟
۲

این خواه و ناخواه به معنی سقوط جامعه در منجلاب بحران اجتماعی و سیاسی عمیق است.
زیربنای اقتصادی جامعه در اثر پیروزی انقلاب سفید، کاپیتالیستی شده است.
فاتحه ای بر فئودالیسم خوانده شده است.
 
ولی از روبنای ایده ئولوژیکی درخور زیربنای اقتصادی سرمایه داری خبری نیست.
 
نه با روشنگری انقلابی و علمی عمیق تبر بر ریشه های هزار و سیصد ساله مذهب و روحانیت فرود آمده است و نه نهاد های مذهبی و خرافی برچیده شده اند.
 
نه تنها مذهب و روحانیت دست نخورده باقی مانده است، بلکه حتی تقویت و تحکیم شده است.
 
چون طبقه حاکمه بورژوایی مدرن، آنتی کمونیسم را بر پرچم خود نگاشته است و مذهب و روحانیت در این زمینه، قوی تر و غنی تر از بضاعت نظری طبقه حاکمه بورژوایی مدرن است، که در بهترین حالت مینی ژوپ و سکسیسم و نیهلیسم اخلاقی را به همراه آورده است.
 
حالا می توان به درک بهتر مفهوم «ربودن و نابود کردن سایه ها»ی اخوان نایل آمد:
 
۳
ربودن و نابود کردن سایه ها
 
اگر منظور اخوان از مفهوم «ربودن و نابود کردن سایه ها»، کشیدن دیوار میان تک تک اعضای جامعه، اتمیزه (اتم واره) کردن آنها و محکوم کردن آنها به تنهائی و بیکسی باشد، اکنون پس از تقویت و توسعه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری و یکه تاز میدان گشتن آن، دامنه و وسعت عینی و ذهنی خارق العاده ای کسب می کند:
  اکنون علاوه بر تخریب فیزیکی، تشکیلاتی و سازمانی قوای روشنگری، علاوه بر سمپاشی ایدئولوژیکی بی امان بر ضد آنان، نیروهای ماهوی نامرئی خود 
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری نیز وارد عمل شده اند و جامعه را بشدت ایندیویدوئالیزه و اتمیزه می کنند.
 
تنهائی انسان ها از همه رنگ ها و فرقه ها و اقشار و طبقات در  فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری بطرز فراگیری در دستور روز قرار می گیرد و اخوان به طرز رئالیستی این حقیقت امر را در مفهوم «ربودن و نابود کردن سایه ها»، منعکس می سازد.
 
اخوان برای تأکید بر چند و چون اتم وارگی و تنهائی اعضای جامعه از کشیده شدن دیوار میان افراد و سایه های شان سخن می گوید.
 
آن سان که برای حفظ پیوند ناگسستنی همیشگی و طبیعی میان خود و سایه خود به «افسون» نیاز پیدا می کند، «افسونی که جادوگر ذات» شاعر به او آموخته است.

این اگر شاهکار نیست، چیست؟

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    طبقه حاکمه بورژوایی مدرن ـ در جبهه خارجی ـ از سوی دیگر، در وحدت با ارتجاع منطقه به مبارزه بر ضد جنبش های رهایی بخش ملی و ضد استعماری می پردازد و سودای سرکردگی آنها را در سر می پرورد.

    پاسخحذف