۱۳۹۶ خرداد ۱۰, چهارشنبه

فیزیوکراسی (۱)


پروفسور دکتر گرد بریتس
برگردان
شین میم شین


 فرانسوا کوسنی (کوه سنی)
(1694 ـ 1774)
پزشک
اقتصاد دان
 مؤسس مکتب فیزیوکراسی

۱
·      فیزیوکراسی در واقع به معنی طبیعتفرمائی است.

۲
·      فیزیوکراسی عبارت است از یک سیستم اقتصادی، که در فرانسه در نیمه دوم قرن هجدهم توسعه یافت.

۳
·      نمایندگان این تعلیمات را «فیزیوکرات» و یا «اکونومیست» می نامیدند.

۴
·      تعلیمات فیزیوکراتیکی با دورانی انطباق دارد که در آن، شیوه تولید بورژوائی در چارچوب فئودالیسم تشکیل می شود.

۵
·      به قول مارکس، این وضع خاص به فیزیوکراسی «خصلت دوگانه» می بخشد:
·      بخش اعظم فیزیوکرات ها، خود نمی دانستند که بطور عینی نماینده منافع بورژوازی اند.
·      آنها از نظام در حال نشو و نمای سرمایه داری تحت سیطره  مناسبات عمدتا فئودالی، پشتیبانی می کردند و بدین طریق، خصلت بورژوائی سیستم ـ به قول مارکس ـ «جلوه فئودالی» کسب می کرد و اصطلاح «خصلت دوسویه ستیزی» از قول مارکس بیاینگر این حیقت امر است.

۶
·      فیزیوکرات ها تعلیمات و برنامه اقتصادی خود را بر دعوی رهبری (برتری) کشاورزی بنا می کردند.
·      آنها زمین را منبع و سرچشمه ثروت می دانستند.

۷
·      بنظر آنها، کشوری با کشاورزی شکوفا برتر و بهتر از ملت صنعتی و یا تجاری محسوب می شود.

۸
·      زیرا اقتصاد کشاورزی تنها رشته تولیدی است که اضافه محصول (محصول مازاد)، تولید می کند.

۹
·      مارکس  فیزیوکرات ها را پدران واقعی اقتصاد مدرن می داند.

۱۰
·      زیرا آنها ـ عمدتا ـ به تحلیل سرمایه در چارچوب فئودالی آغاز کرده اند و اولین کسانی بوده اند که پیدایش اضافه ارزش را در حوزه تولیدی جسته اند.

۱۱
·      برجسته کردن اقتصاد کشاورزی از سوی فیزیوکرات ها علت تاریخی دارد:
·      اقتصاد کشاورزی در فرانسه مهمترین رشته اقتصادی بود و فروپاشی آن مانع اصلی برای توسعه اقتصاد ملی بشمار می آمد.

·      ذلت روز افزون اقشار پهناور دهقانی، گرانی غلات که تا پیروزی انقلاب کبیر بورژوایی فرانسه ادامه می یافت، قحطی و گرسنگی که اغلب با دوره های محصول بد شدت می گرفت، نا آرامی های دهقانی و غیره بهبود وضع کشاورزی را به مسئله ای مبرم بدل می ساختند.


۱۲
·      انتقاد از سیاست دولتی مرکانتیلیستی با شناخت این حقیقت امر پیوند داشت.

۱۳
·      سیاست مرکانتیلیستی دولت بمثابه سیاستی «تصنعی» و دلبخواهی و بمثابه قید و بندی بر تکانه های «طبیعی» اقتصادی تلقی می شد.

۱۴
·      تنظیم دولتی اقتصاد، حمایت از صنایع تجملی و تجارت خارجی، مجموعه سیستم اقتصادی که در راستای جلال و جبروت حکومت مطلقه فئودالی سیر می کرد، با اعتراض عمومی در شعار «دفاع از ارزش های ابدی طبیعی» مواجه می شد و برای توسعه «نظام طبیعی اقتصاد»  آزادی کامل طلب می شد.

۱۵
·      این شعار بر برسمیت شناسی قوانین عینی مستقل از میل و اراده و سیاست و غیره مبتنی بود که تا حدود معینی ـ به قول مارکس ـ بمثابه «فرم های فیزیولوژیکی جامعه» به تنظیم تولید و حیات اجتماعی مردم می پردازند.

۱۶
·      از آنجا که  فیزیوکرات ها هنوز نمی توانستند اشتراط (مشروط بودن) اجتماعی مناسبات و نیازهای زمان خود را درک کنند، می بایستی آن را تحت عنوان «فرم طبیعی جامعه» بطور کلی تلقی کنند.
·      از این رو بود که تعلیمات خود را «علم نظام طبیعی» تعریف می کردند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر