۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۹, جمعه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۱۴)


 
 مهدی اخوان ثالث
  (م. امید) 
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)   

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟ 
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 
ادامه
 
در چار چار زمستان
من دیدم، 
او نیز می دید،
  آن ژنده پوش جوان را که 
ناگاه
 صرع دروغین اش (او را) از پا در افکند
  یکچند نقش زمین بود
  آنگاه
 غلت دروغین اش
(او را) افکند در جوی،
 جویی که لای و لجن های آن راستین بود.


منبع: 
گروه مجازی دشتی
چار چار زمستان
از هفتم تا چهاردهم بهمن ماه هر سال
 در گویش محلی دشتی 
به 
«چار چار» 
معروف است.
این هشت روز که آخرین روزهای فصل زمستان است 
در واقع سردترین و سوزناک ترین روزهای سال اند.

قدما
به این هشت روز
 «سرمای پیرزن کُشو»
  می گفتند و هنوز هم گهگاهی از این اصطلاح استفاده می شود.

چار چار 
چهار روز آخر چله ٔ بزرگ (هفتم تا دهم بهمن ماه) 

و
 چهار روز اول چله ٔ کوچک زمستان (یازدهم تا چهاردهم بهمن ماه)
 

نام هشت روز از زمستان که
 چهار روز آن در آخر چله ٔ بزرگ
 و
 چهار روز در اول چله ٔ کوچک است.
 

نام هشت روز از فصل زمستان 
که از سی و ششمین روز تا چهل و چهارمین روز را شامل است.
در  باورهای قدیم 
زمستان به دو بخش بزرگ (چله بزرگ و چله کوچک) تقسیم می شد 
که چله بزرگ از « اول دیماه تا دهم بهمن ماه » بود
 و 
 چله کوچک از « دهم بهمن تا پایان بهمن ماه» 

قدما
بر آن بودند
 که
 چله کوچک بسیار سردتر و پر سوزتر از چله بزرگ است.
 

روز آخر چله بزرگ 
«سده»
 نام داشت
 که
 با برپایی آتش و فریاد «سده سده پنجاه به نوروز»
 شروع چله کوچک را اعلام می کردند.

این 
دو برادر (چله بزرگ و کوچک) 
 هشت روز با یکدیگر و در کنار همدیگر هستند 
 آن ۸ روز را « چار چار» نامیده می شود

قداما
 بر این باور بوده اند 
 در این ۸ روز 
 درختان برای بیدار شدن از خواب زمستانی 
آماده و مهیا می گردند.

پایان


۱
در چار چار زمستان
من دیدم، 
او نیز می دید،
  آن ژنده پوش جوان را که 
ناگاه
 صرع دروغین اش (او را) از پا در افکند
  یکچند نقش زمین بود
  آنگاه
 غلت دروغین اش
(او را) افکند در جوی،
 جویی که لای و لجن های آن راستین بود.
 
معنی تحت اللفظی:
چار چار زمستان بود.
هم من دیدم و هم سایه ام دید،
ژنده پوش جوانی را
 که
 ناگهان،  
غش قلابی اش،
 او را از پا در افکند.
نخست 
نقش زمین بود.
بعد  
غلت قلابی اش،
 او را به جوی آب افکند.
جویی که لای و لجن هایش،
حقیقی بود.
 
آنچه ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسد، 
نه ساده است و نه پیش پا افتاده.
 
۲
این بند شعر اخوان
سرشته به طنزی تلخ تر از زهر است.
 
۳
در این بند شعر
هومانیسم اصیل و عریان
در کوچه و خیانان
ـ راست راست ـ
راه می رود 
و 
نعره از زجر می کشد.
 
۴
در این بند شعر
انتقاد اجتماعی جامعه شمول شاعر انقلابی
تبیین می یابد.
 
۵
منظور از انتقاد اجتماعی جامعه شمول چیست؟
 
۶
در چار چار زمستان
من دیدم، 
او نیز می دید،
  آن ژنده پوش جوان را که 
ناگاه
 صرع دروغین اش (او را) از پا در افکند
  یکچند نقش زمین بود
  آنگاه
 غلت دروغین اش
(او را) افکند در جوی،
 جویی که لای و لجن های آن راستین بود.
 
قبل از پاسخ به پرسش فوق الذکر
به تحلیل دیالک تیکی این بند شعر خطر می کنیم:
 
۷
موضوع شناخت شاعر
جوان ژنده پوشی
 است
جوان ژنده پوشی در چارچار زمستان در کوچه و خیابان
 
۸
انعکاس این همنوع بی همه چیز
 در آیینه ضمیر جامعه  
تهوع انگیز است.
اخوان هم همین تهوع انگیزی فکری و فرهنگی جامعه را به نقد می کشد.


۹
همنوعان همین جوان ژنده پوش
نه تنها از مشاهده زندگی ذلت بارش کک شان نمی گزد،
بلکه این تصور را رواج می دهند که 
او گویا فردی نیرنگ باز است و فیلم بازی می کند.
 
۱۰
الکی غش می کند و الکی غلت می زند 
و
 در سرمای سوزان زمستان خود را به جوی مملو از لجن می اندازد
تا پشیزی به نصیب برد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر