۱۳۹۶ خرداد ۱۰, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (538)


پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
  (۱۹۳۲)  
 
فیسلوف آلمانی 
 مؤلف آثار متعدد 
در زمینه های متفاوت  
مثلا استه تیک   

فصل یازدهم اتیک (اخلاق)   
برگردان شین میم شین
    
پیشکش   
به  خاطره خروشان
 

سرهنگ سیامک   
 
بخش دوم 
مورالیسم سوبژکتیویستی
(اخلاقگرایی مبتنی بر ذهنگرایی)
 
قسمت اول
سورن کیرکگارد
(۱۸۱۳ ـ ۱۸۵۵)
فیلسوف، مقاله نویس، تئولوگ و نویسنده مذهبی دانمارکی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم
از فلاسفه بورژوائی واپسین
 

۱۱
·    مجامع مسیحی سنتی بورژوایی مبتنی بر ارزش های جوهری مسیحیت را دیگر نمی شد، حفظ کرد.

۱۲
·    به همین دلیل، آنها دیگر حاوی خصلت همبود (اجتماع) مذهبی و خلقی نبودند.
·    بلکه پوسته ای از همبود مذهبی قدیم بودند.
·    یعنی عملا انجمنی از افراد بی تفاوت، بی هویت، بی خاصیت و بی شخصیت بودند.
·    تلنباری از آدم واره های بی بو و بی خاصیت بودند. 

۱۳
·    جماعتی برای «فراورده های مطبوعاتی» بودند که زباله های فکری تصادفی و دلبخواهی را مصرف (نشخوار) می کردند و مجاز به اعلام نظرات بی سر و ته (هارت و پورت) بودند.
·    این جماعت اصلا لزومی برای دفاع از نظری و موضع و سنگری نمی دیدند و فقط نسبت به چیز هایی احساس مسئولیت می کردند که همه اعضای جامعه نسبت به آنها احساس مسئولیت می کنند.  

۱۴
·    این اعمال اما زیر سرپوش احترامات فائقه به سنت و بی چون و چرایی سنت صورت می گرفتند و لعابی از  احترامات فائقه به سنت و بی چون و چرایی سنت داشتند که در قالب آن اعمال می شدند.  

۱۵
·    در این انجمن بی چهره های بی هویت و بی شخصیت، هر کس با دیگری یکسان بود.
·    همه مثل هم و با هم در جهت جریان جاری زندگی شنا می کردند و به همین دلیل ضربه ناپذیر بودند.
·    حتی نسبت به  خویشتن خویش ضربه ناپذیر بودند.

۱۶
·    این جماعت در مسئولیت ناشناسی خالی از اندیشه، فرقی با یکدیگر نداشتند و قابل تعویض با یکدیگر بودند. 

۱۷
·    اگر احیانا قرار بر این می شد که سر و کله حقیقت و صداقت در انجمن این جماعت پیدا شود، می بایستی آشکارا مطالبه شود.
·    ولی اکثریت قریب به اتفاق این جماعت فاقد چنین لیاقتی بودند. 

·    برای اینکه پیشه کردن طرز زندگی تحریف نشده ی مبتنی بر حقیقت به تصمیمگیری شخصی تک تک این افراد نیاز داشت.

·    در این صور ت، هر کدام از این جماعت می بایستی پاسخگوی خویشتن خویش و اعمال خویش باشد.

·    یعنی خودشان بطور کلی کسی گردند.
·    کسی که با دیگران تفاوت داشته باشد تا بتوان رویش حساب کرد و به تمیزش از این  و آن نایل آمد. 

۱۸
·    چنین کاری اما به عقیده کیرکگارد، فقط با مخالفت (اوپوزیسیون) با دستگاه دولتی (اینستی توسیون) امکان پذیر است. 
·    دستگاه دولتی ئی که دعوی تعهد به عموم و افکار عمومی دارد.

۱۹
·    این به نظر کیرکگارد فقیه (تئولوگ) به معنی وحدت دولت و کلیسا ست.
·    در کلیسای دولتی کشور کیرکگارد هم همین نظر نمایندگی می شد. 

۲۰
·    اگزیستانس (حیات) استه تیکی که بر حسیت مذموم از دید اخلاق حاکم تکیه داشته، بنظر کیرکگارد عبارت است از نفی رسمیت (دستگاه دولتی) باطل.

۲۱
·    اگر کسی چنین گرایشی را آگاهانه برگزیند، در آن صورت تصمیم فردی اش را گرفته است.
·    این به معنی پرش در اگزیستانسی است که کیرکگارد آن را اگزیستانس (حیات) اتیکی (اخلاقی) می نامد. 

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر