۱۳۹۶ فروردین ۱۶, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۲۹)

 
جمعبندی از 
مسعود بهبودی


کباب پز:
این لاشخور می خواست

 آبجو بر ذغال های مشتعل منقل بپاشد.

پاسبان:
پس بنویسیم:
لاشخور 

مفسد فی الارض و محارب با کباب 
بوده است.
به همین دلیل
قتلش واجب بوده و 
قاتل مجبور به دفاع از 
منقل و مال و ذغال و کباب خود 
بوده است. 

دلیل دلتنگی
ـ در همه فرم هایش ـ
علافی و بیکاری است.
 

۱
برو کار می کن
مگو:
«چیست، کار؟»
که سرمایه شادمانی است، کار.


۲
فرق هم نمی کند که کار، کار مادی باشد و یا کار فکری
 

۳
کار 
سرچشمه اصیل و اصلی لذت و نشاط است.
 

۴
کار
لذتی توأم با ریاضت است:
دیالک تیک رنج و گنج
دیالک تیک ریاضت و لذت

اجامر
اصلا حالی شان نیست که چه کارهایی برای شان انجام داده می شود.
دو زاری کج و کوله شان وقتی می افتد که 

زحمتکشان دست از کار بردارند.


این هنوز چیزی نیست.

۱
چیز اولا این است 

که صورت این کودک را
با چنین دقتی
چه کسی واکس زده است؟


۲
چیز ثانیا این است

 که در عاشورای لبنان که پرنده های ابابیل عزرائیل
بمب های چند تنی پرتاب می کردند و 

چندین ملیون نفر از جهنم می گریختند
کسانی دنبال سوژه می گشتند:
هم از فیلم برداران حزب الله
و هم از خبرنگاران فرنگ الله


۳
چیز ثالثا این است 

که امرزوه در عاشورای سوریه هم
کسانی به دنبال دنبلان عکس یک میلیون دلاری می گردند.


۴
چیز رابعا این است 

که ما در عصر بی اعتنایی مطلق به همنوع بسر می بریم
اگرچه فونکسیون حمایت از همنوع را 

به عهده گرفته ایم و پوز می دهیم و جایزه درو می کنیم.

۵
پزشکی که فخرش نجات بیماران از مرگ است
وقتی پدرش از فرط بیماری می خواست 

خودش را از بالکن طبقه پنجم خانه اش پایین بیندازد و از درد نجات یابد
به دیدنش نیامد.

قانون طبیعت 
 ـ بطور کلی ـ
(هم در مورد نباتات و هم در مورد جانوران و 

هم در مورد انسان که روزی نبات و بعد جانور بوده)
بر 

دیالک تیک پیوست و گسست 
(قانون دیالک تیکی نفی نفی) 
استوار است:

۱

کودک نباتی و یا جانوری 
نافی دیالک تیکی مادر و پدر خویش است:


الف

یعنی جنبه های منفی آندو را در خویشتن خویش نفی و حذف می کند
(از این لحاظ دشمن و نافی و مخالف اندو ست)


ب
از سوی دیگر جنبه های «مثبت» 
 آندو را
(مثبت از نظر کودک بنا بر تربیت و طبقه حاکمه)
   حفظ می کند و توسعه می دهد.
(از این لحاظ دوست و مؤید و موافق آندو ست)


۲
عشق دختربچه به پدر و پسربچه به مادر 

ریشه در همین «خصومت» دختر با مادر و خصومت پسر با پدر 
شاید داشته باشد.


۳

 یعنی بر قانون دیالک تیکی نفی نفی استوار باشد.
 

۴
تجربه این است که
فرزند هر فرد انقلابی 

(چه دختر و چه پسر) 
در هر صورت مرتجع و زباله است.


۵

زباله تر از فرزندان مرتجعین است.
 

۶
حتی اگر بنا بر قانون پارتی بازی
به رهبری احزاب انقلابی برسد.



۷

علمای (روان شناسان و روانکاوان) امپریالیستی اما گاو اند
و گاوان از قوانین دیالک تیکی خبر ندارند.



۸

به همین دلیل 
خرافه می سازند و به خورد خران خرتر از خر می دهند.

رؤیا
فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه از ناصر فرداد


کنارچشمه ای خنک
قلب من غنوده است.

چشمه برایش ترانۀ آب را می خواند.
قلبم بیدار می شود و از عشق هایش می گوید.

چشمه، سودایی گوش فرا می دهد.

۱
گوش دادن سودایی به عشق های قلبی 

به چه معنی است؟


۲
منظور شاعر آیا این است که 

چشمه به طرز سودازده به ماجراهای عشقی قلب گوش می دهد؟
 

قلبم به سوی چشمۀ خنک می رود.

۱
لامصب
قلب لب چشمه خفته است و خر و پف سر داده است.
وقتی می توان از رفتن کسی به سوی چیزی سخن گفت که 

در کنارش نخفته باشد.

و آب 
ـ شاد و آوازخوان ـ
قلبم را با خود می برد.



۱
برادر 

چشمه بوده که
 ترانه ی آب و یا ترانه ای از آب
می خوانده و نه آب.
 

۲
فاعل
چشمه بوده است 

و 
آب
ترانه این چشمه ترانه خوان

بوده است. 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر