۱۳۹۶ فروردین ۱۷, پنجشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۴۸)



ویرایش و تحلیل از

یدالله سلطان پور

خسرو گلسرخی
 
رفیق! 
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.

رفیق توده ای جواب داده بود:

  اما در انقلاب راه میان بری وجود ندارد. 
نزدیکترین راه یگانه ترین راه است و انتخاب این تنها راه
 باید با توجه به مقتضیات اجتماعی، رشد تناقضات و چگونگی صف آرائی طبقات جامعه صورت بگیرد.
 انتخاب متحدان طبقاتی و آگاهی به حد و طبیعت این اتحاد نیز 
نقش نیروهای خارجی بعنوان عامل ترمز کننده یا تسریع کننده تحولات اجتماعی و جهانی است. 
می بینی که مسئله بغرنج تر و علمی تر از آن است که جائی برای تصادف و راهی برای میان بر زدن در آن 
بتوان پیدا کرد. 
آنها که می خواهند به همت جسارت و پهلوانی و با دادن خون و جان، 
جامعه را به دلخواه به جلو هل بدهند و حرکت های درونی آن را تنظیم کنند 
عملا این قانونمندی را ندیده می گیرند.
 آنها تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.

گلسرخی گفته بود:
 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق انسان را در تحول جامعه و تسریع دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد. 
این فورمول های بی روح ما را اسیر تقدیر می کنند و به صورت پیچ و مهره های بی اراده ای برای ماشین عظیم تاریخ 
در می آورند. 
من با هر حزب و آئینی که سعی کند انسان را در یک تئوری با فورمول حبس کند و
 او را تا حد برده نیروهای دیگر دربیاورد 
نمی توانم موافق باشم .
 
انسان محراب و مسجد و سجده گاه گلسرخی بود. 
او با این کلمات که همه نداهای باطنی اش در آنها طنین می نداخت، 
از ایمان و از مقصد شهر و جهاد خود دفاع می کرد.
 
رفیق توده ای گفته بود:
  من با معجزه انسان موافقم، 
اما این فقط نیمی از حقیقت است.
 انسان با همه معجزاتش در شرایط جبری زمانه و محیطش محصور است. 
اما در این حصار برای خلاقیت او حد و مرزی نیست. 
مهم این است که این خلاقیت، عرصه های تاریخی انسان را پر تحرک کند. 
ولی آن را بزرگ نکنیم و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم و
 در عین حال رابطه نامتناهی و دیالکتیکی این دو حرکت را از نظر نیندازیم . 
 انسان با درک این قانونمندی است که
 می تواند وارد تاریخ شود و با تاریخ بیامیزد و زندگی خود را فتح کند .

خسرو گلسرخی
 
رفیق! 
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.

بعید است که فدایی فئودالی،  توده ای را رفیق خطاب کند.
از دو حالت قصه خالی نیست:
یا توده ای نسل جوان جدید، توده ای به معنی حقیقی کلمه نیست و یا حیدر ترفند پسیکولوژیکی می زند تا چریک فدایی فئودالی را «تربیت» الکی بکند و به حزب توده جلب کند.
چریک فدایی فئودالی با توده، توده ای و حزب توده تضاد طبقاتی آشتی ناپذیر دارد.
این تضاد طبقاتی را بچه فئودال ها با شیر مادر از آن خود می کنند و با کفن و دفن با آن وداع می گویند.

۱

چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.

میانبر زدن اما به چه معنی است و علل اوبژکتیو و سوبژکتیو ان کدامند؟

۲  
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.

اصولا کسی میانبر می زند که شتابزده است.
شتابزدگی یکی از خصوصیات اصلی جریانات آوانتوریستی چپ و راست است.

ما هم در طرفداران آنارشیسم، هم در طرفداران فاشیسم و هم در طرفداران فوندامنتالیسم با شتابزدگی و بی صبری مواجه می شویم.

دلیل چشمگیر این شتابزدگی در نگاه سرسری، پسیکولوژیکی است.

اجامر یاد شده بلحاظ روانی بیمارند.

پدیده ها و روند های پسیکولوژیکی اما ثانوی اند.

جنون این اجامر، قبل از همه علت طبقاتی (فرماسیونی) دارد.

همه این اجامر فاقد دورنمای تاریخی اند: 

الف
 
آنارشیسم بلحاظ دورنمای تاریخی بی فردا ست.
هدف آنارشیسم، ترمز کردن چرخ تاریخ است.
تخریب وسایل تولید و تعطیل علم و فن و فراست است. 

نسخه نجات آنارشیسم تبدیل بشریت به خرده مالک و خرده بورژوا ست.
آنارشیسم هر چه بیشتر صبر کند، جامعه بیشتر توسعه می یابد و علم و فن و وسایل تولید، بیشتر رشد می کنند و مناسبات تولیدی سرمایه داری استحکام بیشتری می یابند.
به همین دلیل به طرز شتابزده به خرابکاری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری و فرهنگی دست می زند.

ب
فاشیسم آینده ندارد.
چرخ تاریخ باید به هر قیمت، تق و لق شود.
نیرو های مولده جاندار و جامد باید به طرز همه جانبه تخریب شوند.

جنگ تنها نسخه نجات است.
چون به برکت جنگ جهانی تام و تمام هم میلیون ها انسان مولد به قتل می رسند و هم بخش اعظم تأسیسات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی و سیاسی با خاک یکسان می شوند.
به همین دلیل هنوز چند سال از جنگ جهانی امپریالیستی اول نگذشته که جنگ جهانی امپریالیستی دوم شروع می شود.
وقت تنگ است. 

پ
 
چریکیسم فئودالی و فوندامنتالیسم شیعی نیز عجله دارد.
چون اگر صبر کند، جامعه در راه رشد سرمایه داری، پیشرفت خواهد کرد و تحکیم خواهد یافت و رستاوراسیون و احیای فرماسیون فئودالی و بازپس گیری امتیازات اقتصادی و فکری و فرهنگی و سیاسی متنوع ، دشوارتر خواهد گشت.

به همین دلیل باید میانبر زده شود.

چریک فئودالی و فوندامنتالیستی بی تاب است.
تار و پود وجود این جریانات آنارشیستی، فاشیستی و فوندامنالیستی را بی تابی و بی قراری فراگرفته است. 

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر