۱۳۹۵ بهمن ۱۵, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (406)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


ياد بعضي نفرات
روشنَم مي دارد
قوّتم مي بخشد
ره مي اندازد
و
اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم
گرم مي آيد
از گرميِ عالي دَمِ شان.

نام بعضي نفرات
رزقِ روحم شده است.
وقت هر دلتنگي
سوي شان دارم دست.

جرئتم مي بخشد
روشنم مي دارد.

نیما یوشیج
پوزش از ملت کبیر روس

1
در برابر چشمان ما
رشته های برادری گسستند.

2
حسین حیدر
ـ شاعر ترک ـ
به خاطر سرنگونی هواپیمای جنگی روسی سوخو24
توسط نظامیان ترکیه
در نوامبر سال گذشته
و کشته شدن خلبان آن
از مردم روسیه پوزش خواست.

3
شاعر ترک در پایان شعرش
از خانواده خلبان شهید روس پوزش خواسته است:
زانو می زنم و از مادر اولگ پشکوف
پوزش و بخشش می خواهم.


زنجفیل
تنها ادویه ای است که فاقد عوارض جانبی است.

1
علمای ژاپن
بررسی های علمی عمیقی در زمینه عناصر شیمیائی متشکله آن انجام داده اند.

2
مشروب الکلی ولی چیز خوبی نیست.

3
الکل مغز و قلب آدم را از کار می اندازد.

آب را می توان
هم در لیوان نوشید و هم در فنجان

1
لیوان و فنجان فرم (ظرف) اند.

2
در همان لیوان و یا فنجان
ضمنا می توان شراب نوشید.

3
آب و شراب محتوای آن دو محسوب می شوند.

4
نقش تعیین کننده 
در دیالک تیک فرم و محتوا
در دیالک تیک ظرف و مظروف
از آن محتوا و مظروف است
از آن آب و یا شراب است.

اولا عنوان این مستند کذائی
زن ستیزانه و ارتجاعی است.

1
اصطلاح «زن ترشیده»
یکی از مفاهیم جوامع گندیده ی فئودالی است.

2
یعنی در جوامع بورژوائی و امپریالیستی هم بکار نمی رود.

3
ثانیا جمهوری خلق چین
جمهوری خلق است.

4
فرمی از دموکراسی نوین است.

5
کودتا و غیره جفنگی بیش نیستند.

6
حزب کمونیست چین
ساختمان جامعه فوق العاده بغرنج و ضمنا عقب مانده ای را برنامه ریزی کرده و به مورد اجرا گذاشته است.

7
ما در جمهوری خلق چین
با روندی شبیه «نپ» سروکار داریم

8
روندی که که می تواند دهه ها طول بکشد.

9
جمهوری خلق چین
امید بشریت است.
خواهیم دید.

ما سخنرانی های خانم عبادی را
چند سال پیش
هم به هنگام دریافت جایزه و 
هم خطاب به رئیس جمهور امریکا و اجامر امپریالیستی
شنیده ایم.

1
اتفاقا همان زمان
مطلبی هم در نقد ایشان منتشر کرده ایم
تحت عنوان
«بمب شیرین» تو دل برو

2
ضمنا امپریالیسم بی دلیل به کسی جایزه نمی دهد.

3
حتی جایزه به نرودا قابل تأمل است.

4
اگر اشعار نرودا تحلیل شوند
حتما دلایل امپریالیسم روشن می شوند.

5
لائیسیته
چیزی نیست که مثبت و یا منفی باشد.

6
مثال:
پینوچه هم لائیک بود

7
چیزهائی که امروزه عمده می شوند
مثلا دموکراسی، دیکتاتوری و یا لائیسیته و غیره
چیزهای فرمال و صوری اند.

8
بیشتر
به درد خر کردن خلایق می خورند و
نه به درد روشنگری

9
مهم این است که ماهیت چیزها روشن شود.

10
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
تمرین و آموزش تفکر را وظیفه خود می داند.

11
به همین دلیل مفاهیم فلسفی را ترجمه و منتشر می کند
تا خواننده با مفاهیم فلسفی آشنا شود و
توان خوداندیشی کسب کند.

12
تحلیل های ما
تمرین خوداندیشی اند.

13
ما مجتهد و مراد و مرشد نیستیم
تا به سؤال کسی جواب بدهیم
ما اموزنده ایم

این عنوان عجق ـ وجق «جمهوری خواهان دموکرات و لائیک»
ما را دیری است
که به خود مشغول داشته است.

1
اولا جمهوری توسط اجامر جماران و جمکران
تشکیل شده است
و طلب آن بی معنی است.

2
ثانیا اگر حریفان به بهانه مرزبندی با سلطنت طلبیسم
این عنوان را برگزیده اند،
قصد عوامفریبی داشته اند.

3
چون جمهوری و یا سلطنت فرم اند و نه محتوا
نمود اند و نه ماهیت
ظاهر اند و نه ذات

4
جمهوری می تواند بدتر از سلطنت باشد.

5
مثال حی و حاضرش
همین جمهوری اجامر جماران و جمکران است
که از هر نظر بدتر از سلطنت پهلوی است.

6
شاید حریفان به همین بهانه
پالان دموکرات و لائیک بر دوشن کشیده اند.

7
واژه دموکراسی دیری است که بی آبرو شده است.

8
خیلی از احزاب امپریالیستی هم همین پالان را به دوش کشیده اند.
مثلا حزب دموکرات امریکا.

9
لائیک بودن هنر نیست

10
پینوچه هم لائیک بوده است.

11
اگر منادیان این شعار صداقت دارند
بلحاظ محتوا و ماهیت با سلطنت طلبیسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم مرزبندی کنند.

12
ماهیت طبقاتی خود را اعلام دارند.

آنان که غنی ترند
محتاج ترند.
(سعدی الدوله دیلمی)

1
حریف
کم و کسری ندارد.

2
نه بلحاظ جمال جسمی و نه بلحاظ کمال روحی
پرفکت اندر پرفکت است.
(به قول فرنگی ها)

3
دلتنگی یکی از خصوصیات پسیکولوژیکی
اعضای طبقه حاکمه و نمایندگان ایده ئولوژیکی آن است.

بشریت سلب آدمیت شده
به عقب برگشته است
و در عصر برده داری بسر می برد.

1
از صفر شروع کرده است.

2
خدا کند که بتواند گامی به پیش بر دارد
و به قهقرای توحش و بربریت سقوط نکند.

کیوان اصلاح پذیر

سرخ
رنگ پررویی است.

حتی اگر فیلم را سیاه و سفید بسازند
قرمز ها خوشمزه ترند

از انار بگیر و برو
بدو
بدو
بدو

دستفروش ها پروانه ی کسب ندارند

از زمستان که پر ندارد
بگیر
تا شفیره و پیله که بال ندارد
و برو
بدو
بدو
بدو
همه چیز روی هوا ست

از دست و هوار و پروانه بگیر و برو
بدو
بدو
بدو

اما لبو مثل سیب نیست
در ذات خود سرخ است، نه در صورت

چند سیلی باید بخورد صورت
تا سرخ شود آبرویش

بگیر و برو
بدو
بدو
بدو
تا بهارت بدمد

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

می گویند لبو فروش را مأموران سد معبر کتک زده اند
کلمات دردشان گرفته است

اکنون نوبت اشک ها ست
خون ها نتوانستند
و هنوز اندکی از زمین پیدا ست

گیسوانت را کنار بگذار
بادهای بی پایان
در راه اند

چشمانت را نبند
من و قله های باقیمانده
داوطلب غرق نگاه تو مانده ایم
پایان

1
منظور شاعر از «کنار گذاشتن گیسو»
کنار زدن گیسو ست که
مانع دیدن چشمان جانان می شود.

2
جانانی که روبروی او ست
و گیسویش مانع دیدن چشمان او ست.

3
خون کم آورده و لذا به حمایت اشک نیاز دارد
تا دریا عمق یابد.

4
شاید منظورش این باشد که قطعاتی از صفحه چشم جانان سرخ رنگ اند.

5
اشک لازم است
تا دریایی سرخابی (دریایی از خون و آب) (دریای چشم)
تشکیل شود.

6
شاعر احتمالا بلند قدتر از جانان است و
چشمان خود را به قله های سرکشیده از
دریای چشم جانان
تشبیه می کند که
منتظر تعمیق دریا هستند تا
داوطلبانه در آن غرق شوند.

7
خیلی زیبا ست.

8
هیولا های حاجات غریزی
چه ها که با شعرای عیاش نمی کنند!

تعویض طبقات
یعنی تحول مناسبات تولیدی
یعنی تحول فرم مالکیت بر وسایل تولید
یعنی تحول زیربنای اقتصادی
این یعنی انقلاب و نه رفرم.
دربار به درستی انقلاب سفید می نامد

دختر خورشید
سایه
شبگیر
(تهران، دی‌ ۱۳۳۰)

در نهفت پرده ی شب،
دختر خورشید
نرم می بافد
دامن رقاصه ی صبح طلایی را

وز نهانگاهِ سیاه خویش
می سراید مرغ مرگ اندیش:
«چهره پرداز سحر مرده است
چشمه ی خورشید افسرده است.»

می دواند در رگ شب
خون سرد این فریب شوم.

وز نهفت پرده ی شب،
دختر خورشید
همچنان آهسته می بافد
دامن رقاصه صبح طلایی را

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

قرار بود روی نظر بحث شود و نه روی صاحب نظر.

1
ما به خود شما نمی پردازیم

2
برای ما صاحبنظر مهم نیست.
نظر مهم است.

3
وگرنه می توانیم خود شما را تحلیل کنیم و
بگوییم که
شما اصلا نمی دانید 
علم چیه.
فلسفه چیه؟
تحلیل چیه؟
طبقه چیه؟
جامعه چیه؟

4
شما مثل اجامر امپریالیستی «استدلال» می کنید.

5
در حواشی قضایا گرد و خاک به پا می کنید
تا اصل مطلب را ماستمالی کنید.

6
بدین طریق نمی توان حتی وجبی به حقیقت عینی نزدیکتر شد.

7
فقط می توان گفت
من اعتقادم فلان است.

8
با این ترفند نمی توان چیزی را اثبات کرد.

9
فقط می توان وقت همنوع خود را تلف کرد
و آب به آسیاب طبقه حاکمه ریخت.

این مضحکه
اصلا محاکمه نیست.

1
این فرمی از شوی تلویزونی است.

2
هیچ چیز در این نمایش
نشانی از محاکمه ندارد.

3
کسی قصد توجیه چیزی را ندارد.

4
این مضحکه
شو تله ویزیونی است و نه محکمه.

5
این جوانان برای ایدئالی
رزمیده اند و اسیر شده اند.

6
برای نجات از مرگ
توبه کرده اند.

7
جنایت که نکرده اند.

8
کسان دیگری همین را هم نکرده اند
و از اجامر حمایت کرده اند
و بعد از کاری که نکرده اند،
توبه کرده اند.

9
کاش آنها هم مثل اینها
بر ضد اجامر کاری کرده بودند و بعد توبه کرده بودند.

10
تشخیص اینها از ماهیت اجامر
در هر صورت درست بوده است.
این خود قابل قدر دانی است.
حقیقت هم همین است و لاغیر.

از خودبیگانگی همین است:

1
لاجوردی و اجامر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
خود از ماقبل تاریخ آمده اند.

2
از عهد توحش و بربریت آمده اند.

3
خنده دار این است که
برای ثبت در تاریخ
می خواهند اعتراف اسیران را از زبان خودشان بگیرند.

4
کاش بی سواد فقط این لاشخور بود.

5
حتی سپورهای شهر می دانند که ضد دیالک تیکی استراتژی،
تاکتیک می شود و نه ایده ئولوژی.

6
او اسراء بی وکیل مدافع را زیر فشار قرار می دهد که
بگویند هم نظرشان نادرست بود و هم عمل شان.

7
منظور او همان دیالک تیک تئوری و پراتیک است.

8
با افاده آخوندی تام و تمام
می گوید:
اعتراف کنید که هم ایده ئولوژی تان غلط بود و هم استراتژی تان.

9
حیوان نمی داند که ایده ئولوژی چیزی طبقاتی است.

10
هر طبقه اجتماعی
و خود لاجوردی
ایده ئولوژی خاص خود را دارد.

11
شکست یک واحد انقلابی در نبردی
که
دلیل بر غلط بودن ایده ئولوژی آن نمی شود.

12
حتی دلیل بر غلط بودن تئوری آن نمی شود.

13
شکست در بهترین حالت دال بر نادرستی تاکتیک آن
و یا ارزیابی اش از شرایط و غیره می شود.

14
ضمنا هدف استراتزیکی واحد انقلابی
در آینده دور است و نه در حال حاضر.

شاملو اصلا نمی داند
که معنی اختیار (آزادی) چیست.

1
اختیار
مفهومی فلسفی است و در
دیالک تیک جبر و اختیار
معنی دارد.

2
مراجعه کنید به
دیالک تیک جبر و اختیار
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
آزادی کذائی شاملو و شرکاء
آزادی اگزیستانسیالیستی است که
عملا مبتنی بر انکار جبر عینی هستی است.

4
اگزیستانسیالیسم
(فلسفه حیات در آلمان)
یکی از مکاتب فلسفی فاشیسم است.

5
اگزیستانسیالیسم در فرانسه به سرکردگی ژان پل سارتر
با ادعای تکمیل مارکسیسم به میدان امده است.

6
هانس هاینتس هولتس
ژان پل سارتر را
نماینده رویزیونیسم
محسوب داشته است.

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر