۱۳۹۵ آبان ۲۹, شنبه

متا تحلیلی بر تحلیل احمد قاسمی از شعر نادر نادرپور (6)


 مجله دنیا (سال 1340)
سرچشمه صفحه فیسبوک
 راه توده
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور 

تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        در این جمله نادر نادرپور، دگرگونی هژمونیال در مقیاس جهانی انعکاس می یابد:
·        دیالک تیک شگفت انگیزی در بین بوده است:
·        امپریالیسم آلمان (به نمایندگی باند خونخوار هیتلر) برای کسب سرکردگی بر بشریت در مقیاس جهانی، آتش جنگ جهانی جهانسوز دوم را شعله ور می سازد و شکست می خورد.
·        درست به همان سان که جنگ جهانی اول را شعله ور ساخته بود و شکست خورده بود.
·        در نتیجه شکست فاشیسم (امپریالیسم آلمان، میلیتاریسم ژاپن و متحدین دیگر) تناسب قوا در مقیاس جهانی به نفع امپریالیسم امریکا سنگین تر می شود و سرکردگی هژمونیال جهان تغییر می یابد.

1
تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        حیرت انگیز از هر لحاظ این است که شکست فاشیسم ـ ساده لوحانه ـ به حساب پیروزی شوروی گذاشته می شود.
·        شوروی ئی که در اثر جنگ جهانی دوم کمرش شکسته است.
·        شوروی ئی که بیش از 20 میلیون نفر از بهترین اعضای جامعه جوان خود را فدا کرده است و اکثر شهرها و روستاهایش با خاک یکسان شده است و نیروهای مولده مادی و انسانی اش به طرز رادیکال و بی برگشت تخریب شده است.

2
تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        جهان پس از جنگ جهانی دوم دو قطبی می شود:
·        هژمونی پاکس بریتانیکا که به قول معروف، آفتاب در قلمرو فرمانفرمائی اش غروب نمی کرد، جای خود را به امپریالیسم امریکا می دهد.
·        آلمان ویران و با خاک یکسان تقسیم می شود و همراه با کشورهای اروپای شرقی تحت نفوذ اتحاد شوروی قرار می گیرد.
·        اتحاد شوروی ئی که سطح توسعه نیروهای مولده اش نمی تواند با مناسبات تولیدی سوسیالیستی و حتی کاپیتالیستی سازگار باشد.
·        تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی اوج می گیرد و جوامع به اصطلاح سوسیالیستی را به بحران می کشد.
·        فرم برای محتوا، لباس برای اندام، فوق العاده گشاد بوده است.
·        در چنین شرایطی، مناسبات تولیدی گل و گشاد به مانعی در مقابل توسعه نیروهای مولده بدل می شود.
·        دلیل شکست جوامع سوسیالیستی کذائی در همین ناهمخوانی سطح توسعه نیروهای مولده با مناسبات تولیدی تحمیل شده به جامعه بوده است.

3
تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        اما علیرغم این عقب ماندگی نیروهای مولده در جوامع سوسیالیستی، جنبش رهائی بخش ملی و ضد استعماری در مقیاس جهانی اوج می گیرد.
·        انگار خون 20 میلیون قربانی اتحاد شوروی در رگ جهان جاری می شود و جهانیان را منقلب می سازد.
·        همین نکته که نادر نادرپور در این جمله تبیین می دارد، یکی از نمونه های بارز آن است.
·        نادر نادرپور اما شعور طبقاتی درخور را برای درک این نکته ندارد و آن را در تشدید تضاد میان نسل ها خلاصه می کند.

4
تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        اوجگیری جنبش ملی در ایران پس از شهریور 1320 نشانه اوجگیری جنبش رهائی بخش ملی در ایران است.
·        در همه کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره قضیه از همین قرار بوده است.
·        دلیل پیروزی و سپس شکست این جنبش ها در انتقال هژمونی امپریالیستی است:
·        در طرد بریتانیای کبیر و فرانسه (هژمونی سابق)  از عرصه جهان و جایگزینی آن با امپریالیسم امریکا ست.

·        اتحاد جماهیر شوروی در این میان، نقش کاتالیزور و میانجی بازی می کند:
·        یعنی روند انتقال هژمونی جهانی امپریالیستی را تسریع می کند و خودش ـ در تحلیل نهائی ـ دستخالی می ماند.

·        حمایت شوروی از جنبش های رهائی بخش ملی وبال گردن آن می شود.
·        کشوری که نیروهای مولده اش بشدت عقب مانده، هرگز نمی تواند به حمایت عملی و مادی از کشورهای عقب مانده در عهد بوق بپردازد.
·        چه بسا حتی مانع توسعه ناتورال آن کشورها می شود.
·        تشدید تضاد شوروی با جمهوری خلق چین ضمنا در همین مورد بوده است.
·        فرق هم نمی کند که کسی متوجه آن شده باشد و یا نشده باشد.
·        مناسبات تولیدی سوسیالیستی برای جامعه بغایت عقب مانده چین، مناسب نبوده است.
·        جمهوری خلق چین می بایستی به توسعه تمام اجتماعی نیروهای مولده کمر بندد تا زمینه عینی لازم برای گذار به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیستی فراهم آید.
·        کشورهای سوسیالیستی به نام هم هنوز در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیستی وارد نشده بودند.
·        تعیین کننده در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، نیروهای مولده است.
·        دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا و فرم است.
·        فرم نباید گشادتر از محتوا باشد.
·        محتوا هم نباید تنومندتر از فرم باشد.

5
تغییری که در وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه روی داد
چنان سهمگین بود که
 پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند.

·        پس از تضعیف موضع بریتانیای کبیر در ایران، امپریالیسم امریکا با کودتای 28 مرداد، حکومت مصدق را سرنگون می سازد و جای بریتانیای کبیر را می گیرد.
·        حتی در آذربایجان که فرقه ضد فئودالی دموکرات به قبضه قدرت سیاسی نایل آمده بود، نمی تواند به دلیل سنگینی تناسب قوا به نفع امپریالیسم امریکا مورد حمایت شوروی قرار گیرد.
·        حکومت مرکزی بنا بر روایات صفر قهرمانی نمی توانست حکومت فرقه دموکرات را سرنگون سازد.
·        این هژمونی امپریالیسم امریکا ست که با استفاده از جنبش ملی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم، بریتانیای کبیر و فرانسه را از عرصه بدر می راند و آنها را تحت سلطه امپریالیستی خود در می آورد.
·        این قضیه در مصر و اندونزی و غیره هم تکرار می شود.
·        اکنون کشورهای تحت سلطه شوروی هم با خاک یکسان می شوند تا تحت سیطره امپریالیسم امریکا در آورده شوند.
·        مصر و لیبی و عراق و سوریه و یوگوسلاوی سابق و غیره جزو کشورهای تحت نفوذ شوروی بوده اند.

6
« پدر»
 از اصول دین و قواعد عرف متابعت می ‌کرد:
در پانزده سالگی همسر می ‌گرفت و پیشه اسلاف را می ‌گزید
بی ‌آن که اندیشه تغییر آن از خاطرش خطور کند.
اما «پسر»
 از آن اصول و قواعد روی برتافت، تا بیست دو سالگی به «تحصیل» پرداخت و پس از آن در به در دنبال شغل گشت.
مشکلات مادی و «جنسی»
 که برای "پدر" به آسانی حل می ‌شد
برای «پسر» لاینحل بود.

·        اکنون از ادعای نادر نادرپور مبنی بر اینکه «پدر و پسر زبان یکدیگر را از یاد بردند» پرده برمی افتد:
·        نادر نادرپور یا عمدا و یا از سر نادانی ساختار طبقاتی جامعه را تحریف می کند.
·        جامعه زیر قلم نادر نادرپور به کل همگونی استحاله می یابد که به خانه پدری او شباهت دارد:

7
« پدر»
 از اصول دین و قواعد عرف متابعت می ‌کرد:
در پانزده سالگی همسر می ‌گرفت و پیشه اسلاف را می ‌گزید
بی ‌آن که اندیشه تغییر آن از خاطرش خطور کند.

·        پدر فئودال و یا تاجر، فردی متدین و سنتی است.
·        در 15 سالگی زن می گیرد و در املاک پدر و یا در تجارتخانه پدر مشغول کار می شود.
·        بی آنکه تحول طلب باشد.

8
اما «پسر»
 از آن اصول و قواعد روی برتافت،
تا بیست دو سالگی به «تحصیل» پرداخت و پس از آن در به در دنبال شغل گشت.

·        بچه فئودال و بچه بورژوا تحت تأثیر جو انقلابی جامعه قرار می گیرد.
·        مذهب و عرف و اخلاق سنیت را کنار می نهد، دانشگاه می رود و در بروکراسی جامعه مشغول کار می شود.
·        دکتر و وکیل و مهندس و معلم و غیره می شود.

9
مشکلات مادی و «جنسی»
 که برای "پدر" به آسانی حل می ‌شد
برای «پسر» لاینحل بود.

·        مشکلات مادی و جنسی که لاینحل نمی ماند.
·        برخورداری از لذات مادی و جنسی به دلیل تحصیلات عالیه اندکی به تأخیر می افتد.
·        این مسئله در اشعار نادر نادرپور هم انعکاس یافته است.
·        شاملو در گفتگو با دکتر خصوصی اش، به زندگی مرفه نادر نادرپور حسرت می خورد.

10
·        اگر نادر نادرپور به جای قیاس به نفس، به زندگی توده های مولد و زحمتکش می پرداخت، متوجه می شد که زندگی بچه کارگر و بچه دهقان و بچه پیشه ور فرقی با زندگی اجدادشان حتی ندارد.
·        جامعه ایران که در عرض 12 سال ناقابل از شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد در سال 1332 که زیر و رو نشده است.

·        تنها کار مثبتی که در این مدت صورت گرفته، زحمات روشنگرانه ی بخور ـ نمیر حزب توده بوده است.
·        ترجمه آثار ادبی و هنری و تاریخی و فلسفی و غیره توسط روشنفکران توده ای بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر