۱۳۹۵ آبان ۲۸, جمعه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (486)


فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان
شین میم شین

پیشکش به 


سرهنگ سیف الله غیاثوند
(۱۳۲۰ ـ ۱۳۶۷) 

بخش سوم
بیولوژی (زیست شناسی) 
 ادامه

29

·        این طرز برخورد ارنست ماخ را افراد و جریانات زیر ادامه داده اند:

الف
·         پراگماتیست هائی از قبیل شیلر.

·        مراجعه کنید به پراگماتیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب
·        وایهینگر ـ نماینده فلسفه «اگر ـ پس» (آلس ـ اوب) ـ که بنا بر آن، تئوری های علمی به مثابه تصورات فکری تلقی می شوند که منشاء شان سودمندی اقتصادی برای ارگانیسم است.   

پ

کارل پوپر (1902 ـ 1994)
فیلسوف اطریشی ـ انگلیسی

·        کارل پوپر که با استفاده از معیارهای تکذیب، فرضیه ها را به عوض موتانت های بیولوژیکی رئال، به طرز داروینیستی با واقعیت عینی، تطبیق می دهد.

·        (فرضیه ها جای موتانت های بیولوژیکی را می گیرند. مترجم)  

30
·        نفوذ متدئولوژی نئوپوزیتیویستی، منطقگرائی و تحلیلگرایی آن، بویژه در تأملات مقدماتی برای تشکیل تئوری های بیولوژیکی مؤثر واقع می شوند.

31

رودولف کارناپ (1891 ـ 1970)
فیلسوف و از نمایندگان امپیریسم منطقی (نئوپوزیتیویسم)
از فلاسفه بورژوائی واپسین

·        بدین طریق بود که وودگر در سال های 30 قرن بیستم در بررسی هائی برای اکسیوماتیزاسیون ژنه تیک و تاکسونومی، بر نتایج منطقی تارسکی و تئوری میزان تصدیق کارناپ تکیه می زند و راشفسکی همان نتایج منطقی ـ مته متیکی را در تأسیس بیوفیزیک مته متیکی اش مورد استفاده قرار می دهد.  

32
·        گره گ در سال های 60 قرن بیستم، تأملات تاکسونومیکی را دوباره تداوم می بخشد و سومرهوف به توسعه بیولوژیکی ـ تحلیلی ـ پوزیتیویستی کمر می بندد.  

33
·        انتقادات اصلی از ویتالیسم که فقط بیولوگ ها و فلاسفه طرفدار پوزیتیویسم فرمولبندی نمی کردند، به شرح زیر بوده اند:  

الف
·        اولا پیش شرط حمله بر بررسی های فیزیکی ـ شیمیائی، در اختیار داشتن مفهوم مکانیسیستی از فیزیک و شیمی بود.
·        چنین مفهومی اما با فیزیک و شیمی مابعد انقلاب علمی ـ طبیعی (انقلاب در علوم طبیعی) در نقطه عطف قرن بطور کلی دیگر انطباق نداشت.   

ب
·        ثانیا «توضیح» ویتالیستی حیات، نهایتا به مفهوم هدف آنتروپومورف متوسل می شود و توضیح طبیعی اصیل (توضیح به مدد علوم طبیعی) برای آن وجود ندارد.   

پ
·        ثالثا همه اصول توضیح ویتالیستی از قبیل انتله شی ها، پسیکوئید ها، نقشه ها، کلیت ها، ایده ها، قوا، فاکتورهای سمتگیری، سوبژکت های بیولوژیکی و غیره حاوی ساخت ها و گمان ورزی های سست و بی پایه بودند که مانع پژوهش واقعی قانونمندی های بیولوژیکی تحت تمکین به «خودمختاری حیات» بودند.  

·        مراجعه کنید به  انتله شی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

34
·        تعمیم فلسفه ـ حیاتی ماده علمی ـ منفرد البته نقش مهمی بازی می کرد.
·        اما فلاسفه حیات، آن را در اصطلاح دلالت بر «پایه» تجربی بیولوژی وارد می ساختند.   

35
·        آنها علاوه بر آن، غیر قابل تقلیل بودن حیات به فیزیک و شیمی را مورد تأکید قرار می دادند.
·        اما همزمان، روند های اجتماعی را به «حیات» تقلیل می دادند که عملا به معنی تقلیل بیولوژیستی چندین باره بود.  

36
·        اینجا، افراط ها یعنی پوزیتیویسم و فلسفه حیات به طرز غیر قابل کتمانی به هم می رسیدند.  

37

ماکس هارتمن (1876ـ 1962)
طبیعتفیلسوف، جانورشناس المانی
استاد بیولوژی در دانشگاه

·        موتور واقعی فلسفیدن فلسفه ـ حیاتی اما چیزی دیگر بود.
·        چیزی اجتماعی بود.
·        به همان سان که ماکس هارتمن این مسئله را از موضع اونتولوژیکی توضیح داده است:   

الف
·        «بشریت اشباع شده و نومید گشته از ماتریالیسم دهه های قبل، از آن جمله بورژوازی نومید از آرمان های بورژوائی ـ انقلابی و نومید از واقعیت بورژوائی که شکل امپریالیستی به خود می گرفت، به تعداد کثیری نه فقط از آن، بلکه همزمان از علوم نومو ته تیکی (علوم مبتنی بر قانونمندی ها) روی برگرداند و به پیدا کردن منجی خود در چشمه جوشان حیات و علم حیات امید بست و به دنبال نجات گشت.    

ب
·        جریانات بیولوژیکی در فلسفه به میزانی رواج یافته اند که ریکن ـ فیلسوف هایدلبرگ آلمان ـ به حق از فلسفه نوین جریان بیولوژیکی مد روز دم زده است.»
·        (ماکس هارتمن، «بیولوژی و فلسفه» 1925، ص 1)  

38
·        واقعا هم در تقریبا همه آثار فلسفه حیاتی به معنی وسیع کلمه، می توان اشاراتی، امثله ای و استنتاجاتی راجع به واقعیات امور بیولوژیکی پیدا کرد.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر