۱۳۹۵ مهر ۱۲, دوشنبه

هماندیشی با مریم (60)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

حافظ
( 727ـ  792) 
من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        معنی تحت اللفظی:
·        من گدا کجا و وصل دوست کجا.
·        شاید در خواب به دیدن خیالی از روی دوست نایل آیم.

1
من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        وقتی از ترفند جایگزینی شناخت فلسفی با شناخت احساسی ـ عاطفی، از جایگزینی شناخت راسیونال با شناخت ایراسیونال از طریق استه تیزاسیون و هنر شعر و یا نثر شعرگونه و غیره سخن می رود، منظور همین است:
·        خواننده و شنونده شعر، بی آنکه دو زاری اش بیفتد، زهر ایده ئولوژیکی خواجه را تا قطره آخر سر می کشد و به طرز بی برگشتی عمیقا مسموم می شود:
·        نتیجه مسمومیت ایده ئولوژیکی خواننده و شنونده معصوم این بیت، قبل از همه، ایمان آوردن به عظمت گدا و ایدئالیته گدائی و «سرخ نگه داشتن صورت به ضرب سیلی» است.
·        وقتی خواجه خیلی خیلی انقلابی شیراز، فخر به گدائی کند، بقال سر کوچه، چرا نکند؟ 

2
من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک گدا و توانگر را به مثابه دیالک تیکی الهی ـ طبیعی ـ ازلی ـ ابدی به خواننده و شنونده ی شعر قالب می کند.
·        ترفند فئودالی خواجه همیشه همان است که ذکرش گذشت:
·        تبعید شناخت فلسفی و ترویج و توسعه و تحکیم شناخت عاطفی ـ احساسی ـ بند تنبانی.
·        خواننده و شنونده شعر خواجه (و سعدی) رفته رفته به این نتیجه می رسد که جامعه و جهان باید طبقاتی باشد:
·        اقلیت انگل بی رحم و بی شرم و بی همه چیز، با در انحصار خود در آوردن وسایل اساسی تولید، باید توده را بی همه چیز سازد و از «بی همه چیز»، توهین واژه، تحقیر واژه، دشنام واژه سازد.

3
من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        چون گدا جا زدن مستمر خود، فقط به معنی خود خوار شماری نیست.
·        فقط به معنی خودستیزی نیست.

·        گدا فقط یک روی مدالی است که روی دیگرش، توانگر است.
·        خواجه با گدا جا زدن خود، با تحقیر ریاکارانه و فرمال و صوری (در حرف) خود، عملا به تجلیل توانگر می پردازد.
·        اینجا فقط گدا تحقیر (و ضمنا ایدئالیزه و تجلیل)  نمی شود.
·        بلکه قبل از آن و قوی تر از آن، توانگر تجلیل می شود و در تحلیل نهائی، طبقه حاکمه تجلیل می شود.
·        این هنوز چیزی نیست.
·        مهمتر چیز دیگری است: 

4

من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        ترفند ایده ئولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری خواجه (و سعدی)، بسط و تعمیم  دیالک تیک گدا و توانگر به شکل دوئالیسم عاشق و معشوق است.
·        در این بیت به شکل دوئالیسم من و دوست است.
·        دوست و یا یار و دلبر و دلدار و صد کوفت و زهرمار فئودالی دیگر، ظرف گل و گشادی است که هر زباله ای در آن جا می گیرد:
·        دوست می تواند تیمور لنگ باشد.
·        احتمالا در غزلیات خواجه و سعدی هم اعضای طبقه حاکمه و یا هیئت حاکمه دوست جا زده می شوند.
·        اما تیمور لنگ به همه چیز شباهت دارد، مگر به دوست.

·        این کرد و کار های سعدی و حافظ توهین به مقدسات دوست اند.

5
من گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

·        منظور خواجه از «خیال منظر دوست»، احتمالا تصوری از روی از دوست است، که در عالم خیال بطور سوبژکتیو تشکیل می شود و در عالم رؤیا ظاهر می گردد.
·        خواجه خود را در مقابل دوست کذائی تا درجه گدا تنزل می دهد.
·        این خود خوار شماری خواجه در این بیت بویژه از این بابت قابل انتقاد است که آماج خواجه وصل دوست است.
·        شرفیابی به حضور تیمور لنگ و امثال او ست.
·        شعرای کلاسیک ایران بدعت بدی را بنیاد نهاده اند که همچنان و هنوز حی و حاضر است و تمدن و فکر و فرهنگ جامعه را از درون تهی و پوک می کند.
·        بی دلیل نیست که سید علی مداحی را در دهه دوم قرن 21 رواج وسیع و تمامکشوری می دهد و مداح به حضور می پذیرد و انعام می بخشد.

6
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر یا از همنشینی با ما پرهیز داشت، به دلیل تفاوت فی مابین  بود:
·        یار پادشاهی کامران بود و ما گدا بودیم.
·        همنشینی پادشاه با گدا، ننگ انگیز است.

7
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

·        خواجه در این بیت غزل نیز دیالک تیک گدا و توانگر و یا دیالک تیک توده و طبقه حاکمه را به شکل دوئالیسم ما و یار بسط و تعمیم می دهد.
·        توده یواشکی یواشکی به درجه عاشق سینه چاک قلدران خونریز طبقه حاکمه تبدیل می شود.

·        برای ما از دیرباز، سؤال این بوده که چرا به قول عوام، «ثروت آدمیان را سکسی می کند»؟

·        شاید یکی از دلایل محبوبیت ثروتمندان (مالکین انحصاری وسایل اساسی تولید)، نیاز توده به وسایل تولید جهت تولید مایحتاج مادی خویش باشد که رفته رفته فرم پسیکولوژیکی کسب کرده است:
·        فرم «عشق» به طبقه حاکمه کسب کرده است.
·        ایده ئولوژی طبقه حاکمه همین پسیکولوژی فقرا را شعریت می بخشد، استه تیزه می کند و از اعضای طبقه حاکمه، معشوق و یار و دوست و غیره سرهم بندی می کند.
·        در حالیکه این اجامر از سر تا پا تنفر انگیزند.
·        کثافات محض اند.
·        مشتی پتیاره اند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    منظور خواجه از «خیال منظر دوست»، احتمالا تصوری از روی دوست است، که در عالم خیال بطور سوبژکتیو تشکیل می شود و در عالم رؤیا ظاهر می گردد.

    پاسخحذف