۱۳۹۵ مهر ۲۸, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (350)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
سعدی و حافظ
ایدئولوگ طبقه حاکمه
(اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)
اند.

1
آنها برای تعدیل تضادهای طبقاتی در جامعه
دستگیری از گدایان را تئوریزه می کنند.

2
حافظ صریحا می گوید:
ساقی، به جام عدل بده، باده
تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.

3
احسان
به مثابه عدالت فئودالی
وسیله ای برای تعدیل تضاد ها ست.

4
همان کمک به بیکاران
کمک های اجتماعی است
که طبقه حاکمه امپریالیستی
به بیکاران و به بی همه چیزان می دهد.

5
این ترفند موثری است:
بدین طریق و با این ترفند
هم جلوی انقلاب اجتماعی سد می شود
و هم توده لومپن پرولتریزه می شود.

6
گدا واره می شود

7
وابسته به طبقه حاکمه می شود

8
بی شخصیت و بی شرم می شود.

9
دربهترین حالت طرفدار فاشیسم و فوندامنتالیسم می شود.

10
نه طرفدار حزب طبقه کارگر

11
ضد کارگری می شود.

12
به قول ارنست بلوخ:
مشت گره کرده در جیب دارد
تا اگر فرصت یافت بر سر کارگری فرود آورد.

13
کارتن کارتن خوابی را به آتش کشد.

14
پناهنده ای را مورد ضرب و شتم قرار دهد.

15
روزا لوکزمبورگ را ترور کند.

16
برای هیتلر تا آخرین نفس بجنگد

خوان یعنی سفره.

1
منظور سعدی احتمالا خوان یغما ست
که سلاطین سالی یک بار پهن می کردند
و پس از اطعام
هر چه در آن بود
از قاشق تا کاسه و بشقاب و غیره
به یغما می رفت.

2
چه بسا بر سر یغمای خوان
خونریزی می شد.

3
گدا از دید سعدی
و به درستی
قانع نیست.
«اگر عالمی را هم به گدا دهند
گدا ست.»
سعدی

4
گدا
سیری ناپذیر است.

5
سعدی در این بیت
از وابستگی گدا به سلاطین سخن می گوید.

6
از جانان می خواهد که روی خوش نشانش دهد.
بسان سلاطین برایش خوان یغما بگسترد.

ویرایش:

1
تو را
در درگاه ماه مرور می کردم
و دستم، نور می نوشت

2
دال «در» در همنشینی با دال «درگاه»
شیوائی خاصی به شعر می بخشد.

3
مثل:
خ در بیت زیر:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از خطه (جانب) خوارزم وزان است.
 
ویرایش:

1
اولا اینها خود را جزو الیت جامعه می خوانند
و نه «جز الیت جامعه»

2
«جز الیت جامعه خواندن خود»
به معنی عدم تعلق به اجامر الیت است.

3
ثانیا تئوری نخبگان (الیت کذائی)
چیست؟

4
تئوری نخبگان
که در این سی سال در طویله عیران
وسیعا تبلیغ شده
و مثبت قلمداد شده
تئوری فاشیستی معروفی است
که مؤسس آن خوزه اورتگا گاسه
(رفیق هایدگر است که از طرفداران سینه چاک ناسیونال ـ سوسیالیسم و باند خونخوار هیتلر بوده است)
 
 
خوزه اورتگا گاسه (1883 ـ 1955)
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها

5
رجویون هم پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
«ایده نسل»
همین لاشخور را نشخوار کردند.

مایا کوفسکی

آرام تر از این
امکان پذیر نیست.

می بینید
باز
آسمان سرخ و خونین است
باز
ستاره ها بی سر اند

هی
با توام آسمان،
کلاه از سر بردار
دارم سان می بینم

صدایی بر نمی خیزد
جهان
گوش گنده اش را
ـ پـرستاره، پر کنه ـ
بر روی دست گذاشته است
و
خفته است
 
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

سکس با نازی ممنوع
حریف

1
به این میگن:
شعار اولترا فرویدیستی ـ اولترا عنگلابی به زبان اولترا عالمانی

2
فقط خدا کند که مخاطب حضرات
زنان نباشند.

3
روی دیگر این مدال چیست؟
 
با ـ کی ـ مان
باکی از ساکی ندارد
اگر مملو از سکه باشد

نماینده سوریه
افشای مهم تری کرد:
شرکت قوای بریتانیای کبیر سابق و فرانسه مهد آزادی و ایالات متحده امریکا
در حمایت مسلحانه از قوای مسلح فوندامنتالیستی را افشا کرد.

جناح اولترا راست در اروپا و امریکا
محتوای راسیستی ندارد.
 
اینجا
طبقه حاکمه امپریالیستی
با تیر واحدی چندین نشان طبقاتی و ایده ئولوژیکی می زند:

1
طبقه حاکمه
تضادی را در جبهه کار نشا می زند:
طبقه کارگر ملی را
با توسل به سیل پرولتاریای بی همه چیز آواره ی بی انتظار و بی ادعا و بی شعور طبقاتی ـ پرولتری وارده
از کشورهای جنگ زده
تحت فشار خارق العاده قرار می دهد.

2
طبقه حاکمه امپریالیستی
ضمن سوق دادن طبقه کارگر ملی بی شعور مارکسیستی ـ لنینیستی به احزاب اولترا راست
بهانه به دست می آورد و جامعه را میلیتاریزه ـ پلیسی می کند

3
یعنی بقایای آزادی های فرمال بورژوائی را از بین می برد.

4
ضمنا استثمار نیروی کار فت و فراوان و رایگان ریخته زیر دست و پا را شدت می بخشد.
کار به قیمت ساعتی یک یورو خرید و فروش می شود.

5
طبقه حاکمه امپریالیستی
با تقویت دار و دسته های اولترا راست
حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر را
تا حد بی معنائی تضعیف می کند.

6
ما اینجا
با فرم جدیدی از
مبارزه طبقاتی از بالا
سر و کار داریم.

ساغر در فیس آباد
جزو بهترین دوستان مجازی ما ست.

1
اولا ساغر
 فیلسوف تر از فیلسوف ترین فیلسوف ها ست.
فرق هم نمی کند که خودش بداند و یا نداند.

2
ثانیا
آینده را کسی به کسی به سوقات نمی برد.

3
آینده را می سازند.

4
آینده را
با کار و پیکار و همبستگی می سازند.

5
زمان
صفت ممیزه ماده (واقعیت عینی) است

6
زمان را که نمی توان
توهمی تصور کرد.

7
تریاد (تثلیث) ماده ـ زمان ـ مکان
واقعی تر از هر واقعیت است.

8
این مفاهیم
مقولات فلسفی اند.
 
منظور شاعر از عشق چیست؟
 
1
حافظ عشق را
با عیش و سکس عوضی می گیرد.
عشق ولی تعریف دارد.

2
عشق روندی غریزی ـ ژنه تیکی ـ عاطفی ـ خودپو ست.

4
عشق پدیده ای اوبژکتیو (عینی) است و نه سوبژکتیو.

5
عشق
دست کسی نیست.

6
عشق
مثل زلزله است
به پای خود می آید
درون و برون و وقارو غرور و عزت و اعتبار آدمیان را
در هم می کوبد
بعد به پای خود می رود
و مخروبه ای از جسم و روح و روان باقی می گذارد.

7
عشق
در ادبیات ایران با رسوائی توأم است.
رسوای زمانه منم
ترانه معروفی است.

8
عشق همشیره جنون است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر