۱۳۹۵ شهریور ۱۲, جمعه

سیری در جهان بینی شهریار (28)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود

اما گرفته دور و برش هاله اي سياه
او مرده است و باز پرستار حال ما ست

·        معنی تحت اللفظی:
·        مادر از بغل پله ها ـ آهسته ـ گذشت.
·        در فکر پختن آش برای پسر مریضش بود.
·        اما هاله تیره ای دور و برش را فراگرفته است.
·        مادر، مرده بود.
·        اما علیرغم آن، به پرستاری از حال ما ادامه می داد.

1
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت

·        شهریار در این جمله مفهوم «گذر از بغل پله ها» را توسعه می دهد.
·        این بدان معنی است که شهریار ـ آگاهانه و یا به دلیل عدم آشنائی دقیق با زبان فارسی ـ پله ها را انسان واره تصور و تصویر می کند.
·        آن سان که مادر پیر ـ آهسته ـ نه از کنار شان، بلکه از بغل شان می گذرد.

2
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود

·        شعر هنوز شروع نشده که شهریار ـ در سنت شاملوی خودشیفته ی از خود راضی ـ خود را در کانون هستی قرار می دهد و ضمنا بیماری و بی حالی خود را ایدئالیزه می کند.
·        آن سان که بیماری و بی حالی به مقام فضیلتی ارتقا می یابد و تار و پود این شعر را در هم می نوردد.

3
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود

·        منظور مستور شاعر فئودالی ـ خرده بورژوایی این است که مادرش فکر و ذکری جز شخص شخیص شهریار نداشته است.
·        چهار کودک دیگر برای مادر ارج و ارزش زباله را هم نداشته اند تا مادر حداقل اندکی هم به فکر آنها باشد.

·        شهریار از این بابت کمترین فرقی با شاملو ندارد.

·        تفاوت آندو در فرم ایدئالیزه کردن خویشتن است:

الف

·        فرم ایدئالیزه کردن خویشتن توسط شاملو نیچه ئیستی ـ فاشیستی است.

·        شاملو خود را ـ بر خلاف شهریار ـ بطور بلاواسطه اشرف موجودات قلمداد می کند.
·        شاملو به واسطه ای چون مادر نیاز ندارد.

·        فاشیست جماعت برای مادر حتی به اندازه ی پشیزی ارزش قایل نمی شوند تا از او نردبامی برای صعود به عرش اعلی سر هم بندی کنند.
·        برای فاشیست جماعت، تعیین کننده، پدر است.

·        ترفند دیگر شاملو برای ایدئالیزه کردن خویشتن، زباله تصور و تصویر کردن همه موجودات هستی است.
·        تا در نتیجه تحقیر این و آن، بر عظمت شخصی خویش بیفزاید.

·        هر کس برای شاملو به اندازه ای که بر آورنده ی نیاز شاملو ست، ارزش دارد.

ب
·        شهریار از طریق عزیز کرده ننه جا زدن خود به ایدئالیزه کردن خویشتن مبادرت می ورزد.

·        شهریار خیال می کند که مادر فرقی میان او و دیگر فرزندانش قایل است.

·        دلایل شهریار را در ادامه تحلیل همین شعر خواهیم شنید.

4
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود

·        شهریار احتمالا ازدواج نکرده و فرزند نداشته است.
·        در غیر این صورت می بایستی بداند که برای مادر و پدر، همه کودکان به حکم غریزه ـ به یکسان ـ عزیزند.
·        عشق مادر و پدر به فرزند اصلا دست خود آنها نیست، تا مثلا یکی را بر دیگری ترجیح دهند.

·        همان مادر شهریار بی کمترین تردید به بقیه بچه ها هم حالی کرده که عاشق شیفته شان است.

5
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود

·        کودنی دیگر شهریار این است که نمی داند که موجودات زنده، از بیمار بیزارند.
·        به این حقیقت امر، ویرجینیا ولف، نویسنده بریتانیایی در یکی از آثارش اشاره کرده است.
·        اگرچه زن بوده، ضعیفه بوده و عقل درست و حسابی هم نداشته  است.
·        پرستاری مادر از فرزند بیمار، برای مادر به همین دلیل به طرز مضاعف زجر آور است.
·        چون عشق عمیق به فرزند، او را به پرستاری از او سوق می دهد و حس نفرت از بیمار او را به گریز از او وامی دارد.
·        مادر در منگنه دیالک تیک عشق و نفرت به پرستاری از «بیمار خویش» می پردازد و چه بسا زودتر از موعد مقرر پیر و ضعیف و زمینگیر می شود.   

6
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
اما گرفته دور و برش هاله اي سياه

·        شهریار به قوه تخیل مادر را پس از مرگ در پرده خیال مجسم می سازد که از بغل پله ها می گذرد تا برای او آش بپزد و سبزی بخرد و بشوید و ببرد.
·        معلوم نیست که چرا باید به بیمار آش داد و نه چیزی مقوی مثلا کباب و آبگوشت و غیره.
·        آش که 99 در صدش آب است.
·        با آش و سبزی که بیمار نیرو نمی گیرد تا سلامتی خود را   بازیابد.

7
او مرده است و باز پرستار حال ما ست

·        شهریار مادرمرده از مادرِ مرده حتی دست بردار نیست.
·        آرزوی قلبی شهریار این است که مادر حتی پس از مرگ به پرستاری از او ادمه دهد.
·        معلوم نیست که منظور شهریار از مفهوم «پرستاری حال» چیست.

·        اما از این موضع شهریار نسبت به مادر و از کل این شعر او می توان به یک طرفه بودن عشق از هر نوع پی برد.

·        شهریار نه عاشق مادر، بلکه عاشق خویشتن خویش و دشمن مادر است.

·        اگر کسی واقعا عاشق کسی باشد، اصلا اجازه نمی دهد که آن کس به هنگام بیماری به او نزدیک شود و به احتمال قوی به نوبه خود بیمار گردد، چه رسد به پرستاری شبانه روزی از او.

·        ضمنا چرا شهریار که جزو طبقه حاکمه است، به دکتر نمی رود تا در بیمارستانی تحت معالجه اطبا قرار گیرد و سر حال آید؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر