۱۳۹۵ شهریور ۱۴, یکشنبه

سیری در شعری از فروغ فرخزاد (10)


تنها، صدا ست که می ماند.
ایمان بیارویم.
1352
 فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        این یکی از عمیق ترین و علمی ترین سخنانی است که فروغ به میراث نهاده است و احتمالا کسی به غنای فلسفی، اسلوبی و معرفتی ـ نظری آن پی نبرده است.

·        سؤال این است که چگونه فروغ به اینهمه دانش فلسفی دست یافته است؟

·        چون برای فرمولبندی این سخن، دنیائی دانش فلسفی لازم است.
·        حتی امروز ـ دهه ها پس از رحلت تراژیک فروغ ـ در گله رهبران احزاب و سازمان ها و علما و فقها و فلاسفه کشور عه «هورا» و عا «شورا» کسی پیدا نمی شود که اندیشه ای این چنین عمیق و علمی بیان کرده باشد و یا بتواند بیان کند.

1
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        برای درک غنای فلسفی و معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) این سخن فروغ بهتر است که  مفاهیم آن استخراج و تحلیل شوند:   
 معیارهای سنجش
سرزمین قد کوتاهان
  مدار صفر  

2
معیار

·        معیار به چه معنی است؟

·        در مفهوم «معیار»، علامت، محک، سنگ محک، متراژ، شاقول، الگو، مدل و امثالهم تجرید می یابند.

·        مفهوم «معیار» در فلسفه، قبل از همه در رابطه با مقوله حقیقت بکار می رود:
·        مفهوم «معیار» در تئوری شناخت، به معنای «معیار حقیقت» به خدمت گرفته می شود. 
·        فروغ هم در این سخن، مفهوم «معیار» را به همین معنا به کار می برد.

3
·        مسئله معیار حقیقت، در طول تاریخ، فلاسفه بیشماری را به خود مشغول داشته است.
·        ولی برای اولین بار مارکس و انگلس توانسته اند با کشف پراتیک اجتماعی و با وارد کردن پراتیک اجتماعی به تئوری شناخت به حل علمی این مسئله نایل آیند.
·        خطای اصلی کلیه نظرات دیگر در این مسئله عبارت است از اینکه معیار حقیقت درذهن و ضمیر جستجو می شود.

4
·        پراتیک هم به مثابه زادگاه و منشاء افکار و هم به مثابه معیار عینی برای تمیز حقیقت از دروغ، هم کشف بزرگ مارکس و انگلس بوده و هم خدمت بزرگ آندو به شناخت واقعیت عینی.

·        معیار عینی حقیقت، پراتیک (عمل، آزمون، آزمایش، تجربه، امتحان) است.


·        حافظ هم به تجربه شخصی تا حدودی به همین معیار رسیده است:   

خوش بود
گر محک تجربه اید به میان
تا سیه روی شود
هر که در او غش باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        معیار برای تمیز خالص از ناخالص، تجربه است.

·        حافظ این معیار را از حرفه زرگری به عاریه گرفته است.

·        به همین دلیل از محک تجربه سخن می گوید:
·        محکی که علمای شیمی برای تعیین درجه خلوص طلا توسعه داده اند.

5
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        فروغ از معیارهای سنجش سخن می گوید.

·        دلیل فروغ احتمالا این است که اقشار و طبقات اجتماعی برای کشف حقیقت، نه معیار واحدی، بلکه معیارهای متفاوت، متنوع و حتی متضادی دارند.
·        بر اساس همین تعدد معیارها ست که حریفی می گوید:
·        مگر شناخت مطمئن چیزی امکان پذیر است؟
·        چون وقتی معاییر متعددی برای کشف حقیقت وجود داشته ابشند و معتبر باشند، س نه حقیقت عینی (اوبژکتیو)  واحدی، بلکه حقایق ذهنی (سوبژکتیو) متعددی وجود خواهند داشت.

6
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        به عنوان مثال، معیار حقیقت و حقانیت در قاموس اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، از صدر اسلام تا کنون، تقوا ست.
·        تقوا اما معیاری سوبژکتیو است.

·        چون تمیز متقی از مفسد، پارسا از پلید بمراتب دشوار تر از تمیز حقیقت از دروغ است.

7

·        به همین دلیل برای تمیز پارسا از مفسد، اجامر به دنبال معیارهای عینی می گردند و به خیال خود پیدا می  کنند.
·        معیارهای جدیدی که ظاهرا عینی اند و دیدن شان کار سختی نیست، ولی ـ در تحلیل نهائی ـ سست تر، سوبژکتیو تر و عوام فریبانه تر از معیار تقوا هستند.

8
·        مثلا محاسن و ریش و پشم، عبا و قبا و عمامه و نعلین، کفش چروک و جوراب و کت و شلوار مندرس و وصله دار، نماز جماعت و وضو و تیمم و حجاب و نماز و روزه و حج و ادا و اطوار ملائی ـ روحانی، به مثابه معیارهای عینی برای تمیز متقی از مفسد جا زده می شوند.
·        معیارهایی که بیشتر نمودین و فرمال اند.

9
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        انقلابیون سابق، از گذاشتن سبیل استالینی، پوشیدن کفش کتانی کهنه و لباس عمله واره ـ حمال واره، کوهنوردی، عرعر کردن به جای اندیشیدن و غیره معیار ساخته بودند.

·        این معیارهای سنجش، فرق ماهوی با معیارهای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی نداشته اند و ندارند.
·        خر همان می ماند که از دیرباز بوده است.
·        فقط پالان ها و عرعها و لگد پرانی ها عوض می شوند.

10
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌ اند

·        حالا همان انقلابیون قلابی بی سبیل اند، کت و شلوار اطو کرده و فکل و کراوات و عطر و مخلفات دارند و طرفدار او ـ با ـ «ما» شده اند و ضمنا برای هلری کلینتون و یا لیبر پارتی بریتانیای کبیر کثیف تبلیغ می کنند.

·        این معیارهای سنجش در واقع نه معیار، بلکه پالان اند.
·        چون خر همان است که از قدیم ایام بوده است و تنها هنری که دارد، عرعر است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر