۱۳۹۵ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

ضرورت و تصادف (1)


پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان  شین میم شین
  
·        ضرورت، عبارت است از نوعی پیوند میان اوبژکت ها، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی و یا شعور، که تحت شرایط مورد نظر بروشنی تعیین شده و فقط بدان گونه و نه بگونه ای دیگر، می تواند باشد.

1
·        ضرورت خصلت عینی دارد، یعنی مستقل از شعور انسانی است.

·        مراجعه کنید به  روح (شعور)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        برسمیت شناختن پیوندهای ضرور عینی در طبیعت و جامعه و انعکاس حتی الامکان درست آنها در ضمیر انسانی شاخص عمده هر فلسفه ماتریالیستی است.

3
·        انکار خصلت عینی ضرورت  و استخراج آن از اصول سوبژکتیو و روحی و یا ماورای جهانی، مشخصه ایدئالیسم است.

4
·        درفلسفه کاتولیکی قرون وسطی (تومیسم)  (و در فلسفه سعدی و حافظ و امثالهم. مترجم)، مفهوم «ضرورت»  جای خود را به جزم «مشیت الهی» می دهد.

5
·        در عصر پیشرفت علوم طبیعی نوین و تدارک انقلاب های بورژوائی، در قرن هجدهم، مفهوم ضرورت در فلسفه بورژوازی نوپای انقلابی علیه اشرافیت فئودالی، نقش بسیار مهمی به عهده می گیرد.

6
·        نمایندگان فلسفه ماتریالیستی در این زمان، با تکیه بر نتایج علوم طبیعی، بویژه مکانیک، تئوری ضرورت عینی در طبیعت را رشد و توسعه می دهند.

7
·        اما آنها ضرورت عینی را مطلق می کنند و تصادف را مقوله صرفا سوبژکتیوی محسوب می دارند، که گویا بیانگر ضرورتی هنوز ناشناخته است
·        (بویژه هوبس، اسپینوزا، هولباخ)

8
·        به نظر آنها، «در طبیعت اشیاء، هیچ چیز تصادفی وجود ندارد و همه چیز پیشاپیش بنا بر ضرورت طبیعت الهی تعیین شده و چگونگی وجود و تأثیر آنها مقرر شده است.»
·        (اسپینوزا، «اتیک»، جلد 1، ص  29) 

9
·        یک همچو برداشتی، در عمل اجتماعی به فاتالیسم (تقدیر گرائی، سرنوشت گرائی) ختم می شود.

10
·        حوادث، روندها، پیوندها و غیره وقتی ضرور نامیده می شوند، که در سیستمی از شروط معین بوسیله حوادث و روندهای دیگر بدون قید و شرط تعیین شوند، یعنی تحت شرایط معینی فقط چنین تحقق یابند و نه چنان.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر