۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

سیری در شعر «ای مرز پر گهر» از فروغ فرخزاد (6)


ای مرز پر گهر
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

ویرایش و تحلیل از
 شین میم شین

 آه
دیگر خیالم از همه سو راحت است

از فرط شادمانی
رفتم کنار پنجره، با اشتیاق،
 ششصد و هفتاد و هشت بار
هوا را
که از غبار پهن و بوی خاکروبه و ادرار،
منقبض شده بود
درون سینه فرو دادم
و زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
و روی ششصد و هفتاد و هشت  تقاضای کار، نوشتم:
«فروغ فرخ زاد»

·        معنی تحت اللفظی:
·        آه، دیگر غمی ندارم.
·        از فرط شادمانی، رفتم کنار پنجره و با اشتیاق تام و تمام، هوائی را که از ترکیب ذرات بویناک پهن و خاکروبه و ادار منقبض شده بود، 678 بار تنفس کردم و 678 قبض بدهکاری و تقاضای کار را با نوشتن نامم امضا کردم.

·        فروغ در این بند شعر سرشته به طعنه و طنز، جامعه را به نقد ریشه ای و رادیکال می کشد:

1
هوا را
که از غبار پهن و بوی خاکروبه و ادرار،
منقبض شده بود
درون سینه فرو دادم

·        فروغ ـ قبل از همه ـ از وضع وخیم محیط زیست پرده بر می دارد:
·        از آلودگی هوا به ذرات پهن و خاکروبه و ادار (گاز سمی امونیاک) پرده بر می دارد.

·        این انتقاد فروغ کماکان اکتوئل است.
·        اکنون وضع آلودگی هوا صدها بار بدتر از زمان فروغ است.

·        یکی از دلایل سقوط فکری و بیماری روحی و روانی اعضای جامعه تنفس گازهای سمی است.

2
و زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
نوشتم:
«فروغ فرخ زاد»

·        فروغ ثانیا از بدهکاری اعضای جامعه پرده برمی دارد که یکی از نتایج فقر عمومی است که خود نتیجه سطح توسعه نازل نیروهای مولده است.

·        تیز هوشی فروغ از ذکر ضمنی علت بدهکاری اعضای جامعه است:

3
و روی ششصد و هفتاد و هشت  تقاضای کار،
نوشتم:
«فروغ فرخ زاد»

·        علت اصلی فقر عمومی و بدهکاری اعضای جامعه بیکاری است.
·        بیکاری علت بدهکاری است.

·        می توان گفت که فروغ دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک بیکاری و بدهکاری بسط و تعمیم می دهد.

·        هر علتی در زنجیر علی، به نوبه خود معلولی است:
·        بیکاری هم بدون علت و بدون دلیل نیست.

·        تنبل نامیدن اعضای جامعه و ماستمالی سوبژکتیو بیکاری به مثابه معلول تنبلی، از سر تا پا ابلهانه و عوامفریبانه است.

·        قضیه درست بر عکس آن است که ابراهیم گلستان به نیابت از فروغ، ادعا می کند:

فیلم خشت و آینه
نشان می دهد که چگونه هر یک از این قشرها و طبقات
به کمک منطقی که از خودپرستی ، راحت طلبی ، ترس و تنبلی مایه می گیرد ،
از قبول آن مسئولیت شانه خالی می کنند.

·        خودپرست و راحت طلب و ترسو و تنبل اقلیت انگل است، اعضای طبقه حاکمه اند و نه توده های مولد و زحمتکش که حتی فرصت خاراندن سر ندارند.

4
و روی ششصد و هفتاد و هشت  تقاضای کار،
نوشتم:
«فروغ فرخ زاد»

·        بیکاری معلول سطح توسعه نازل نیروهای مولده است و نه معلول تنبلی و ترس و خودخواهی و غیره.
·        سطح توسعه نازل نیروهای مولده نیز نتیجه مناسبات تولیدی فئودالی است که قید و بندی بر دست و پای نیروهای مولده است.
·        سدی در برابر توسعه نیروهای مولده است.
·        ضرورت انقلاب بورژوائی و لغو مناسبات تولیدی فئودالی به همین دلیل است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر