۱۳۹۵ مرداد ۱۱, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (304)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
فرانتس کافکا
میله های درونت را
بشکن تا به آزادی برسی
این حصار خود ساخته از
اوهامِ گذشته را در هم شکن،
افکار تلقین شده پدرانت قفس تو ست
راه آزادی اجتماع از درونِ
فرد فرد افراد آن جامعه می گذرد
تنها راه خوشبختی و آزادی،
"بیداری اجتماعی" است .

همه این مفهوم واره های کافکا
انتزاعی اند:

1
شکستن میله های درون؟

2
میله های کذائی درون چیستند و چگونه می توان بدون در اختیار داشتن جایگزین و بدیل بهتر
حذف شان کرد؟

3
شکستن میله های انتزاعی درون
چه ربطی به آزادی دارد؟

4
آزادی یعنی شناخت جبر عینی.

5
خر اگر همه میله های درونی اش را هم بشکند
هرگز نمی تواند مختار (آزاد) باشد
چه رسد به خودمختار.


نه.

1
اولا فوتبال
مذهب جدید طبقه حاکمه
برای اتلاف اوقات گرانبهای بشریت مفلوک است.

مراجعه کنید به مطلب زیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

جام جهانی جهان نمای فوتبال
تحلیلی از یدالله سلطان پور

1
http://hadgarie.blogspot.de/2014/06/1_14.html

2
http://hadgarie.blogspot.de/2014/06/2_15.html

3
http://hadgarie.blogspot.de/2014/06/3_17.html

4
http://hadgarie.blogspot.de/2014/06/4_18.html

ادامه دارد.

2
ثانیا تکرار چیزی
نشانه تفکر و خوداندیشی نیست.

3
اولاد حوا و آدم
می توانند دشوار ترین مطالب را ازبر کنند
و طوطی وش نشخوار کنند.

4
ثالثا انتخاب باید مبتنی بر تصمیم گیری مستقل باشد
وگرنه انتخاب نیست.

5
مثال:
طبقه حاکمه سه و یا چهار حزب ماهیتا واحد را
برای انتخاب عرضه می کند
جماعت «انتخاب» می کنند و خیال می کنند که هنر کرده اند.
این که انتخاب نیست.
این فریب است و خودفریبی خرکی است.

6
پیش شرط انتخاب
تصمیمگیری است
و پیش شرط تصمیمگیری خوداندیشی است.

7
خوداندیشی شاید در سن 50 سالگی میسر شود
و بندرت میسر می شود.

8
خیلی ها اصلا اندیشیدن نمی آموزند.
شق القمر آنها تکرار طوطی وش چیزهای معینی است.

9
تفکر نعمت برگی است.
(به قول برتولت برشت)

هنر نزد عیرانیان است و بس

1
باز هم باید دستان بعضی ها را بوسید که فقط
فحاشی جرجری می کنند.

2
خریت کردیم و به سخنان مجاهد فی سبیل الشیطان چپ نگاه کردیم
که اسد بن اسد را کوبیده بود.

3
گفتیم:
اسد بهتر از صدام و سران عرعرستان است

4
فقط باید جوابش را حدس بزنید و غرق افتخارات ملی شوید:
... کش

5
آخوند ها در این سی و عندی سال
اعضای «جامعه» را
لومپن پرولتریزه کرده اند.

6
لومپن پرولتاریا
تحتانی ترین لایه جامعه است که
از جاکش ها جنده ها لات ها لاشخورها گداها جیب برها جاسوس ها و انگل های دیگر تشکیل می یابد.

7
این لایه اجتماعی کثیف غیر از شعور همه چیز دارد.

8
پایگاه اجتماعی فاشیسم و فوندامنتالیسم هم
همین لومپن پرولتاریا ست.
به داد ملت ایران مگر هدا برسد.

این اثر هنری ایراسیونالیستی (ضد عقلی) است.

1
علمیت و سندیت ندارد.

2
این اثر هنری
تصویرسازی از همان تئوری حرکت دایره وار
توینبی
ـ تئوریسین امپریالیسم ـ
است.

3
سرنوشت
از مفاهیم فئودالی ـ مذهبی است.

4
به همین دلایل اگزیستانسیالیسم فرقی با آخوندیسم ندارد.

5
قوه ماورای اجتماعی، ماورای طبیعی و ماورای انسانی
وجود ندارد تا به قلم قضا و یا هر اوتوریته دیگر
برای کسی تعیین سرنوشت کند.

6
انسان
در داربست دیالک تیک جبر و اختیار وجود دارد.

7
در مقوله فلسفی جبر (ضرورت)
قوانین عینی و قانونمندی های عینی هستی
تجرید می یابند.

8
مراجعه کنید به
دیالک تیک جبر و اختیار
(دیالک تیک ضرورتو آزادی)
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

البر کامو از اجامر خردسیتز است.

1
اگزیستانسیالیسم از مکاتب ایدئالیستی ـ ذهبی است.
همه چیز را پا در هوا و وارونه می بیند.

2
اگر اندکی بیندیشیم
متوجه می شویم که تکراری وجود ندارد.

3
تئوری حرکت دایره وار
یکی از جفنگتئوری های اجامر امپریالیستی است.

4
صمد بهرنگی هم
همین هارت و پورت اگزیستانسیالیستی را
در ماهی سیاه کوچولو
ابلهانه
نشخوار می کند.

5
حتی صخره و سنگ
آن نمی ماند که یک لحظه پیش بوده است.

6
«همیشه همانی» ادعائی اجامر فاشیستی
جفنگی بیش نیست.

7
بشریت امروز، کجا
بشریت 30 سال پیش کجا؟

8
امروز می توان
ـ در آن واحد ـ
با صد ها نفر از اقصا نقاط جهان
سر میزی نشست و هماندیشی کرد.

9
کدام «تکرار» البرن کامو؟

10
کدام «همیشه همانی» عادولف شاملو؟

منظور از ادراک بی واسطه و با واسطه چیست؟

1
کودک به شوفاژ روشن دست می زند
دستش می سوزد.

2
سیگنال های حسی مربوطه
به مغز کودک ارسال می شوند
و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب آنها
کودک به ادراک و یا استنباط (به زبان آلمانی، «وار نه من») سوزش نایل می آید.
ادراک بی واسطه / مستقیم

3
در اوتوبوس شلوغ
سادیستی شبیه آدم، سیگار می کشد
و سیگار روشن را به آرنج کودکی می زند
که در کنار او ایستاده است.

4
سیگنال های حسی مربوطه به ذهن کودک ارسال می شوند
و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب (انالیز و سنتز) آنها
کودک به ادراک سوزش نایل می آید.
ولی زورش به سادیست کثافت نمی رسد و اشک می ریزد.
شاید بتوان این را مثالی بر
ادراک با واسطه / غیر مستقیم
محسوب داشت.

5
ما اصولا با دیالک تیک مستقیم و غیرمستقیم
و با دیالک تیک باواسطه و بی واسطه
سر و کار داریم.

6
شناخت واقعی نه شناخت بی واسطه
نه شناخت حسی و تجربی صرف
بلکه شناخت باواسطه است.

7
واسطه مثلا مفاهیم اند.
مقولات و نظریات و قوانین و قانونمندی های مربوطه اند.

کیش شخصیت
ـ در تحلیل نهائی ـ
به معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده است.

1
به معنی انکار نقش تاریخساز (جامعه ساز) توده مولد و زحمتکش
و نسبت دادن آن نقش به شخصیت های تاریخی است.

2
شخصیت های تاریخی نقش مثبت و یا منفی بازی می کنند.
خادم پیشرفت اجتماعی و یا خاین به پیشرفت اجتماعی اند.
ولی نقش تعیین کننده از آن توده های مولد و زحمتکش است

3
در کیش شخصیت
فردی ایدئالیزه می شود.
به عرش اعلی برده می شود
خدا واره می شود و چه بسا از طرف انبوه عقب مانده مردم
پرستیده می شود.

4
کیش شخصیت در تئوری فاشیستی موسوم به
«تئوری نخبگان»
تئوریزه می شود.

5
مؤسس این تئوری ضد علمی و ارتجاعی
اورتگا گاسه اسپانیائی
ـ رفیق مارتین هایدگر، فاشیست آلمانی ـ
است.
مراجعه کنید به
 تئوری نخبگان 
 در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

لامصب

1
پیش شرط تشکیل شخصیت
شعور است.

2
در طبیعت که کیش شخصیت وجود ندارد.

3
گاو و خر که شعور ندارند تا شخصیت و کیش شخصیت
داشته باشند

4
به عنوان مثال
در گله گرگ ها
گرگ الفا وجود دارد و نه شخصیت.

5
ولی از بابت زیر حق با شما ست:

الف
کیش شخصیت با سطح نازل توسعه نیروهای مولده در جامعه
در پیوند است.
هرچه نیروهای مولده عقب مانده تر باشند
به همان اندازه
زمینه برای انتظار ظهور منجی موعود و ظهور منجی (پیشوا و نبی و امام و ولی و قهرمان و غیره)
آماده تر می گردد.

ب
پرستش شخصیت
نشانه بی شعوری و نتیجتا بی شخصیتی است.

دیالک تیک مرگ
ایده ئولوژی است.

1
دیالک تیک مرک (ترور و شهادت)
ایده ئولوژی فاشیسم و فوندامنتالیسم است
که برادر خوانده فاشیسم است.

2
مارکسیسم ـ لنینیسم علم است
و به همین دلیل
آنتی تز خرافه از هر نوع است.

3
کیش شخصیت خرافه ای است
و با مارکسیسم ـ لنینیسم بیگانه است.

4
زباله را به مارکسیسم ـ لنینیسم راه نمی دهند.

5
کیش شخصیت از خرافه های ماقبل علمی است.
ضد علمی است.
ضد توده ای است.

اقطاب دیالک تیکی
در مقابل هم،
هم قرار دارند.

1
دیالک تیک یعنی همبائی ستیزمند اقطاب

2
با هم بودن و بر هم بودن

3
وحدت اضداد

4
همزیستی توأم با همستیزی اقطاب

5
دیالک تیک فرم و محتوا
فرم و محتوا با همدیگر اند و بر ضد همدیگر اند

ایده ئولوژی چیست؟

1
ایده ئولوژی پدیده ای طبقاتی است.

2
هر طبقه اجتماعی ایده ئولوژی خاص خود را
«با شیر مادر از آن خود می کند.»

3
خودویژگی مارکسیسم ـ لنینیسم این است که
هم علم است و هم ایده ئولوژی پرولتاریا ست.

4
علمیت مارکسیسم ـ لنینیسم با ایده ئولوژیت آن منافات ندارد.

5
هر ایده ئولوژی که منفی و خرافی و غیر علمی نیست.

6
ایده ئولوژی داریم تا ایده ئولوژی
هر گردی گردو نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر