۱۳۹۵ مرداد ۱۴, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (105)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)

حالت
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

حالت

·        حالت عنوان این شعر است.
·        باید در روند تحلیل شعر به دلیل شاعر در زمینه انتخاب این عنوان پی ببریم.

1
آفاق پوشیده از فر بیخویشی است و نوازش

ای لحظه های گریزان، صفای شما باد
دم تان و ناز قدم تان گرامی،‌ سلام، ‌ اندر آیید
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد

·        معنی تحت اللفظی:
·        آفاق را شکوه از خود بی خودی و مهربانی فرا گرفته است.
·        ای لحظات گریزان، نصیب شما باد تا مصفا شوید.
·        سلام.
·        دم تان گرم باد.
·        ناز قدم تان بروم.
·        وارد شوید.
·        این شهر خاموش و دور افتاده و فراموش جای جاوید شما باد.

1
آفاق پوشیده از فر بیخویشی است و نوازش


·        آفاق از دید اخوان از خود بی خود است و از لطف و مهربانی  سرشار است.
·        اسباب ناز و نوازش همه آماده است.
·        سفره گسترده است. 


2
ای لحظه های گریزان، صفای شما باد
دم تان و ناز قدم تان گرامی،‌ سلام، ‌ اندر آیید
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد

·        اخوان پس از توصیف سفره، در ـ چهار طاق ـ به روی مهمانان می گشاید و به درون خانه دعوت می کند.

·        اخوان در این بند شعر، لحظات را انسان واره، میهمان واره و خود را میزبان واره و آفاق را سفره واره تصور و تصویر می کند.
·        ضمنا شهر و کشور و سامان خود را به چالش انتقادی ـ انقلابی می کشد:
·        سامان اخوان بی سامان است:
·        خاموش است و در دوردست رها شده است و از یاد رفته است.
·        منظور اخوان عقب ماندگی هراس انگیز جامعه است.

3
ای لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این مشت خون و خجل را
در بارش نور نوشین خود می نوازید،
او می پرد چون دل پر سرود قناری
از شهر بند حصارش فرا تر
و می تپد چون پر بیمناک کبوتر
تن،‌ شنگی از رقص، لبریز
سر، چنگی از شوق، سرشار

شنگ
یعنی اسفنج
سگ آبی

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای لحظات شگفت انگیز و پا در گریز که هر از گاهی این مشتی از خون و شرمنده را با بارانی از نور شیرین مورد مهر و لطف خود قرار می دهید، او بسان دل پر سرود قناری از حصار قفس پا فراتر می نهد و بسان دل بیم زده ی کبوتر می تپد.
·        در حالی که تنش به اسفنجی لبریز از رقص و سرش به چنگی سرشار از شوق شباهت دارد.

·        اخوان در این بند شعر، میزبان را، یعنی خویشتن را به میهمانان، یعنی به لحظات شگفت گریزان معرفی می کند:
  
4
ای لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این مشت خون و خجل را
در بارش نور نوشین خود می نوازید،

·        اخوان خود را مشتی خون سرشته به شرمساری تصور و تصویر می کند که از نوازش هر از گاهی لحظه ها ممنون است.

5
ای لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این مشت خون و خجل را
در بارش نور نوشین خود می نوازید

·        اخوان لحظات را به ابر سرشار از باران نور نوشین تشبیه می کند که هر از گاهی بر او می بارند و از ماهیت خویشتن پرده برمی دارد:

الف
ای لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این مشت خون و خجل را
در بارش نور نوشین خود می نوازید

·        در این جمله اخوان، اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی) او تبیین می یابد.
·        اخوان از لحظه به لحظه زندگی لذت می برد.

·        می توان گفت که اخوان آنتی تز صادق هدایت است که از زندگی بیزار است.

ب
این مشت خون و خجل را

·        اخوان شرمنده است.
·        شرم کردن خصیصه ای انقلابی است. (مارکس)
·        لات ها و لاشخور ها توان شرم کردن ندارند.

پ
·        دلیل شرمندگی شاعر، وضع نامطلوب موجود است.
·        اخوان احتمالا شرمنده از اآن است که توان تحول جامعه را ندارد.
·        شرم اخوان دیالک تیکی از نخواستن و نتوانستن است.

ت
·        اخوان از وضع موجود ناراضی است.
·        منتقد وضع موجود است.

·        اخوان از این بابت  ـ ظاهرا ـ شبیه صادق هدایت است.
·        اخوان اما ـ ماهیتا ـ آنتی تز صادق هدایت است.

·        با چیز واحدی، هم می توان از موضع ارتجاعی مخالفت ورزید (صادق هدایت) و هم از موضع انقلابی (محمد زهری، اخوان)    
·        این نارضایتی اخوان از موضع انقلابی است.
·        به همین دلیل به خوش بینی سرشته است.
·        هر گردی، گردو نیست.
  
6
او می پرد چون دل پر سرود قناری
از شهر بند حصارش فرا تر

·        اکنون هم صحت استنباط ما اثبات می شود و هم ماهیت انتقاد اجتماعی اخوان روشن می گردد:
·        اخوان خود را به قناری محبوس در قفس تشبیه می کند.
·        دلش اما بسان دل پر سرود قناری از نرده های قفس فراتر می پرد.
·        یعنی به وضع موجود رضا نمی دهد و خواهان نفی انقلابی آن است:
·        یعنی پا از مرزهای وضع موجود فراتر می نهد.
·        نظم نوینی می طلبد.
 
7
و می تپد چون پر بیمناک کبوتر

·        دل پر سرود شاعر اما بسان پر بیمناک کبوتر در تپش است.

·        اگر این دو وضع شاعر را در ارتباط منطقی با یکدیگر ببینیم، به دیالک تیک پیشرفت و پسرفت، پیشروی و عقب نشینی، هجوم و گریز می رسیم:   

8
او می پرد چون دل پر سرود قناری
از شهر بند حصارش فرا تر
و می تپد چون پر بیمناک کبوتر

·        می توان گفت که اخوان دیالک تیک رزم و حزم (احتیاط، هوشیاری)  را به شکل دیالک تیک پرش فراتر و پرش بیمناک بسط و تعمیم می دهد.

·        از همین دیالک تیک رزم و حزم، تفاوت اخوان با احمد شاملو و صادق هدایت و اجامر مشابه آشکار می گردد:

الف
·        اخوان نماینده رئالیسم و راسیونالیسم همزمان است.

ب
·        در حالیکه شعرا و نویسندگان طبقه حاکمه، نماینده ایرئالیسم و ایراسیونالیسم اند.
·        اهل هارت و پورت اند.
·        خودفریب و عوامفریب اند.  

9
تن،‌ شنگی از رقص، لبریز
سر، چنگی از شوق، سرشار

·        اخوان در این دو جمله، دیالک تیک جسم و جان را به شکل دیالک تیک تن و سر بسط و تعمیم می دهد:
·        تن شاعر بسان اسفنج (شنگ) از رقص لبریز است:

الف
·        شاعر بلحاظ فیزیکی در جنبش و جنب و جوش مدام است.

ب
·        شاعر ضمنا بلحاظ روحی و روانی از شور و شوق سرشار است.   

10

·        می توان گفت که میان جسم و جان و روان شاعر همخوانی ایدئال برقرار است.
·        جسم و جان و روان شاعر در رقص و شوق و شادی است.
·        این روند و روال، امری دیالک تیکی و طبیعی است:
·        سلامت جسم همواره با سلامت روح و روان در رابطه دیالک تیکی قرار دارند.

عقل سالم در اندام سالم است.

·        حکیم سرخ طوس همین دیالک تیک عینی و علمی را به زیور شعر آراسته است:      

ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر