۱۳۹۵ تیر ۱۹, شنبه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (9)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.
 
·        دیالک تیک شکنجه گر و شکنجه شونده بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.
·        در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن  سوبژکت (شکنجه گر)  است.
·        درست به همان سان که در دیالک تیک آهنگر و آهن، نقش تعیین کننده از آن آهنگر است.
·        این آهنگر است که می خواهد به آهن فرم دهد.
·        فرمی که قادر به اجرای فونکسیون معینی باشد.

1


·        آهنگر مثلا می خواهد از آهن استخراج شده از سنگ آهن، آفتابه بسازد تا مؤمنین با آن وضو بگیرند.
·        فونکسیون آفتابه باید متناسب با شستن دست و پا و رو و غیره باشد.
·        شکنجه گر هم (بسان هر سوبژکتی) روی شکنجه شونده (بسان هر اوبژکتی) کار می کند تا اطلاعات لازمه را از او استخراج کند.
·        اطلاعاتی که برای طبقه حاکمه مهم اند.
·        کار به عمل پیش اندیشیده اطلاق می شود.

2
شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.
 
·        در قاموس امید مهرگان، هدف و آماج سوبژکت (شکنجه گر، آهنگر) نه تغییر هدفمند فرم اوبژکت (نه تولید آفتابه، نه استخراج اطلاعات لازم از شکنجه شونده)، بلکه به تسلیم واداشتن اوبژکت (آهن، شکنجه شونده) است.

·        در این ادعای باطل امید مهرگان ذراتی از حقیقت هست.
·        آهن هم در مقابل آهنگر مقاومت به خرج می دهد.
·        آهن هم نمی خواهد تسلیم آهنگر شود.
·        هر چیز طبیعی هم به همین سان.
·        چوب هم به آسانی تسلیم نجار نمی شود.
·        چوب هم در مقابل نجار مقاومت می ورزد.
·        تهیه چوب از درخت هم آسان نیست.

·        سؤال این است که ایراد بینشی امید مهرگان چیست؟

3
شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.
 
·        ایراد بینشی امید مهرگان خلاصه کردن کرد و کار سوبژکت در دوئالیسم مقاومت و تسلیم است.
·        به همین دلیل، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (دیالک تیک شکنجه) تحریف می شود.
·        شکنجه به درگیری های کودکانه میان کودکان کوچه و برزن شباهت پیدا می کند.
·        شکنجه ـ در تحلیل نهائی ـ به دوئل فئودالی مسخره ای شباهت پیدا می کند.
·        شکنجه به دوئل فئودالی از نوع ایرانی اش شباهت پیدا می کند:
·        یکی از دو طرف دوئل، تا دندان مسلح است و دیگری خالی دست خالی بندی است.
·        مضحک و کمیک این است که برخی از اجامر، آش شکنجه را چنان شور می کنند که خان خرفت و کودن و خر هم به فریاد در می آید:
·        به ادعای برخی از اجامر، شکنجه گر از تصور شکنجه شونده به هراس می افتد.

·        اگر کسی به «ادبیات» آوانتوریستی نظر اندازد، متوجه این دروغ آرزوئی ـ تخیلی شاخدار می شود.
·        ترفند ساده لوحانه اجامر این است که راسیونالیته، هشیاری، بیداری و احتیاط عوامل امنیتی ـ ارتشی را با ترس عوضی می گیرند و خیال می کنند که شکنجه شونده ها خیلی قدر قدرت اند.

4
شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.

·        این بدان می ماند که کسی بگوید:
·        «آهنگر بنا ست که با ضرب و شتم آهن، آهن را به تسلیم وادارد.»

·        این ادعا و استنباط کودکانه نادرست نیست.
·        هدف و آماج آهنگر اما چیز دیگری است.

·        هدف و آماج آهنگر تولید آفتابه از آهن است.
·        آهنگر برای مقاومت و هارت و پورت آهن، تره حتی خرد نمی کند.

·        امید مهرگان و امثالهم بدین طریق و با این ترفند، قضیه را لوث می کنند و دست به عوامفریبی می زنند.

5


شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.

·        اکنون در دوره یکه تازی فوندامنتالیسم فئودالی ـ اسلامی بهتر می توان به درک این مسئله نایل آمد:
·        اجامر فوندامنتالیستی ـ اسلامی هم چریک های فدائی فئودالی اند و در سنت آوانتوریسم چپ و راست ایران (فدائیان و مجاهدین اسلام و خلق) دست به ترور می زنند.

·        طرز رفتار سازمان های امنیتی دول مختلف با این اجامر صدها بار شدیدتر از طرز رفتار سازمان امنیت شاه است.

·        سازمان های امنیتی دول مختلف، مجبورند که برای استخراج اطلاعات مربوط به جنایات دیگر، این زباله ها را تحت فشار قرار دهند.
·        چون در غیر این صورت همزیستی انسان ها مختل می گردد.

·        عوامل پلیسی و امنیتی مثلا بلژیک و آلمان و فرانسه و غیره برای خود اینها پشیزی ارزش قایل نیستند، چه رسد به اینکه تسلیم آنها را به مقام هدف و آماج خود ارتقا دهند.

·        هدف و آماج آنها استخراج اطلاعات مهم مربوط به ترور است تا وضع جامعه مربوطه مختل نشود.

6
شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.

·        ایراد بینشی اول امید مهرگان این است که دیالک تیک شکنجه گر و شکنجه شونده را به شکل دوئالیسم هابیل و قابیل (به شکل دوئالیسم خیر و شر) بسط و تعمیم می دهد.
·        آن سان که شکنجه گر مظهر شر می شود و شکنجه شونده، مظهر خیر.

·        این بینش ضد منطقی وقتی رسوا می شود که سید علی (شکنجه شونده دیروز) به شکنجه گر امروز استحاله می یابد و دوئالیسم امید مهرگان بلحاظ معنوی ورشکست می شود.
·        حالا معلوم نیست که سید علی و یا لاجوردی مظهر خیرند و یا مظهر شر.
·        جزو «ما» ی امید مهرگان اند و یا نیستند.
·        چون هم شکنجه شونده بوده اند و هم شکنجه گرند.

7
شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.
 
·        ایراد بینشی دوم امید مهرگان این است که دیالک تیک شکنجه گر و شکنجه شونده را به شکل مجرد و انتزاعی مطرح می سازد.
·        در قاموس ضد علمی و ضد تجربی و ضد منطقی امید مهرگان، هر شکنجه گری پیشاپیش محکوم است و هر شکنجه شونده ای پیشاپیش محبوب و محق و مطلوب.

8

·        ایراد بینشی سوم امید مهرگان این است که به دلایل عینی تبدیل شدن شکنجه به متد استخراج اطلاعات کمترین اعتنائی ندارد.

·        سؤال این است که چرا در جامعه بشری شکنجه به متد استخراج اطلاعات از همنوع بدل می شود؟

·        فکر و ذکر امید مهرگان تجلیل شکنجه است.
·        فکر و ذکر امید مهرگان تبدیل کردن شکنجه به معیار معیار ها ست تا بهتر بتواند عوامفریبی کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر