۱۳۹۵ تیر ۲۶, شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (83) (بخش آخر)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)

آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون
  

آنگاه اشارت کرد، سوی طوطی زردی
کان سو ترک تکرار می کرد، آنچه او می گفت
با لهجه ی بیگانه و سردی:
«مات ام نخواهی کرد، می دانم.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        زال زرد موی جغد و جادو، به طوطی زردی اشاره کرد که آنور تر نشسته بود و با لهجه بیگانه و خنثائی تکرار می کرد:
·        «مطمئنم که مرا مات نخواهی کرد.»

1
زرد یکی از رنگ ‌های اصلی است.
رنگ زرد در فرهنگ عامیانه 
  نشانه بیماری بوده ‌است.

·        در این شعر اخوان همه چیز به رنگ زرد آغشته است.
·        همه چیز رنگ پریده و بیمارگونه است:
·        موی زال جغد و جادو، طوطی و غیره.
 
2
زنم نالید
آنگاه اسب مرده ای را از میان کشته ها برداشت
با آن کنار آسمان، بین جنوب و شرق
پر هیب هایل، لکه ابری را نشانم داد، گفت:
«آنجا ست.»
پرسیدم:
«آنجا چیست؟»

نالید و دستان را به هم مالید
من باز پرسیدم .

نالان ـ به نفرت ـ گفت:
«خواهی دید.»

هیب
یعنی هراس

·        معنی تحت اللفظی:
·        زنم (زال زرد موی جغد و جادو) ناله کنان، اسب مرده ای را از میان کشته ها برداشت.
·        با اسب مرده لکه ابری را در کنار آسمان در میان جنوب و شرق، نشانم داد و گفت:
·        «آنجا ست.»

·        پرسیدم:
·        «چی آنجا ست؟»

·        ناله کنان، دست هایش را به هم مالید.

·        دوباره پرسیدم:
·        «چی آنجا ست؟»

·        با ناله ای سرشته به نفرت گفت:
·        «خواهی دید.»

3
·        تخیل نیرومندی بر این شعر اخوان چیره است.
·        همه چیز در عالم خواب، واقعی تر از واقعی است:
·        اسب شطرنج در تخیل شاعر گرفتار هول و هذیان، اسب تر از هر اسب واقعی نمودار می گردد.
·        زنده تر از هر اسب زنده و لاجرم، مرده تر از هر اسب مرده.

·        اینجا نیز ناتورالیسم اصیل اخوان عرض اندام می کند:   
·        آن سان که مهره اسب در صفحه شطرنج چنان منعکس می شود که هر اسب واقعی در صحنه جنگ.

4

·        نکته دوم در این بند شعر، گذار از زال جادو به زن شاعر است.
·        آن سان که مرز میان آندو رنگ می بازد.
·        معلوم نیست که منظور شاعر از زال زرد موی جغد و جادو کیست.
·        زن شاعر انگار با شم تیز زنانه اش فاجعه را پیشاپیش بو می کند و پیشگویانه از آن خبر می دهد.

5

ناگاه دیدم
آه، گویی قصه می بینم
ترکید تندر، ترق
بین جنوب و شرق
زد آذرخشی، برق
اکنون دگر باران جرجر بود
هر چیز و هر جا خیس
هر کس گریزان سوی سقفی، گیرم از ناکس
یا سوی چتری گیرم از ابلیس

·        معنی تحت اللفظی:
·        ناگهان دیدم:
·        تندر با غریو ترق، میان جنوب و شرق منفجر شد و اذرخشی برق زد.
·        باران جرجر باریدن گرفت و همه چیز و همه جا خیس شد.
·        هر کس ـ انگار از دست ناکسی ـ به زیر سقفی گریخت و یا از دست ابلیس به زیر چتری.
·        انگار قصه ای را به صورت فیلمی می دیدم.
·        کسانی که کودتای امپریالیستی 28 مرداد را تجربه کرده اید، همین احساس پسیکولوژیکی را مو به مو تکرار کرده اند:
·        انگار قصه ای را به خوابی دیده اند.

6
من با زنم بر بام خانه، بر گلیم تار
در زیر آن باران غافلگیر
ماندم
پندارم اشکی نیز افشاندم
بر نطع خون آلود این شطرنج رؤیایی
و آن بازی جانانه و جدی
در خوش ترین اقصای ژرفایی

و این مهره های شکرین، شیرین و شیرینکار
این ابر چون آوار.

·        معنی تحت اللفظی:
·        من با زنم ـ در زیر باران ناگهانی ـ به زیر گلیم تیره خزیدم.
·        انگار بر نطع شطرنج رؤیائی و بازی جدی در خوش ترین دور دست ژرفائی و بر مهره های شکرین، شیرین و شیرینکار و ابری که بر سرم آوار شده بود، گریستم.

·        اینجا نیز تجربه مبارزات جدی و جانانه در صحنه خونین جامعه و اعدام شخصیت های «شکرین و شیرین و شیرینکار» پس از کودتای خاینانه 28 مرداد تبیین می یابد.

7

آنجا اجاقی بود روشن، ‌ مرد
اینجا چراغ افسرد
دیگر کدام از جان گذشته زیر این خونبار
این هردم افزونبار
شطرنج خواهد باخت
بر بام خانه بر گلیم تار؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        اجاقی که آنجا بود، خاموش شد.
·        چراغی که اینجا بود، افسرد.
·        زیر این بارش دم افزون خون، دیگر کدام از جانگذشته ای بر بام خانه روی گلیم تیره، شطرنج بازی خواهد کرد؟

·        اگر منظور از شطرنجبازی، مبارزه سیاسی و یا اجتماعی باشد، می توان گفت که اخوان از پایان تراژیک آن سخن می گوید.
·        پایان غیرمترقبه و غیر قابل انتظار مبارزه.
·        پایان یأس انگیز مبارزه.

8
آن گسترش ها و آن صف آرایی
آن پیل ها و اسب ها و برج و بارو ها
افسوس
باران جرجر بود و ضجه ی ناودان ها بود
و سقف هایی که فرو می ریخت

افسوس آن سقف بلند آرزو های نجیب ما
و آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش
در هر کناری ناگهان می شد طلیب ما
افسوس
انگار درمن گریه می کرد، ابر
من، خیس و خواب آلود
بغضم در گلو چتری که دارد می گشاید، چنگ
انگار بر من گریه می کرد، ابر

طلیب
یعنی جوینده سمج و سرسخت

·        معنی تحت اللفظی:
·        دریغ از آنهمه گسترش بر نطع شطرنج!
·        دریغ از پیل ها، اسب ها، برج ها و باروها!
·        اکنون فقط جرجر باران بود و ضجه ناودان.
·        اکنون فقط سقف ها بودند که فرو می ریختند.
·        افسوس بر آن سقف بلند آرزو های صادقانه ما.
·        افسوس بر آن باغ بیدار و برومندی که درختانش در هر کناری ناگهان جستجوگر سمج و سرسخت ما می شدند.
·        انگار ابری در اندرون من می گریست.
·        من خیس و خواب آلود بودم و بغض در گلویم انگار چتری بود که چنگ گشوده بود.
·        ابر انگار به حال و روز من گریه می کرد.
   
9

سرگرد محمود سحابی

پس از کودتای 28 مرداد
مثله می شود.

آن گسترش ها و آن صف آرایی
آن پیل ها و اسب ها و برج و بارو ها
افسوس

·        اکنون محتوای تراژیک این شعر بلند، آشکارتر می گردد.
·        مبارزات شاعر بی ثمر مانده است و بهترین شخصیت ها و سردارها اعدام شده اند.

·        کودتای شوم بطور ناگهانی پیروز شده است.

10
باران جرجر بود و ضجه ی ناودان ها بود
و سقف هایی که فرو می ریخت

افسوس آن سقف بلند آرزو های نجیب ما
و آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش
در هر کناری ناگهان می شد طلیب ما
افسوس
انگار درمن گریه می کرد، ابر
من، خیس و خواب آلود
بغضم در گلو چتری که دارد می گشاید، چنگ
انگار بر من گریه می کرد، ابر

·        شاعر در آوار سقف آرزو های نجیب و در حسرت باغ بیدار و برومند خویش نشسته است و دوست، دشمن گشته است.
·        ابر درونی و برونی انگار به حال و روز شاعر می گریند.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر