۱۳۹۵ تیر ۲۴, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (82)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)

آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

بازی به شیرین آب هایش بود
با اینهمه از هول مجهولی
دایم دلم بر خویش می لرزید
گویی خیانت می کند با من، یکی از چشم ها یا دست های من
اما حریفم بیش می لرزید.

·        معنی تحت اللفظی:
·        بازی به منطقه شیرین آب ها رسیده بود.
·        اما علیرغم آن، دلم از هراس نامعلومی می لرزید.
·        انگار یکی از چشم ها و یا دست هایم به من خیانت می کرد.
·        حریف همبازی ام اما بیشتر از من می لرزید.

1
بازی به شیرین آب هایش بود

·        منظور اخوان از شیرین آب های بازی چیست؟

·        برای تهیه پاسخ به این پرسش، بهتر است که نظری به بند آغازین این شعر بیندازیم:  

در خواب های من
ـ این آب های اهلی وحشت ـ
تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است

·        شاید بتوان گفت که اخوان خواب های خود را که شباهت به آب های اهلی وحشت دارند، به دو منطقه تقسیم می کند:

الف
آب شیرین
 آبی ‌است که میزان املاح معدنی اش اندک است و زلال است.
 آب شیرین از مهم ‌ترین منابع برای زنده ماندن بسیاری از موجودات زنده و   انسان است.
آب شیرین اهمیت زیادی برای کشاورزی دارد.

·        منطقه شیرین آب ها  

ب
·        منطقه تلخاب ها و یا شور آب ها   

2
بازی به شیرین آب هایش بود

·        ضمنا می توان گفت که بازی شطرنج اخوان با زال زرد موی جغد و جادو از بستر دیالک تیکی شور و شیرین می گذرد و اکنون به منطقه شیرین آب ها و یا شیرین خواب ها رسیده است.
·        بازی اکنون بر وفق مراد شاعر است.   

3
بازی به شیرین آب هایش بود
با اینهمه از هول مجهولی
دایم دلم بر خویش می لرزید

·        رسیدن بازی به منطقه شیرین آب ها اما کماکان عاری از هول و هراس همیشگی نیست.
·        برای اینکه خواب های شاعر، «آب های اهلی وحشت» اند:

در خواب های من
ـ این آب های اهلی وحشت ـ
تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است

·        به همین دلیل، علیرغم رسیدن قایق بازی شطرنج به منطقه شیرین آب ها، دل شاعر از هول و هراس نا شناخته ای می لرزد.
·        خاطر شاعر دستخوش تشویش و دلهره و نگرانی است.  

4
گویی خیانت می کند با من، یکی از چشم ها یا دست های من

·        یکی از دلایل دلهره شاعر، داخلی است، خودی است.
·        مسبب این دلهره شاعر، یکی از اعضای اندام خود او ست.
·        شاعر در عالم خواب با این تصور درگیر است که انگار یکی از دست ها و یا چشم هایش به او خیانت می ورزند.

·        این اما به چه معنی است؟  

5
گویی خیانت می کند با من، یکی از چشم ها یا دست های من

·        به خیال اخوان در خواب، خود او تجسم دیالک تیکی از دوست و دشمن است.
·        خود ارگانیسم او دیالک تیکی از خادم و خاین است:
·        درست بسان جامعه، که دیالک تیکی از چپ و راست است.
·        دیالک تیکی از دست چپ و دست راست، چشم چپ و چشم راست است.  

6
گویی خیانت می کند با من، یکی از چشم ها یا دست های من

·        این اما ضمنا بدان معنی است که مرکز فرماندهی در اندام شاعر دوگانه شده است.
·        مغز شاعر به تجسم دیالک تیکی از دوست و دشمن، خادم و خاین بدل شده است.
·        چون اعضای اندام به فرمان مغز عمل می کنند.
·        دوگانه گشتن مغز اما به معنی تخریب اگوئیسم بنیادی شاعر است.
·        مغز هم در خدمت اندام است و هم در خیانت به اندام.
·        این به معنی خودخواهی و خودستیزی همزمان است.
·        چنین روند و روالی، اصولا غیرطبیعی است.
·        این پدیده حاکی از اختلال فونکسیونال سیستم اندام است.
·        آن سان که یکی از اعضا خادم به اندام است و دیگری خاین بدان.

7
بازی به شیرین آب هایش بود
با اینهمه از هول مجهولی
دایم دلم بر خویش می لرزید
گویی خیانت می کند با من، یکی از چشم ها یا دست های من

·        این بدان معنی است که شاعر ـ همزمان ـ با دو حریف روبرو ست:   

الف
·        با حریف داخلی در هیئت بخشی از اعضای اندام و یا در هیئت مغز دوگانه (دشمن ـ دوست)    

ب
·        با حریف خارجی در هیئت زال زردموی جغد و جادو

·        به دلیل این دیالک تیک داخلی ـ خارجی است که دل شاعر از هول مجهولی می لرزد.

·        حیرت انگیز اما ضمنا چیز دیگری است:

8
اما حریفم بیش می لرزید.

·        حیرت انگیز این است که حریف حتی بیشتر از شاعر در هول و هراس است.

·        دلیل این لرزش بیشتر حریف اما چیست؟   

9
در لحظه های آخر بازی
ناگه زن ام
ـ همبازی شطرنج وحشتناک ـ
شطرنج بی پایان و پیروزی
زد زیر قهقاهی که پشتم را به هم لرزاند
گویا مراهم پاره ای خنداند

دیدم که شاهی در بساطش نیست
گفتی خواب می دیدم ،
او گفت:
«این برج ها را مات کن
خندید.

·        حیرت انگیزی این بازی این است که شاعر با شاه بازی می کند و حریف بدون شاه وارد میدان جنگ شطرج شده است.
·        اما حریفی را که شاه در بساط ندارد، نمی توان مات کرد.

·        یعنی بازی شطرنج شاعر در پشت بام روی پتوی تیره و تازه پیشاپیش به نفع زال زرد موی جغد و جادو ست.
·        شاعر فقط می تواند مات شود.
·        ولی نمی تواند مات کند.

·        باخت شاعر در ذات این بازی است.

·        فقدان شاه در بساط حریف، به معنی شکست ناپذیری حریف است و خضور شاه در بساط شاعر، به معنی شکست قطعی شاعر است.
   
10
«یعنی چه؟»
من گفتم

او در جوابم خند ـ خندان گفت:
«مات ام نخواهی کرد، می دانم

·        معنی تحت اللفظی:
·        گفتم:
·        «این دیگر چه بازی شطرنجی است که شاهی در بساطت نیست؟»

·        به خنده گفت:
·        «من رویین تنم.
·        شکست ناپذیرم.
·        مطمئنم.»  

11
پوشیده می خندند با هم پیر بر زینان
من سیل های اشک و خون بینم
در خنده ی اینان

·        معنی تحت اللفظی:
·        پیران نشسته بر زین (سواره) بطرز مستوری می خندند.
·        من در خنده آنان، سیل های اشک و خون می بینم.

·        اخوان واژه «پیر بر زین» را احتمالا به تقلید از واژه های آذر بر زین (آتشکده ای) و مهر بر زین (شخصیت اسطوره ای ـ شاهنامه ای) ساخته است.
·        پیر بر زین یعنی سواره و عملا قدر قدرت.

·        اخوان در این بند شعر دیالک تیک ضعیف و قوی را به شکل دیالک تیک خویشتن و پیر بر زین بسط و تعمیم می دهد و از باخت ناگزیر خود پرده برمی دارد.

·        او ضمنا خنده پوشیده ی قدرت مندان را به معنی غوطه ور گشتن سلب قدرت شدگان در سیل های اشک و خون تفسیر می کند.        

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر