۱۳۹۵ تیر ۱۹, شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (77)



مهدی اخوان ثالث 
 (1307 ـ 1369)
آثار
ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)
زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)
آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)
از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)
عاشقانه‌ها و کبود (۱۳۴۸)
بهترین امید (۱۳۴۸)
برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)
دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)
زندگی می‌گوید اما باز باید زیست... (۱۳۵۷)
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)
گزینه اشعار (۱۳۶۸)
شاملو مردی دوست داشتنی
آورده اند که فردوسی (کتاب کودکان , ۱۳۵۴)
درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)
پیر و پسرش (قصه ای نه کوتاه برای بچه ها)
نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)
کتاب مقالات (جلد اول)
بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج
در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی، ( ۱۳۵۷)
عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱)


آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

آنگاه پس از تندر

·        تندر یعنی غرش و غریو ابر.
·        تندر یعنی رعد.
·        تندر عنوان این شعر اخوان است.
·        اخوان این عنوان را از خود شعر استخراج کرده است.

نالان ـ به نفرت ـ گفت:
«خواهی دید.»

ناگاه دیدم
آه، گویی قصه می بینم:
ترکید تندر، ترق
بین جنوب و شرق
زد آذرخشی، برق

اکنون دگر باران جرجر بود
هر چیز و هر جا خیس

هر کس، گریزان سوی سقفی، گیرم از ناکس
یا سوی چتری، گیرم از ابلیس

·        این استخراج عنوان شعر از جائی از شعر اما به چه معنی است؟   

1
آنگاه پس از تندر

·        باید در روند تحلیل شعر به این پرسش، پاسخ بیابیم.
·        شاعر احتمالا غرش رعد را نقطه عطفی در حوادث شعر محسوب می دارد.
·        منظور از مفهوم «نقطه عطف»، گذار (ترانزیسیون) از کیفیتی به کیفیت دیگری است.
·        تحت فشار جو، درجه صفر سانتیگراد آب را می توان نقطه عطفی برای گذار از کیفیت مایع به کیفیت جماد (یخ) تلقی کرد و درجه صد سانتیگراد آب را می توان نقطه عطفی برای گذار از کیفیت مایع به کیفیت گاز (بخار) تلقی کرد.

·        همین گذار از کیفیتی به کیفیت دیگر هم باید در حوادث شعر رخ داده باشد.

·        خواهیم دید.

·        رعد چیست؟

2
رعد و برق

نتیجه ی  تخلیه ی الکتریکی شدید و سریع در هوا ست
و همین تخلیه الکتریکی است که مولد نور و صدا ست.
 به هنگام رعد و برق
برق موجود در جریانات هوایی ِبالا و پایین ِقوی
وارد ابرهای تار و تیره می شود
در نتیجه قطرات آب، بلورهای تگرگ و یخ با یکدیگر برخورد می کنند   
این برخورد ها بارهای الکتریکی را در ابر پدید می آورند.
پیش از ایجاد رعد و برق
ابرها بشدت باردار می شوند
  این بار معمولا مثبت است
 سطح زمین حاوی بار منفی است
بدین طریق
خازن عظیمی از ابر و هوا و زمین
تشکیل می شود
و
بار الکرتیکی اجزای آن 
ـ لحظه به لحظه ـ
افزایش می یابد.
  مقدار این بار الکتریکی
سرانجام
به حدی می رسد که اختلاف پتانسیل بین ابر و زمین به 10 تا 100 میلیون ولت می رسد.
میدان الکتریکی حاصل از چنین اختلاف پتانسیلی می تواند
هوا را با اینکه در حالت عادی نارسانا ست
  یونیزه کند و رسانا سازد.
به محض اینکه چنین سیری از مولکول های یونیزه رسانا از ابر تا زمین ایجاد شود
بارهای الکتریکی به طرف هم حرکت می کنند
 و در عرض یک ده هزارم ثانیه
جریان وحشتناکی در حدود 30 هزار آمپر از هوای یونیزه شده می گذرد.
اما هر جریانی ضمن عبور از ماده
 با مقاومت اتم های ان روبرو می شود
 و این مقاومت بخشی از انرژی الکتریکی را به گرما تبدیل می کند
  این جریان در ولتاژ 10 میلیون ولت
توان گرمایی در حدود 100 میلیارد وات دارد.
چنین توانی حتی در مدت زمان ناچیز
ـ یک ده هزارم ثانیه ـ
 می تواند گرمایی در حدود 10 میلیون ژول ایجاد کند
 این گرما باعث می شود
که دمای هوا در مسیر اذرخش
به 30 هزار درجه سانتیگراد برسد
  این تغییر ناگهانی دما
(از حدود 300 کلوین به 300.000 کلوین)
حجم هوا را 100 برابر می کند
  این به معنی یک انفجار انبساط سریع و شدید هوا ست که
یک موج ضربتی  (شوک) در هوای اطراف ایجاد می کند
که به شکل تندر یا رعد به گوش  ما می رسد.

  گرمای ایجاد شده غیر از انبساط هوا
 بلاهای دیگری هم سر مولکول های هوا می آورد.
در لامپ نئون
  جریان نه چندان زیادی از رشته تنگستن می گذرد
و دمای ان را به بیش از 2000 درجه سانتیگراد می رساند
این دما انرژی لازم برای بر انگیختگی اتم های فلز را فراهم می آورد.
 اتم ها بر انگیخته می شوند و در بازگشت
انرژی اضافی را به صورت فوتون های نور ازاد می کنند
و به این ترتیب رشته تنگستن روشن می شود.
در اذرخش هم چیزی شبیه این ماجرا اتفاق می افتد:
جریان شدیدی از هوا می گذرد
 ان را گرم می کند و به تابش وا می دارد
  تابشی که یک مسیر نورانی بین ابر و زمین ایجاد می کند.
پایان

3
نمی دانی چه شب هایی سحر کردم
بی آنکه یکدم مهربان باشند با هم پلک های من
در خلوت خواب گوارایی

و آن گاهگه شب ها که خوابم برد
هرگز نشد، کاید به سویم هاله ای یا نیمتاجی گل
از روشنا گلگشت رؤیایی

هاله
یعنی دایره روشن در گرداگرد ماه

·        معنی تحت اللفظی:
·        نمی دانی، بی آنکه در خلوت خواب شیرینی چشمانم بسته شوند، چه شب هائی را سحر کرده ام.
·        هر از گاهی هم که شباهنگام خوابم برده، هرگز نشده که هاله ای و یا نیمتاج گلی از گلزار رؤیا به نصیب برم.  

·        اخوان در همین بند آغازین شعر، از زندگی دشوار خویش پرده برمی دارد.

·        این زندگی دشوار است که خواب راحت را بر شاعر حرام کرده است.
·        باید ببینیم، چرا.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر