۱۳۹۵ تیر ۱۷, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (74)


دهقانان زن و مرد
اثری از
 الفارو سیکوه ئیروز

مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

گفت راوی:
«خسته (قطع شد)  شد حرفش که ناگاهان زمین شد، پنج
آسمان، نه
آنکه ز آنجا مرد و مرکب در گذر بودند
ما در اینجا، او از آنجا، تفت
آمد و آمد
رفت و رفت و رفت.»

تفت
یعنی تند و تیز

·        معنی تحت اللفظی:
·        راوی گفت:
·        «حرف خیمه نشین پیر قطع شد.
·        چون زمین ـ ناگهان ـ پنج شد و آسمان نه.
·        ما از اینجا به تندی آمدیم و و مرد و مرکب از آنجا به تندی رفتند.»  

·        راوی اکنون از دید خویش، رفت و آمد مرد و مرکب و خویشتن را تبیین می دارد.

·        تا گفتگوی دیگری را به خواننده و شنونده شعر، گزارش دهد.

1
گفت راوی:
«روستا در خواب بود، اما
روستایی با زنش بیدار
تو چه می دانی، زن، این بازی است
آن سگ زرد، این شغال، آخر
تو مگر نشنیده ای:
"هر گرد گردو نیست؟"»

·        راوی گفت:
·        روستا در خواب بود.
·        اما روستائی و همسرش بیدار بودند.
·        روستائی به زنش گفت:
·        زن، این بازی است.
·        سگ زرد، برادر شغال است.
·        مگر نشنیده ای که هر گردی، گردو نیست؟   


2
گفت راوی:
«روستا در خواب بود، اما

·        اخوان در این بند شعر، باز هم طبیعت اول را آنتروپومورفیزه می کند.
·        روستا، انسان واره تصور و تصویر می شود.

3
گفت راوی:
«روستا در خواب بود، اما
روستایی با زنش بیدار

·        اخوان دیالک تیک روستا و روستائیان را به شکل دیالک تیک خفته و بیدار بسط و تعمیم می دهد.
·        دیالک تیک روستا و روستائیان فرمی از بسط و تعمیم فرم و محتوا ست.
·        فرم، خفته و ایستا ست.
·        محتوا اما بیدار و پویا ست.

4
گفت راوی:
«روستا در خواب بود، اما
روستایی با زنش بیدار
تو چه می دانی، زن، این بازی است

·        اخوان ضمنا دیالک تیک زن و مرد را به شکل دیالک تیک مستمع و صاحبسخن بسط و تعمیم می دهد.
·        میان خیمه نشینان برنا و پیر نیز رابطه دیالک تیک مستمع و صاحبسخن برقرار بود.

·        مرد روستائی ـ بر خلاف خیمه نشین پیر در گوشه ای از بیابان ـ مولد و زحمتکش است و درست به همین دلیل اندیشنده است.
·        به عبارت دقیق تر، هماندیش خود اندیش است.
·        مرد روستائی ـ به عوض نشخوار خرافه ـ می اندیشد و  اندیشه تحویل همسر می دهد.

·        جالب تر اما دراکه (فهم و شعور)  فوق العاده ی مرد روستائی است:
·        مرد روستائی به خرافه منجی موعود (مرد و مرکب) ایمان ندارد و آن را ترفند ایده ئولوژی طبقه حاکمه می نامد.
·        آن را اسباب عوامفریبی استنباط می کند.

5
آن سگ زرد، این شغال، آخر

·        مرد روستائی از ضرب المثل «سگ زرد، برادر شغال است»، بهره برمی گیرد تا میان طبقه حاکمه حی و حاضر و منجی موعود (مرد و مرکب) علامت تساوی بگذارد.
·         این هنوز تمامی توان خود اندیشی مرد روستائی نیست:  

6
تو مگر نشنیده ای:
"هر گرد گردو نیست؟"

·        در ضرب المثل دیگر مرد روستائی، خرد اندیشنده دست در دست با امید علمی و قانونمند می رود:
·        منجی، حقیقتی عینی و حی و حاضر است.
·        در نجات از ذلت شک و تردیدی نیست.
·        منجی از جنس گردو ست.
·        امید علمی و انقلابی مرد روستائی در این ضرب المثل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی زبانه می کشد.
 
7
تو مگر نشنیده ای:
"هر گرد گردو نیست؟"

·        هشدار و بیدار باش مرد روستائی بیدار بیدارنده این است که فریب وعده های توخالی را نباید خورد.
·        هر مدعی نجات، نمی تواند منجی باشد.
·        هر منجی، منجی نیست.
·        به همان سان که تجربه نشان داده که هر گردی، گردو نیست.
·        سنگریزه ای و یا مدفوع بزغاله ای هم می تواند گرد باشد.

·        این ضرب المثل اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

8
تو مگر نشنیده ای:
"هر گرد گردو نیست؟"

·        در این ضرب المثل توده ای، دیالک تیک فرم و محتوا در مد نظر است.
·        یکی از قوانین این دیالک تیک این است که فرم واحدی می تواند حاوی محتواهای متنوع و متفاوت باشد.

·        عکس این قانون نیز صادق است:
·        هر محتوای واحدی می تواند در فرم های متفاوت عرض اندام کند.

·        این ضرب المثل دیالک تیکی ـ فی نفسه ـ شاهکاری است.
·        گرد شکلی از بسط و تعمیم فرم است.
·        گردو، شکلی از بسط و تعمیم محتوا ست.
  
9
تو مگر نشنیده ای:
"هر گرد گردو نیست؟"

·        رهنمود مرد روستائی به همسر و خویشتن این است که فریب فرم فریبا را نباید خورد.
·        هر سواری به سبب فرم نمی تواند منجی موعود باشد.
·        هر فرمی حاوی محتوای مطلوب نیست.
·        هر گردی، گردو نیست.
·        در جنگ های امپریالیستی برای قتل عام مردم، بمب هائی در فرم عروسک و خرس کوچولو و غیره پرتاب می شوند که بلحاظ فرم فرقی با عروسک و خرس اسباب بازی ندارند.
·        ولی حاوی محتوای مهلک اند.
·        حاوی بمب اند.

·        دانایان فریب فرم فریبا را نمی خورند.

·        کودکان نابالغ اما هنوز هنر تفکر دیالک تیکی را فرا نگرفته اند.

·        هنوز به قوانین دیالک تیک های عینی، مثلا به قوانین دیالک تیک فرم و محتوا، صورت و سیرت (سعدی) واقف نیستند.
·        به همین دلیل عروسک آدمکش را با عروسک اسباب بازی عوضی می گیرند و جان بر سر این جهل به قوانین دیالک تیکی می نهند.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر