۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (5)


تحلیلی از 
یدالله سلطان پور  

شکنجه گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
 تا تسلیم او شویم.
 در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        سؤال این بود که چرا جریانات آوانتوریستی ـ ارتجاعی (فدائیسم، دیمدامیسم، لیملامیسم و غیره) مقاومت در زیر شکنجه را ایدئالیزه می کردند؟

1
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        دلیل اول این ایدئالیزاسیون مقاومت، در همان شعار ناسیونال ـ سوسیالیستی موسوم به «یا همه چیز یا هیچ چیز» است:

الف
 در اروپا

·        در شعار یا پیروزی بر پرولتاریا و یا مرگ است.  

ب
در ایران پس از انقلاب سفید

·        یا پیروزی بر بورژوازی مدرن و یا مرگ است.

2
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        این شعار ناسیونال ـ سوسیالیستی را هیتلر و گوبلز و اجامر دیگر در ماه های آخر حیات نکبت بار خود عملی ساختند:

الف
·        باند خونخوار هیتلر در این دوره که کمترین تردیدی در شکست فاشیسم نداشت، کودکان، پیران و بیماران را حتی مسلح کرد تا همه با هم رهسپار گور شوند.

ب

·        هیتلر با معشوقه نوجوانش زهر خورد و وصیت کردند که جنازه شان را بسوزانند.
  
پ

·        گوبلز زن و چندین کودک نابالغ خود را مسموم کرد تا به دست بلشویک ها نیفتند.

·        معنی این تشبثات چیزی جز اجرای شعار «یا همه چیز و یا هیچ چیز» نبود.

3

در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        فدائیان فئودالیسم هم درست همین شعار «یا همه چیز ـ یا هیچ چیز» را می دادند.

·        به این نکته بسیار مهم جوانشیر نیز در نقدی بر مشی چریکی کذائی اشاره کرده است.
·        مراجعه کنید به  جوانشیر، «چریک های فدائی خلق چه می گویند؟»

·        یاد خروشانش به یاد باد.

·        این چیزی جز ماکسیمالیسم نیست.
·         
·        سؤال این است که دلیل این ماکسیمالیسم (حداکثرخواهی)  چیست؟     

4
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        دلیل این ماکسیمالیسم ناسیونال ـ سوسیالیستی، فاشیستی،  میلیتاریستی و فدائیستی ـ فئودالیستی، مینیمالیسم این طبقات اجتماعی در دورنمای تاریخی است.

·        دلیل دادن شعار مقاومت تا سر حد مرگ، بر لب گور تاریخی خویش ایستادن بورژوازی واپسین در اروپا و فئودالیسم واپسین در ایران است.

5
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد

·        می توان گفت که ما با دیالک تیک ماکسیمالیسم در هارت و پورت و مینیمالیسم در افق دید سروکار داریم.
·        جای خالی ایده و اندیشه و طرح و برنامه را، از خودگذشتگی و یا نیهلیسم عملی افراطی گرفته است.

·        توانائی عملی این اجامر به دلیل نادانی و نداری فکری ـ دورنمائی ـ ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی آنها ست.
 
به قول خواجه
از بد حادثه اینجا به پناه امده اند.

·        از فرط فقر فکری و فرهنگی و فلسفی به عفریت مرگ پناه آورده اند.

6
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        بلحاظ فلسفی می توان گفت که این اجامر، نماینده اولترا پراکتیسیسم اند.
·        نماینده عملگرائی افراطی اند.
·        دلیل گرایش این اجامر به پراکتیسیسم افراطی، بی سوادی نظری اینها ست.
·        به قول مارکس «فقر فلسفه» این اجامر آنارشیست است.

·        اولترا پراکتیسیسم به چه معنی است؟      

7
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد

·        پراکتیسیسم، دیالک تیک پراتیک و تئوری را تخریب می کند.
·        تئوری را دور می اندازد و پراتیک را بر تخت قدرت می نشاند و برایش هلهله سر می دهد و هورا می کشد.

·        اگر کسی با این اجامر به چالش فکری خطر کند، متوجه فقر فکری مفرط اینها می گردد.
·        می توان گفت که اولترا پراکتیسیسم اینها با اولترا پاوپریسم (با بی همه چیزی افراطی) فلسفی توأم است.

·        ما در این زمینه نیز با دیالک تیک ماکسیمالیسم عمل و مینیمالیسم علم (اندیشه، نظر، تئوری، فلسفه) سر و کار داریم.

·        خیالبافان خیالپرستی که شعار «تفاوت در عندیشه و وحدت در عمل» می دهند، نیز همین پراکتیسیسم را نمایندگی می کنند.
·        همین تحقیر تئوری و فقر فلسفی را نمایندگی می کنند.

8
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد

·        سؤال این است که دلیل فقر فلسفی و بی سوادی نظری این اجامر چیست؟

·        چرا باید کسی در اواخر قرن بیستم بسان پویان و احمد زاده و جزنی و اجامر دیگر متافیزیکی بیندیشد و نه دیالک تیکی؟

·        چرا باید کسی جهان بینی ایدئالیستی را نمایندگی کند و نه جهان بینی ماتریالیستی را؟

·        چرا باید کسی درک ایدئالیستی از تاریخ (جامعه) را نمایندگی و تبلیغ کند و نه درک ماتریالیستی از تاریخ را؟  

9
·        این گرایش جهان بینانه ـ قبل از همه ـ دلایل طبقاتی دارد.

·        ایده ئولوژی با شیر مادر وارد اندام اعضای طبقات اجتماعی مختلف می شود.
·        طبقاتی تر از ایده ئولوژی، چیزی وجود ندارد.

·        توده ستیزی، دست خود این اجامر فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی نیست.
·        ساده لوحانه است، تصور اینکه جلال آل احمد آخوند زاده و یا احمد شاملو ژنرال زاده بتوانند جهان بینی توده ای داشته باشند.

·        جهان بینی اصلا دست خود آدم ها نیست.
·        جهان بینی پدیده ای طبقاتی است.

10

در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.

·        دلیل دیگر عجز این اجامر در آموزش طرز تفکر ماتریالیستی ـ دیالک تیکی نیز ساختار طبقاتی آئینه ضمیر این اجامر است.
·        ساختار طبقاتی آیینه ذهن و ضمیر اعضای طبقات اجتماعی مختلف به فیلتر های (صافی های) متفاوت المنفذ مجهز شده است.

·        فیلترهای طبقاتی ائینه ضمیر اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی فوق العاده تنگمنفذ اند و مانع عبور انعکاسات واقعیت عینی به ضمیر اعضای این طبقات اجتماعی می شوند.

·        شیره انعکاس در این فیلترهای طبقاتی آئینه ضمیر، کشیده می شود و تفاله ای از انعکاسات عبور داده می شود.

·        این جماعت به همین دلیل، خرفت و کودن و خر می گردند و از درک ساده ترین جملات فرزانگان توده حتی ناتوان می مانند.

·        با مطالعه صرف آثار مارکس و انگلس و لنین و برشت و ناظم حکمت، کسی به حکمت توده پی نمی برد.

·        پیش شرط درک و هضم و جذب (از آن خود کردن) تئوری، ورود بی کم و کاست به سنگر توده ها ست.

·        تبدیل شدن به سگی در سنگر توده ها ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر