۱۳۹۵ خرداد ۲۹, شنبه

سیری در فرمایشات رهبران ملت ایران (12 )

ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطانپور 

احمد شاملو
من مرگ را

·        واژه «من» برای نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم، مقدس ترین، مرکزی ترین و تعیین کننده ترین مفهوم است.
·        بی دلیل نیست که هیتلر کتاب خود را «نبرد من» نام می دهد.
·        هیتلر می داند که بدون حمایت کنسرن های امپریالیستی، بدون حمایت بورژوازی در مقیاس جهانی، بدون حمایت همه جانبه طبقه حاکمه امپریالیستی، بدون حمایت لومپن پرولتاریا و لاشخورها،  هیچکاره است.
·        منظور او از همه کاره جا زدن «من»، هیچکاره جا زدن توده تاریخساز و تاریخ ساز جا زدن نخبه است.


1
احمد شاملو
من مرگ را

·        احمد شاملو و امثال او نیز تفاوت تئوریکی و ایده ئولوژیکی تعیین کننده ای با هیتلر ندارند.
·        این زباله ها توده را با مور و ملخ یکسان می شمارند و سودای  سوار شدن بر گرده توده و برده سازی بشریت شریف و زحمتکش را در سر دارند.


2 
احمد شاملو
من مرگ را

·        واژه «مرگ» برای نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم، یکی دیگر از مقدس ترین، مرکزی ترین و تعیین کننده ترین  مفاهیم  است.
·        مرگ توسط این اجامر مورد تجلیل لگام گسیخته قرار می گیرد تا زندگی تحقیر شود و با تحقیر زندگی، ارتش آهنینی از عاشقان شهادت تشکیل شود و توده سرکوب گردد و به درجه برده مطیع و سر به زیر تنزل یابد و بی رحمانه استثمار شود.


3
من مرگ را

·        با تجلیل مرگ توسط اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم، تحقیر زندگی توأم است.
·        تجلیل مرگ و تحقیر زندگی دو روی سکه واحدی اند.
·        تجلیل مرگ و تحقیر زندگی مکمل یکدیگرند.

·        فاشیسم، فوندامنتالیسم، آوانتوریسم، آنارشیسم، اگزیستانسیالیسم با نیهلیسم (باور به پوچی زندگی)  در پیوند است.
·        نیچه از مداحان نیهلیسم نظری و عملی بوده است.


4 
اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چونان دریائی از پولاد و سنگ
در من می گذرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        اکنون موج کندپای زمان بسان جویباری از آهن، بسان دریایی از پولاد و سنگ در من می گذرد.

·        محتوا و معنای این رجز احمد شاملو چیزی جز اولترا اگوئیسم و یا منگرائی افراطی نیست.
·        در این بند از شعر شاملو، اگوئیسم، خود بزرگ بینی، خود بزرگ نمائی، خود خواهی، خود شیفتگی، خودخشنودی و توده ستیزی یکه تاز میدان است.
·        همه چیز این ابربشر و امثالهم، اولترا بشری و مافوق بشری است:


5
اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چونان دریائی از پولاد و سنگ
در من می گذرد

·        به محتوا و معنای این بند شعر باید دقت دو چندان کرد:
·        «من» شاعر از خود راضی، چه باید باشد که موج از آن بگذرد؟
·        گذر موج، آنهم موج سنگینگذر از کسی به چه معنی است؟

·        موج معمولا به صخره های ساحل و یا به ناوهای غول پیکر می کوبد، از انرژی درونی اش تهی می شود و می میرد.

·        موج زمان اما از احمد شاملو می گذرد.

·        این به چه معنی است؟


6 
اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد

·        موج زمان بسان جویباری از آهن از شاعر طبقه حاکمه می گذرد.
·        در همین جمله احمد شاملو، ایرئالیسم و ایراسیونالیسم (رئالیسم ستیزی و خردستیزی) عربده می کشد.
·        چون برای مفهوم من در آوردی «گذر موج از چیزی»، منشاء  واقعی و عینی وجود ندارد.
 

7
اینک موج سنگین زمان است که چونان دریائی از پولاد و سنگ
در من می گذرد

·        اکنون گام مهم دیگری در ایرئالیسم و ایراسیونالیسم برداشته  می شود:
·        موج زمان نه فقط بسان جویباری از آهن، بلکه بسان دریایی از پولاد و سنگ از شاعر می گذرد.
·        جویبار آهن در چشم به هم زدنی به دریای از پولاد و سنگ استحاله می یابد.
·        پولاد همان آهن است که با زغال آمیخته است.
·        جوبار آهن به دریای از آهن تبدیل می شود.

·        ایرئالیسم و ایراسیونالیسم که نباید شاخ و دم داشته باشد.
·        جویباری از آهن و دریایی از پولاد اگر هم با کلی تخفیف مقبول افتند، دریایی از سنگ جفنگی بیش نیست.
·        کوهی از سنگ معمولا قابل تصور است و نه دریای از سنگ.
·        دریا که نمی تواند از سنگ و دیگر جمادات تشکیل شود.
·        بدبخت کسانی اند که به این جفنگیات آمد شاملو هلهله سر می دهند و هورا می کشند.


8 
در گذر گاه نسیم، سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذرگاه باران، سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذر گاه سایه، سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام

·        معنی تحت اللفظی:
·        در معبر نسیم و باران و سایه سرود دیگرگونه آغاز کرده ام.

·        این بند شعر شاملو پرت و پلائی  بیش نیست:
·         مفاهیم «گذرگاه باران و سایه» فاقد منشاء عینی و واقعی اند.

·        تازه منظور از سرود آغاز کردن در گذرگاه نسیم و باران و سایه چیست و چرا باید آن شق القمری قلمداد شود؟  

·        این هارت و پورت های احمد شاملو، ماهیتا فرقی با هارت و پورت های اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ندارند.
·        تنها فرق احمد شاملو با جلال آل احمد و آخوند های با عبا و عمامه و بی عبا و عمامه این است که آنها تریاک می کشند و او هروئین.
·        هر دو هارت و پورت می کنند و بس.



9 
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من

فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من

در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم


·        معنی تحت اللفظی:
·        در تو نیلوفر و باران و فواره و رؤیا بود و در من خنجر و فریاد و تالاب و سیاهی.

·        در معبر تو سرود دیگرگونه ای آغاز کردم.

·        یکی از نشانه های بارز نمایندگان ایرئالیسم و ایراسیونالیسم کار با  مفاهیم انتزاعی است.
·        خواننده وشنونده بدبخت، تنها چیزی که از خواندن و شنیدن اراجیف این اراذل خردستیز و رئالیسم ستیز به نصیب می برد، هارت و پورت است و دیگر هیچ.
   
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر