۱۳۹۵ خرداد ۱, شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (25)


از این اوستا
(1344)

منزلی در دوردست

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

·        منزلی در دور دستی هست ـ بی شک ـ هر مسافر را
·        اینچنین دانسته بودم، و این چنین دانم.

·        لیک
·        ای ندانم چون و چند، ای دور
·        تو ـ بسا ـ کاراسته باشی به آیینی که دلخواه است.

·        دانم این که بایدم سوی تو آمد، لیک
·        کاش این را نیز می دانستم، ای نشناخته منزل ،
·        که از این بیغوله تا آنجا کدامین، راه
·        یا کدام است آن، که بیراه است.

·        ای برایم، نه برایم ساخته منزل،
·        نیز می دانستم این را، کاش
·        که به سوی تو، چه ها می بایدم، آورد
 
·        دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
·        من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر وقت، بیگاه است.

·        کاش می دانستم این را نیز
·        که برای من، تو در آنجا چه ها داری.

·        گاه، کز شور و طرب، خاطر شود، سرشار
·        می توانم دید
·        از حریفان، نازنینی که تواند جام زد بر جام
·        تا از آن شادی به او، سهمی توان بخشید؟

·         شب که می آید، چراغی هست؟
·        من نمی گویم، بهاران، شاخه ای گل در یکی گلدان
·        یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
·        ز آشنایی غمگسار، آنجا سراغی هست؟

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        این شعر اخوان، هم بلحاظ فرم و ساختار، بی نظیر و بغرنج و زیبا ست و هم بلحاظ محتوا غنی و بی همتا است و هم ضمنا در آن، شطی از شراب احساس و عاطفه جاری است که خواننده در روند خوانش شعر از آن مست و سرمست می شود.

·        این استنباط آغازین ما از این شعر است.

·        هدف ما ـ قبل از همه ـ ارائه معنی تحت اللفظی ئی از این شعر زیبا و درک بهتر  مفاهیم و محتوای آن است.
·        نه کمتر و نه بیشتر.     

1
منزلی در دور دست

·        «منزلی در دور سدت»، هم عنوان شعر و هم مخاطب شاعر است.

2
منزلی در دور دستی هست ـ بی شک ـ هر مسافر را
اینچنین دانسته بودم، و این چنین دانم.

·        معنی تحت اللفظی:
·        از دیرباز می دانستم و کماکان می دانم که برای هر مسافری، منزلی در دور دستی هست.

·        هر راهی از مبدأ به مقصد، از منازل می گذرد.
·        منازل برای استراحتی کوتاه و تجدید قوا جهت ادامه راه هستند.

·        منظور اخوان از منزلی در دور دست، ضمنا منزلی در حد آخرین منزل و یا مقصد نهائی است.

·        منازل راه را،  رباط ها را، کاروانسرا ها را، می توان آماج های تاکتیکی مسافر محسوب داشت.
·        آخرین منزل را، یعنی مقصد نهائی را می توان آماج استراتژیکی مسافر تلقی کرد.

·        مراجعه کنید به   دیالک تیک استراتژی و تاکتیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری       

3
لیک
ای ندانم چون و چند، ای دور
تو ـ بسا ـ کاراسته باشی به آیینی که دلخواه است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای منزل واقع در دور دست، که من از چند و چونت بی خبرم، شاید به طرز دلخواه و پسندیده ای آراسته شده باشی.

·        اخوان در این بند شعر، دیالک تیک کمیت و کیفیت را به شکل دیالک تیک چند و چون، بسط و تعمیم می دهد.

·        مراجعه کنید به کمیت، کیفیت، دیالک تیک کمیت و کیفیت، قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس در تارنمای دایرة المعارف روشنگری    

4
دانم این، که بایدم سوی تو آمد، لیک
کاش این را نیز می دانستم، ای نشناخته منزل ،
که از این بیغوله تا آنجا کدامین، راه
یا کدام است آن، که بیراه است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای منزل نامعلوم، می دانم که باید به سوی تو آیم.
·        ای کاش می دانستم که از این ویرانه تا آنجا، راه کدام است و بیراهه کدام است.

·        اخوان در این بند شعر، با جمله فلسفی بغرنج «بایدم آمد» از جبر (ضرورت) حرکت به مقصد پرده برمی دارد.

·        ما شاید دهها هزار بیت شعر خوانده باشیم، ولی تاکنون به چنین جمله بغرنجی بر نخورده ایم.

·        از همین جمله نادر و کمیاب می توان به سواد فلسفی ستایش انگیز اخوان ثالث پی برد.

5
دانم این، که بایدم سوی تو آمد، لیک

·        «بایدم آمد»،  یعنی مرا باید آمد.
·        «من» در این جمله، بلحاظ گرامری (دستور زبانی) مفعول است.
·        فعل رفتن بر روی «من» صورت می گیرد.

·        نیرویی «من» را به سوی منزلی در دور دست سوق می دهد.
·        «من» مجبور به رفتن به منزل واقع در دور دست است.

·        می توان گفت که اخوان در این جمله، دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل «بایدم آمد» بسط و تعمیم می دهد:
·        شاعر به پای خود به منزل واقع در دور دست می رود (اختیار)، ولی پشت این اختیار، جبری ـ بسان قلدری ـ ایستاده است.
·        رفتن، بایدی است.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر