۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

سیری در شعری از اخوان ثالث (20)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

او
(پسر قهرمان)
 قصد خود را برای پدر حکایت کرد و از او اجازه خواست،
که به جنگ اژدها برود.
پدر که جز این پسر کسی نداشت به وی گفت:
«پسرم، کسی با تیر کمان و شمشیر بر این اژدها چیره نگشته
و اگر سلاحی بتواند بر او کارگر شود،
با سلاحی باشد که ساخته دست پیری دانا باشد
که در غاری دور از چشم مردم زندگی می کند.
پس نخست او را بجوی و بیاب
و صلاح کار از او بپرس.»

·        در این بخش حکایت، دیالک تیک پدر و پسر مطرح می شود:
·        پسر برای اقدام به کاری خطرناک، یعنی برای رفتن به جنگ مار قهقهه، از پدر اجازه می خواهد.

·        پدر در نهاد خانواده ـ خانواده به مثابه سلول اساسی جامعه بشری ـ اوتوریته بی چون و چرا ست.
·        پدر اوتوریته طبیعی است.

·        در عالم جانوران نیز مادر و گاهی مادر و پدر، اوتوریته طبیعی محسوب می شوند.

1
·        اجازه خواستن پسر از پدر ـ اینجا ـ  اما محتوائی غنی تر از تبعیت پسر از پدر و تابعیت او به پدر دارد.

·        هدف و نیت و آماج پسر در این حکایت، بهره برگیری از دانش تجربی پدر است.

·        این اما به چه معنی است؟   

2
·        محتوا و معنای این اجازه خواهی پسر از پدر، از واکنش پدر معلوم می شود:

پدر گفت:
«پسرم، کسی با تیر کمان و شمشیر بر این اژدها چیره نگشته»

·        از این جمله پدر معلوم می شود که او شخصیتی فراتر از اوتوریته طبیعی است.
·        پدر، گنجی از تجارب زنده زندگی در اختیار دارد و به برکت حلاجی آن تجارب، به تسلیحات دانش تجربی مسلح است.
·        هدف و نیت و آماج پسر نیز بهره برگیری از این گنجینه دانش تجربی پدر است و نه کسب اجازه فرمال از پدر.

3
پسر رفت و رفت تا بالاخره آن پیر خردمند تارک دنیا را یافت
 و ماجرا را شرح داد.
پیر دانا به وی گفت:
« پسرم، هیچ افزاری بر این اژدها کارگر نمی شود.
 اندکی استراحت کن، تا راهی برای چیره شدن بر آن بیابم.»

·        سؤال این است که چرا پدر، پسر قهرمانش را به نزد راهب سالخورده ی مرتاض (تارک الدنیا) می فرستد؟

4
·        جواب این سؤال از واکنش راهب پیر آشکار می گردد.

·        راهبان در ازمنه قدیم، متفکران قوم بوده اند.
·        راهبان به دانش زمانه خود از سوئی و به دانش تجربی بشریت از سوی دیگر، تسلط چشمگیر داشته اند.

·        در شاهکار ویکتور هوگو، تحت عنوان «گوژپشت نوتره دام» نیز با این پدیده آشنا می شویم:
·        شاه برای خروج از بن بست تئولوژیکی، نه نزد اسقف ها و کشیشان کلیسا، بلکه نزد راهبی محبوس در سلولی از سلول های فئودالی کلیسا می رود:
·        اسمرالدا ـ دختر ماهروی کولی ـ به حمایت ناقوس نواز گوژپشت کلیسای نوتره دام از چنگ دژخیم گریخته و به کلیسا پناه برده است.
·        دختر ماهروی کولی محبوبه شاهزاده مضروبی است و دختر شاه از فرط حسادت می ترکد و چشم دیدن کولی رقاص ماهرو را ندارد.
·        راهب راه سلب اعتبار از تئولوژی را از تئولوژی استخراج می کند و در اختیار شاه قرار می دهد و بیهوده، التماس می کند که از زندان کلیسا آزادش سازند.
  
5
پیر دانا به وی گفت:
« پسرم، هیچ افزاری بر این اژدها کارگر نمی شود.
 اندکی استراحت کن، تا راهی برای چیره شدن بر آن بیابم.»

·        تارک الدنیا برای راهنمائی جوان خیرخواه به تفکر و تأمل نیاز دارد.

6
پسر شب را با اندیشه غلبه بر آن اژدها سپری کرد.
با طلوع افتاب از خواب برخاست و به پیر دانا
که در کارگاه خود مشغول بود، ادای احترام کرد.
پیر دانا به او گفت:
« پسرم شمشیر را کنار بگذار
 و این آئینه را با خود به غار آن اژدها ببر
 و هنگامی که او با هیبت ترسناک خود به تو حمله کرد،
خود را مباز و بر جای بایست و آیینه را مقابل اژدها چنان بگیر،
که او خود را در آن تماشا کند!
آنگاه خواهی دید، که او با دیدن خود در این آئینه
 آنچنان قهقهه خواهد زد، تا جان بسپرد و مردم از شر او رها شوند!»

·        سؤال این است که چرا اژدها با تماشای خود به خنده می افتد.
·        آشنائی با عکس خود، قاعدتا باید به خودشناسی منجر شود و نه به قهقهه.
·        دیری است که علاوه بر گاز اشک آور، گاز خنده آور نیز تولید شده است.
·        این ماده شیمیائی موسوم به اکسید ازت و یا نیتروژن آدمی را به خنده می اندازد.
·        گاز خنده آور علاوه بر مصارف داروئی، تفریحی و ضد عفونی (مثلا در بسته بندی چیپس)، در صورت افراط در استفاده از آن، می تواند به مرگ نیز منجر شود.

7
پسر فرمان پیر را بگوش جان سپرد و رفت و رفت
تا به غار اژدها رسید.
اژدها که بوی بنی بشر را شنیده بود،
 شتافت تا او را ناکار کند.
پسر آئینه را بر زمین نهاد و نهراسید و منتظر ماند
تا مار چهره خود را درآن مشاهده کند.
مار با دیدن خود در آئینه آنچنان قهقهه زد،
 تا به خاک افتاد و جان داد  

·        جانوران نمی توانند، خود را در آئینه باز شناسند و خیال می کنند که با جانور دیگری روبرو هستند.
·        به همین دلیل، حیوانات به هنگام آب خوردن از برکه های زلال و آئینه وار، مشکل پیدا می کنند.
·        شاید اژدها نه ترسناک، بلکه مضحک بوده است.
·        حداقل برای خودش مضحک بوده است.

8
مردم از شرش خلاص شدند
و جشنی پر شور به پاس آن پهلوان جوان برپا کردند
 و با اغذیه خوشمزه از او پذیرائی نمودند.

·        بهتر نبود که مردم از اغذیه خوشمزه پرسی هم به پیر تارک الدنیا ببرند که حلال اصلی مشکل بوده است؟
·        بدون تئوری پیر و بدون تسلیحات رزم او، پهلوان جوان که نمی توانست بر اژدهای غران غالب آید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر