۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۱, شنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (80)

احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

تز پانزدهم 
بحث تجملی چه لزومی دارد؟ 
بحث به خاطر بحث که کار بی ‌ثمری است!
لذا در انتخاب طرف مورد بحث باید دقیق و بصیر بود
 و انرژی خود را بیهوده به هدر نداد
 و در هر جا و با هر کس بحث راه نیانداخت
و قدرت انتخاب داشت.
ادامه

1
·        ظاهرا از دید طبری دو نوع بحث وجود دارد:

الف

·        بحث پراگماتیستی



ب

·        بحث تجملی  

2
·        اگر بحث پراگماتیستی سود به مرام و مسلک را در مد نظر دارد، غرض از بحث تجملی خود بحث است.

3
·        اگر حقیقتی سود شخصی نداشته باشد، حقیقت تجملی است و حتی بدتر از ناحقیقت است، بدتر از دروغ است.

·        پس بحث به عنوان وسیله ای برای کشف حقیقت که در آغاز  این جزوه مطرح شده، چه می شود؟

4

·        از دید ویلیام جیمز، «حقیقت آن چیزی است که سود شخصی داشته باشد.»
·        از دید احسان طبری، «بحث باید حامل سودمندی به جنبش و حزب باشد.»

·        اما از کجا و چگونه می توان دانست که بحث برای جنبش و حزب سودمند خواهد بود؟

5

·        طبری برای این پرسش پاسخ دارد:
·        طرف مورد بحث باید حاضر باشد که به حزب و جنبش خدمت کند.

·        بدین طریق بحث به نیت به دام انداختن طرف و عضو کردن او در حزب و یا حداقل هوادار جنبش کردن او صورت می گیرد.

·        ظاهرا در قاموس طبری برای وحدت عمل، نیازی به وحدت نظر اصیل و راستین نیست که برای تشکیلش هماندیشی ضرورت مبرم دارد.

·        طرفداران طبری امروز درست همین شعار را می دهند:

«تفاوت در اندیشه، وحدت در عمل»

تز شانزدهم
شیوه درست بحث ما توده‌ ای‌ ها با شیوه بحث مخالفین ما فرق دارد.

·        طبری اکنون می خواهد که شیوه درست بحث را توضیح دهد:
·        دیر است، ولی باز هم بهتر از هیچ است:

تز هفدهم 
برخی از مخالفین ما از متلک، توهین، مسخره کردن، نیش زدن، سفسطه، نقل قول دروغ، فاکت بی ‌اساس، ادعا، لاف و امثال آن ابایی ندارند.
هدف آنها «از میدان بدر کردن» طرف است، به هر قیمت که باشد.
برخی افراد عاطفی یا بی ‌تدبیر، زود در دام این شیوه‌ های نادرست و غیرانسانی بحث می ‌افتند و آنها هم به همین روش ‌ها متوسل می ‌شوند.
این آغاز شکست است،
زیرا هرگز ما نمی ‌توانیم و نباید بتوانیم در شیوه‌های سفسطه‌ آمیز، دروغ و بهتانگویانه بحث مانند برخی از مخالفان خود باشیم.
اگر چنان بودیم، ما فاقد مختصات اخلاقی یک انقلابی هستیم و باید تجدید نظر را از خودمان شروع کنیم.

·        این تز طبری، حاوی نکات تجربی (امپیریکی)  ارزشمندی است.
·        به همین دلیل بهتر است که نخست تجزیه و بعد تحلیل شود:

1
برخی از مخالفین ما از
متلک، توهین، مسخره کردن، نیش زدن، سفسطه، نقل قول دروغ،
فاکت بی ‌اساس، ادعا، لاف و امثال آن
ابایی ندارند.

·        نکاتی که طبری در این جمله برجسته می کند، احتمالا بنا بر تجربه شخصی خودش کسب شده اند.
·        بررسی تک تک این نکات از ارزش معرفتی ـ نظری و سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی برخوردار است:

2
متلک

·        اگر کسی در بحث متلک بپراکند، این می تواند به دلایل مختلف باشد:

الف

·        این اولا می تواند به سبب ضعف نظری حریف باشد.

·        هماندیش در این صورت، خود را نه برابر با او، بلکه برتر و باسوادتر از او می بیند و جفنگیات او را به خمپاره متلک می بندد.



ب

·        دلیل دوم متلک می تواند تناقض میان حرف و عمل حریف باشد.

·        اگر مثلا کسی حزب خود را حزب طبقه کارگر و ایده ئولوژی خود را مارکسیسم ـ لنینیسم قلمداد کند و بعد بسان احزاب بورژوائی، رفرمیسم را نمایندگی کند، طبیعی است که طرف بحث، او را و حزبش را به خمپاره متلک ببندد.

3
توهین

الف

·        دلیل اول توهین به هماندیش در بحث، عوضی گرفتن هماندیشی با دعوا و مرافعه است.
·        ایرانی جماعت بطور کلی، یعنی بی اعتنا به تعلقات طبقاتی شان، اهل هماندیشی متمدنانه و فرهنگ مندانه نیستند.
·        ایرانی جماعت یا نوچه می پرورند و یا استاد می جویند تا نوچه اش شوند.
·        بی دلیل نیست که هر الاغی را استاد می نامند.

ب
·        ایرانی جماعت خیال می کنند که در هماندیشی حتما و به هر قیمت، باید پیروز شوند.
·        به همین دلیل، حریف هماندیش را بلحاظ پسیکولوژیکی تخریب می کنند تا توان عصبی لازم برای تفکر و استدلال و اثبات نظر نداشته باشد و تسلیم شود.

ت
·        سال ها می توان به امید تحول اخلاقی هماندیش، تلی از توهینات او را تحمل کرد، ولی نمی توان مطمئن بود که اعجازی از این دست، صورت گیرد.
·        شروع دوستی با این جماعت، ضمنا به معنی پایان آن است.

پ
·        یکی از دلایل عینی توهین به هماندیش، وابستگی طبقاتی است:
·        منافع طبقاتی، به مثابه قوای غریزی نیرومند درونی، فرد هماندیش را سلب اختیار می کنند و او را به سگی درنده در بحث مبدل می سازند.
·        از این رو، توهین به هماندیش، اصلا دست خود افراد نیست.

ث
·        به همین دلیل از نحوه واکنش و رفتار افراد در بحث، یعنی از سمتگیری آنها نسبت به حقیقت عینی، می توان به ماهیت طبقاتی آنها پی برد.

ج
·        یکی از دلایل مهم توهین در بحث، ناتوانی از تفکر مفهومی است.
·        خالی بودن کله از مغز اندیشنده است.
·        به دلیل عجز مغز از تفکر، به دلیل فقدان عقل اندیشنده، غریزه و روان فرد فعال می شود.
·        این پدیده را می توان در رنگ چهره، لحن صدا، بغض در گلو، رعشه در اندام و حالات جانورانه مبتنی بر حمله مشاهده کرد.

ح
·        یکی از دلایل مهم توهین در بحث، وابستگی به طبقه حاکمه است.
·        اعضای طبقه حاکمه و اجامر وابسته بدان، توده را و سگان توده را خوار و خفیف و بی ارج و بی عزت انسانی استنباط می کنند.
·        به همین دلیل پاشنه دهن خود را کورکورانه و بی مهابا می کشند و سگ توده را (اگر برای سنگسار کردن دم دست نباشد)، به رگبار فحش و دشنام و تف و توهین می بندند.

خ
·        یکی از دلایل مهم رفتار توهین آمیز این اجامر، نیهلیسم اخلاقی است.
·        نیهلیسم اخلاقی پدیده ای طبقاتی است.
·        وابستگی به طبقه حاکمه منجلاب نیهلیسم اخلاقی است.
·        اعضای طبقه حاکمه لات و لومپن و لاشخور به تمام معنی اند.
·        فریب ظاهر مؤدب و اتیکت صوری این اجامر را نباید خورد.

د
·        اعضای طبقه حاکمه حتما نباید در قدرت و حکومت شرکت داشته باشند.
·        اعضای طبقه حاکمه می توانند جزو اپوزیسیون باشند.
·        در شکنجه گاه، پای چوبه اعدام، زندان، حصر، تبعید و یا مهاجرت باشند.
·        اعضای طبقه حاکمه می توانند عضو حزب توده باشند و آن را از درون بپوسانند و زباله واره سازند.
·        یکی از فواید بحث با همنوعان، پی بردن به ماهیت طبقاتی آنها ست.
·        بحث فرمی از پراتیک فکری است و ابزار مطمئن شناخت هماندیش است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر