۱۳۹۵ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (72)

احسان طبری 
(1295 ـ 1368)  
چگونه بحث کنیم؟ 
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358) 
تحلیلی از 
شین میم شین 

تز چهاردهم 
برخی‌ها،
تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند،
باید دید آیا در عمل حاضرند،
یا می ‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

·        افکار آدمیان، آئینه تمامنمای ارواح آنان است:

1
برخی‌ها، 
 تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند...

·        طبری بحث را، هماندیشی، مبادله فکری و چالش نظری را از فونکسیون های متنوعش تخلیه می کند، با فونکسیون دلبخواهی پر می کند و عملا ابزار واره می سازد.
·        بحث با همنوع، بدین طریق، آلت دست قرار داده می شود.
·        هماندیشی با همنوع، اینسترومنتالیزه می شود.
·        هماندیشی به درجه وسیله ای برای اقناع همنوع به هر قیمت تنزل می یابد.

·        این سمتگیری ایده ئولوژیکی احسان طبری (و نه فقط او) اینسترومنتالیسم (ابزارگرائی) نام دارد که شعبه ای از پراگماتیسم است.

·        مراجعه کنید به اینسترومنتالیسم (ابزارگرائی)، پراگماتیسم  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری     

2
حقیقت انقلابی

·        طبری (و نه فقط او)  تعریف من در آوردی از حقیقت ارائه می دهد.
·        طبری مقوله ی حقیقت را عملا تحریف می کند:
·        در قاموس احسان طبری حداقل، دو نوع حقیقت وجود دارد:


الف

·        حقیقت انقلابی   



ب

·        حقیقت ارتجاعی (ضد انقلابی)   

3
حقیقت انقلابی  

·        وقتی کسی حقیقت را با صفت انقلابی مزین سازد، حقیقت بسته به انقلاب تعیین می شود و نه بسته به کم و کیف انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدمیان.
·        حقیقت بدین طریق، عینیت زدائی می شود.

4 
 حقیقت انقلابی  

·        فضلفروشی علمای ایرانی چه بسا مشکلساز است و نه مشکلگشا.
·        با اختراع مفهوم سوبژکتیو «حقیقت انقلابی»، اولا دیالک تیک حقیقت و دروغ (باطل) مخدوش می شود.

·        بدین طریق مفهوم باطل و یا دروغ نیز تحریف می شود:
·        دروغ و یا باطل هم سلب عینیت می شود و به عنوان حقیقت ارتجاعی و یا حقیقت ضد انقلابی قلمداد می شود.

5
حقیقت انقلابی  

·        با جا افتادن مفهوم من در آوردی «حقیقت انقلابی»، ضد دیالک تیکی حقیقت، یعنی دروغ هم از نو طبقه بندی می شود:  


الف

·        دروغ انقلابی  



ب

·        دروغ ارتجاعی  


6
حقیقت انقلابی

·        از مفهوم من در آوردی «حقیقت انقلابی» طبری می توان به سوبژکتیویسم معرفتی او پی برد.
·        طبری برای حقیقت نه ملاک و معیار اوبژکتیو، بلکه ملاک سوبژکتیو عرضه می کند:
·        هویت حقیقت، در وابستگی به تعریف از جنبش تعیین می شود.

7
برخی‌ها، 
 تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند،
باید دید آیا در عمل حاضرند،
یا می ‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

·        این تز طبری، ضمنا حاکی از آن است که در قاموس او انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها و شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی از هفت خوان های طبقاتی عبور نمی کند.
·        در قاموس طبری، اعضای جامعه تعلقات طبقاتی متمایز و متنوع ندارند.
·        مهره واره اند.
·        یکسان اند.
·        همه را یا می شود اقناع کرد و به جنبش انقلابی و یا به حقیقت انقلابی جلب کرد و یا اگر غرض و مرض داشته باشند، نمی توان.
·        جنبش انقلابی کذائی بدین طریق به طویله شباهت پیدا می کند.
·        فقط باید فوت و فن خواندن یاسین به گوش هر خری را فراگرفت، در بحثی خیابانی و یا بیابانی اقناعش کرد و طویله را از اجامر به خیال خود، «بی غرض و مرض» پر ساخت.
·        این به معنی قرائت فاتحه بلندی بر روشنگری علمی و انقلابی است.

8
برخی‌ها، 
 تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند،
باید دید آیا در عمل حاضرند،
یا می ‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

·        از این سمتگیری نظری طبری، جهان بینی ایدئالیستی او آشکار می گردد.
·        طبری به تقدم وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی باور ندارد.
·        به همین دلیل، حزب توده نه از اعضای توده، بلکه از اعضای طبقه حاکمه و یا طبقات وابسته به طبقه حاکمه پر می شود.
·        به قول حریف تیزهوشی، حزب توده به حزب شمال الشهور بدل می شود.

9
برخی‌ها، 
 تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند،
باید دید آیا در عمل حاضرند،
یا می ‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

·        حقیقت «انقلابی» در قاموس طبری به موضعگیی نظری ئی اطلاق می شود که به سود جنبش «انقلابی» باشد.   
·        اگر ویلیام جیمز ـ مؤسس پراگماتیسم ـ هم می بود، همین جور استدلال می کرد:
·        حقیقت آن چیزی است که برای کسی سودمند باشد.
·        اگر کسی حاضر به خدمت به جریان انقلابی کذائی نباشد، نباید با او بحث کرد.
·        انسان ها که اعضای جامعه نیستند.
·        انسان ها که نباید بدون نیت قبلی به یاری همدیگر بشتابند.
·        هومانیسم و همبستگی و انتقال تجربه و دانش تجربی به همنوع، فقط اگر برای جنبش کذائی سودمند باشند، محلی از اعراب دارند و لاغیر.

10
برخی‌ها، 
 تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند،
باید دید آیا در عمل حاضرند،
یا می ‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

·        طبری اعضای جامعه را عملا به مثابه آلت دست صرف در نظر می گیرد.

·        در طرز «تفکر» دوئالیستی استالینیسم، آدم ها یا خادم اند و یا خاین.

·        یعنی فاقد ارزش و ارج فی نفسه اند.
·        ارج و ارزش انسان ها به اندازه سودی است که آنها به جنبش کذائی می رسانند.

·        به همین دلیل است که با طرفداران استالینیسم نمی توان رابطه دوستی برقرار کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر