۱۳۹۵ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (64)


احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

بحث با این قبیل اشخاص که جویای حقیقت نیستند،
جز «خون خود را سیاه کردن»،
جز صرف انرژی بدون کسب نتیجه،
چه فایده‌ ای دارد؟      

·        مگر هدف از بحث کشف حقیقت نبود؟
·        اکنون چگونه می توان بحث با کسی را بایکوت کرد، به این دلیل واهی که او در جست و جوی حقیقت نیست؟
·        بر اساس کدام معیار عینی می توان طالب حقیقت را از بی اعتنا به حقیقت تشخیص داد؟
·        از کجا معلوم است که طلاب طبری جویای حقیقت اند و نه کسان دیگر؟

1
بحث با این قبیل اشخاص که جویای حقیقت نیستند،
جز «خون خود را سیاه کردن»،
جز صرف انرژی بدون کسب نتیجه،
چه فایده‌ ای دارد؟      

·        از همین جمله احسان طبری می توان به منظور او از بحث پی برد:
·        طبری بحث را با موعظه یکسان می داند.
·        طبری بسان آخوندی است که دربدر به دنبال مرید می گردد.
·        بحث برای او آلت دست و ابزاری برای مرید یابی، مرید پروری و تشکیل سیاهی لشکر است.
·        او به همین دلیل در انتظار نتیجه بحث است.

2
·        طبری بدین طریق، بحث را جریانی یکسویه تصور و تصویر می کند.
·        جریانی شبیه جریان جاری میان مرید و مراد
·        میان مستمع و صاحب سخن
·        میان پا منبری و واعظ
·        میان طلبه و مجتهد
·        میان پیرو و پیشوا 

·        این درک طبری از بحث، کمترین ربطی به بحث به معنی هماندیشی ندارد.
·        این درک طبری از بحث، درکی اسکولاستیکی است که در قرون وسطی و در عصر حاضر تحت سیطره فوندامنتالیسم رواج داشته است و رواج دارد. 

3
بحث با این قبیل اشخاص که جویای حقیقت نیستند،
جز «خون خود را سیاه کردن»،
جز صرف انرژی بدون کسب نتیجه،
چه فایده‌ ای دارد؟      

·        بحث به مثابه هماندیشی اما جریانی دو سویه است.
·        هماندیشی داد و ستد فکری است.
·        هماندیشی داد و ستد دانش تجربی و نظری است.
·        هماندیشی هم به نقع طرفین بحث است و هم به نفع اشخاص دیگری که در بحث شرکت بلاواسطه و مستقیم ندارند، ولی می توانند بحث را بخوانند و یا بشنوند.

4
·        در هر هماندیشی هر دو طرف می آموزند.
·        ضمنا بحث محدود به افکار رد و بدل شده نیست.
·        در نتیجه بحث می توان به دلایل موضعگیری های نظری هر کس اندیشید.
·        یعنی نظرات رد و بدل شده را از صراحت طبقاتی گذراند.
·        حتی کسانی که با خصومت طبقاتی معینی فحاشی می کنند، مفیدتر از کسانی اند که سکوت می کنند.
·        سکوت و سکون زادگاه هیچ معجزه ای نیست.

5
بحث با این قبیل اشخاص که جویای حقیقت نیستند،
جز «خون خود را سیاه کردن»،
جز صرف انرژی بدون کسب نتیجه،
چه فایده‌ ای دارد؟      

·        جست و جوی حقیقت عینی نه ابتدا به ساکن، بلکه در روند خوداندیشی و هماندیشی میسر می شود.
·        بحث و یا هماندیشی فرمی از پراتیک است.
·        پراتیک فکری است.

·        مراجعه کنید به پراتیک  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        بحث و هماندیشی به مثابه پراتیک فکری، زمینه را برای کشف حقیقت عینی آماده می سازد.
·        بدون خطر کردن (ریسک) به هماندیشی نمی توان توسعه فکری یافت.
·        پراتیک هماندیشی (فکری)  بسان پراتیک مادی، روندی دیالک تیکی است.
·        پراتیک هماندیشی (فکری)  بسان کار مادی، دیالک تیکی از ریاضت و لذت است:

الف
·        پراتیک هماندیشی (فکری)  از سوئی ریاضت است.
·        چون انرژی می طلبد.
·        چون جسم و روح و روان آدمی را خسته می کند.

ب
·        پراتیک هماندیشی (فکری)  اما از سوی دیگر، بسان کار مادی، لذت می بخشد.
·        بسان کار مادی به زندگی آدمی معنا می بخشد.
·        آتش به دودمان نیهلیسم (پوچ انگاری زیست) در می افکند.
·        روح و روان آدمی را از شادی و شادابی سرشار می سازد.
  
6
بحث با این قبیل اشخاص که جویای حقیقت نیستند،
جز «خون خود را سیاه کردن»،
جز صرف انرژی بدون کسب نتیجه،
چه فایده‌ ای دارد؟      

·        اکنون معلوم می شود که طبری از پراتیک هماندیشی کمترین خبری ندارد.
·        طبری بسان طرفداران پراگماتیسم دنبال سود است.
·        طبری در بهترین حالت به دنبال سود حزبی است.
·        بحث مکانیکی اخته و عقیم برای احسان طبری، وسیله و ابزار برای کسب سود است.
·        بحث برای طبری نه هماندیشی است و نه پراتیک فکری.
·        سوبژکت بحث مورد نظر طبری، اوتومات بحث است.
·        روبات بحث است.
·        آیات مرده و بی روحی را ازبر کرده و بطور مکانیکی تحویل هر رهگذری می دهد.
·        سوبژکت بحث مورد نظر طبری، اندیشنده نیست.
·        سوبژکت به معنی واقعی کلمه نیست.
·        به طوطی شباهت دارد.
·        آدم نیست.

7
تز دهم طبری
چنین اشخاصی را به حال خود بگذارید!       
خطا ست اگر کسی فکر کند همه کس را می ‌توان قانع کرد،
یا همه را باید قانع کرد!

·        در این تز طبری،  دست خود طبری رو می شود.
·        در این تز طبری، آخوندوارگی خود طبری آشکار می گردد.
·        در این تز طبری صحت استنباط ما از طرز تفکر او اثبات می شود:

الف
خطا ست اگر کسی فکر کند همه کس را می ‌توان قانع کرد.

·        این بدان معنی است که آماج بحث، قانع کردن این و آن است.

·        قانع کردن به چه چیزی؟
·        قانع کردن به صحت آیات آیت الله های حزبی، که همانقدر توان تفکر مفهومی دارند که آیات عظام حوزه های «علمیه»؟

ب
خطا ست اگر کسی فکر کند، همه را باید قانع کرد!

·        طبری آدمی را به یاد رسول اکرم می اندازد.
·        باور به اقناع همه، یعنی باور به امکان ایمان آوردن همه به آیات حزبی، خطا ست.
·        به قول قرآن کریم، بحث با کفار بیهوده است.
·        خدا در و پنجره قلب آنها را نسبت به نفوذ نور ایمان پیشاپیش مسدود کرده است.
·        هم نظر رسول اکرم در زمینه بحث با کفار و منافقین درست بود و هم نظر طبری در رابطه با بعضی ها درست است.
·        فرق رسول اکرم با احسان طبری شاید این باشد که رسول اکرم به دلایل عدم تمکین کفار و منافقین به آیات الهی واقف بود، ولی طبری به دلایل افراد مورد نظر واقف نیست.
·        طبری تنها به قاضی می رود تا از محضر قاضی، راضی به خانه برگردد.
·        طبری نه به دلایل معرفتی منکران آیات حزبی می اندیشد و نه به دلایل طبقاتی آنها.

8
چنین اشخاصی را به حال خود بگذارید!       
خطا ست اگر کسی فکر کند همه کس را می ‌توان قانع کرد،
یا همه را باید قانع کرد!

·        از همین حکم می توان به خود مرکزبینی و خود محوربینی توده ای ها پی برد.
·        هدف حضرات از بحث نه کشف حقیقت، بلکه ابلاغ پیامبرانه آیات حزبی است.
·        هدف از بحث قانع کردن دیگران است و نه احیانا قانع شدن.

·        طبری مریدان خود را به مثابه رسولان وحی تلقی می کند که باید بقیه بنی بشر را قانع کنند و یا از خیرشان بگذرند.

·        چنین برخوردی از سرتاپا استالینیستی است و با مارکسیسم ـ لنینیسم بیگانه است.
·        مارکسیست ها نه در پی قانع کردن کسی، بلکه بیشتر در صدد آموزش از همنوعان و احیانا کمک به آموزش آنان اند.
·        مارکسیست ها حقیقت از پیش آماده ای را در اختیار ندارند.
·        تنها چیزی که مارکسیست ها ـ در بهترین حالت ـ در اختیار دارند، تئوری و متد مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·        همین و بس. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر