۱۳۹۵ فروردین ۱۵, یکشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (61)


احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

تز سوم طبری
چرا باید بحث کرد؟
با که باید بحث کرد؟
در چه موضوع باید بحث کرد؟ 
چگونه باید بحث کرد؟

·        بحث کننده به زعم طبری اولا باید دلیل ورود به بحث را بداند.
·        ثانیا باید طرف مورد بحث را پیشاپیش تعیین کند.
·        ثالثا موضوع بحث را بطور یکجانبه تعیین کند.
·        رابعا چگونگی بحث را یک تنه تعیین کند و بعد وارد بحث شود.

1
همه این پرسش‌ها باید در ذهن بحث ‌کنندگان،
پاسخ روشن داشته باشد.

·        بحث اما اگر خوداندیشی نباشد، می تواند میان دو و یا حتی چند نفر صورت گیرد.
·        در آن صورت اختلاف نظر جدی پدید می آید و شروع بحث حتی امکان ناپذیر می گردد.

2
همه این پرسش‌ها باید در ذهن بحث ‌کنندگان،
پاسخ روشن داشته باشد.

·        طبری به احتمال قوی فقط توده ای ها را در مد نظر دارد که به نیت عضوگیری وارد بحث می شوند، نه به نیت یادگیری، نه به نیت روشنگری و نه به نیت کشف حقیقت.

·        سوبژکت بحث برای طبری به اوتومات بحث، با روبات  بحث شباهت دارد.
·        طرز «تربیت» استالینیستی در حزب توده هم از همین قرار بوده است:
·        تربیت روبات.
·        تربیت اوتومات.
·        تربیت آدم واره ای که مشتی جملات مرده و بی روح را ازبر کرده و بطور مکانیکی بر زبان می راند.
·        این فرمی از هارت و پورتیسم است.

3
همه این پرسش‌ها باید در ذهن بحث ‌کنندگان،
پاسخ روشن داشته باشد.

·        از دید طبری طرف مورد بحث چیزی در حد در و دیوار است.
·        انگار بحث نه بحث، نه داد و ستد فکری، بلکه موعظه یکطرفه است.
·        چون تنها در این صورت است که واعظ همه کاره و مطلق العنان است و لاغیر.

·        در بحث طبیعی هر دو طرف باید علاقه مند به بحث پیرامون موضوع معینی باشند و شیوه بحث را هر دو با هم تعیین کنند و محل بحث را و غیره را نیز.
·        چنین بحثی که طبری پیشنهاد می کند، هرگز نمی تواند جامه عمل بپوشد.
·        انسان ها که ماشین های خودکار نیستند.

4
تز چهارم طبری
بدترین شکل بحث،
بحث در باره همه چیز، بحث از این شاخ به آن شاخ است.

·        ما در «بحث راجع به همه چیز» نه با فرم (شکل) بحث، بلکه با  محتوای بحث سر و کار داریم.
·        هر بحثی اصولا نمی تواند به موضوع معین واحدی محدود گردد.
·        چون در هر بحثی پای خیلی از چیزها به میان کشیده می شود.
·        در حین بحث، عرصه های مختلف واقعیت عینی در یکدیگر نفوذ می کنند.
·        از عرصه های فیزیکی به عرصه های شیمیائی پل زده می شود و از عرصه های مثلا بیولوژیکی به عرصه های اجتماعی و غیره.
·        خواه و ناخواه پای مسائل متنوعی به میان کشیده می شود.

·        ولی حق در مجموع با طبری است.
·        اگر شرکت کنندگان در بحث منضبط و حقیقت جو باشند، حتی الامکان نباید از موضوع خارج شوند.

·        دشواری بحث هم همین جا ست.
·        نه متدهای سوبژکت های بحث، یکسان اند و نه جهان بینی های آنها.
·        به همین دلیل از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن نیز رایج است.

5
تز پنجم
شرط یک بحث منظم،
مقابله دو یا چند حکم روشن در برابر یکدیگر است
و متمرکز کردن بحث بر روی آن نکات.

·        حق تا حدودی با احسان طبری است.
·        بحث همانطور که ذکرش گذشت، عبارت است از تجزیه و تحلیل قضایا.
·        موضوع مورد بحث، در مجموع (یعنی اگر نظرات دو و یا چند سوبژکت بحث را جمع کنیم) به مقاله ای می ماند.
·        هر مطلبی ناگزیر از احکام (جملات) تشکیل می یابد و هر حکمی از مفاهیم و مقولات.
·        در روند بحث احکام معینی تحلیل می شوند.
·        ولی برای تحلیل احکام باید آجرهای اولیه آنها، یعنی مفاهیم و مقولات مورد تحلیل قرار گیرند.
·        ما در بررسی آثار شعرا و نویسندگان، این طرز تحلیل را تمرین می کنیم.

6
تز ششم
بحث با هر کس فایده ‌ای ندارد. 
کسانی هستند که به اصطلاح تصمیم خود را گرفته اند
و سپس پی «بهانه» می‌ گردند تا «حرف خود را به کرسی بنشانند.»   

·        منظور از «کسی که تصمیم خود را گرفته» چیست؟
·        کسی که تصمیم خود را گرفته، قاعدتا کسی است که صاحب نظر است.
·        بحث در صحت و سقم نظر او نیست.
·        بحث با صاحب نظر که بهتر از بحث با فردی لاابالی و فاقد نظر روشن است.

7
بحث با هر کس فایده ‌ای ندارد. 
کسانی هستند که به اصطلاح تصمیم خود را گرفته اند
و سپس پی «بهانه» می‌ گردند تا «حرف خود را به کرسی بنشانند.»   

·        اکنون وضع بمراتب بدتر از زمان حیات احسان طبری است.
·        در این زمینه باید حسرت ماضی بر باد رفته را خورد.
·        اکنون قحط صاحب نظر است.
·        اکنون نظر پیشاپیش تخطئه می شود.
·        کسی حاضر به بحث حتی نیست.

·        بخش اعظم اعضای اقشار بینابینی لات و لومپن و علاف و عیاش اند و به تنها چیزی که اعتنائی ندارند، اندیشه است.
·        ما اکنون در عصر ایرئالیسم و ایراسیونالیسم (واقع بینی ستیزی و خردستیزی) بسر می بریم.
·        خدا چنین عصری را نصیب شمر لعین هم نکند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر