۱۳۹۵ اردیبهشت ۶, دوشنبه

سیری در شعری از اخوان ثالث (17)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

نیاساید اندر دیار تو، کس
چو آسایش خویش جویی و بس

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر فقط در فکر آسایش خود باشی، کسی در دیار تو، روی آسایش نخواهد دید.

1
·        سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک هیئت حاکمه و اعضای جامعه را به شکل دیالک تیک سلطان و اعضای جامعه بسط و تعمیم می دهد و میان آسایش هیئت حاکمه و آسایش اعضای جامعه رابطه علی (علت و معلولی) برقرار می کند.

·        در قاموس سعدی، اگر هیئت حاکمه فقط به فکر آسایش خویش باشد، اعضای جامعه در حسرت آسایش بسر خواهند برد.

·        سعدی اعضای هیئت حاکمه را مثل کف دستش می شناسد و می داند که آنها چه خواهند اندیشید:
·        « اعضای جامعه و آسایش این حشرات، برای ما کشک است.»

·        سعدی به همین دلیل به اثبات تئوریکی رهنمود خود مبادرت می ورزد:

2
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        معنی تحت اللفظی:
·        عاقلانه نیست که چوپان بخوابد و گرگ به جان گله گوسفند افتد.

·        در این بیت شعر، تئوری اجتماعی (فلسفه تاریخ) سعدی تبیین می یابد.
·        جامعه در تئوری اجتماعی ـ فئودالی سعدی، جولانگاه دیالک تیک شبان ـ گرگ ـ گله گوسفند است.

·        این تصور و تصویر تمثیلی انتزاعی سعدی اما به چه معنی است؟

3
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        این بدان معنی است که سعدی دیالک تیک سلطان ـ دولت ـ توده را به شکل دیالک تیک شبان ـ گرگ ـ گله گوسفند بسط و تعمیم می دهد و وظیفه شبان (سلطان، خان) را بطور غیرمستقیم و با واسطه تبیین می دارد:
·        سلطانی که فقط به فکر اسایش خویش باشد، به شبانی شباهت دارد که خفته باشد و گرگ به جان گله افتاده باشد.

4

·        این تئوری اجتماعی سعدی، یکی از تئوری های اصلی و بحث انگیز او ست.

·        سعدی دولت تحت فرمان سلاطین و خوانین فئودالی را گرگ و یا گرگگروه (گروه گرگ) می داند.

·        این اما عینا و عملا (بطور عینی و عملی)  به چه معنی است؟

5
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        این اولا بدان معنی است که سلطان، گرگ آلفا ست.
·        یعنی سردسته گرگ های درنده است و بخش اعظم طعمه به او تعلق دارد.
·        پس از سیر شدن و رفع زحمت کردن گرگ آلفا، بقیه گرگ ها اجازه ی جنگ و دعوا بر سر بقایای طعمه را کسب می کنند و خیلی از گرگ ها، چه بسا از گرسنگی می میرند.

·        ترفند ایده ئولوژیکی سعدی اما کجا ست؟

6
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        ترفند ایده ئولوژیکی سعدی، شبان جا زدن سردسته ی گرگ ها ست.
·        سعدی آخرین کسی است که از ماهیت سلاطین و خوانین فئودالی بی خبر باشد.
·        این ولی مانع آن نمی شود که سعدی لحظه ای از این تئوری و ترفند صرفنظر کند.

·        سؤال این است که چرا و به چه دلیل خردمند خردگرائی چون سعدی باید دست به اشاعه دروغ و تحریف حقیقت عینی بزند؟

7
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        سعدی بلحاظ تعلقات طبقاتی، بی طرف نیست.
·        هیچیک از اعضای جامعه بلحاط طبقاتی بی طرف نیست.
·        سعدی ایدئولوگ طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) است و این تئوری را به نیات مختلف و متفاوت زیر تدوین کرده است:

الف
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        نیت اول سعدی توجیه حقانیت و بی بدیلی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی به هر قیمت است.
·        در ایده ئولوژی سعدی، فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی پایان تاریخ است.
·        بی آلترناتیو (بی بدیل) است.
·        به همین دلیل «آش کشک خاله است» و چاره ای جز «خوردنش» نیست.

ب
·        نیت دوم سعدی استحمار (تحمیق، خر کردن)  توده های مولد و زحمتکش است:
·        توده های مولد و زحمتکش باید خیال کنند که نه آدم، بلکه گوساله و گوسفند اند و سلاطین و خوانین خونریز فئودالی، چوپانان خیرخواه و خدمتگزار آنها هستند.

·        این ادعای سعدی اما با تجارب تلخ توده زحمت، جور در نمی آید.
·        چون توده، فقیر است، ولی خر نیست.
·        توده می بیند که به هنگام برداشت محصول، دولت فئودالی با اجامر مسلح به چوب و چماق و قمه و قداره می آیند و آنها را مورد ضرب و شتم و شلاق قرار می دهند تا بخش اعظم محصول را به دربار ببرند.
·        سعدی باید این تضاد تجربه با تئوری را حل کند:

ت

·        ترفند ایده ئولوژیکی سعدی چپنمائی است.
·        چپنمائی بهترین و مؤثر ترین ترفند ایده ئولوژیکی است:
·        سعدی از قول سلطانی به نام نوشیروان به شازده ای به نام هرمز اندرز می دهد:

که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        این بدان معنی است که سلاطین و خوانین فئودالی آسایش توده را برتر و مقدم تر از آسایش خویش، خانواده و قوم و خویش خویش می دانند، می توانند بدانند و اصولا باید بدانند.

·        اگر بر توده ستم می رود، نه توسط خود سلاطین و خوانین، بلکه توسط دولت فئودالی می رود.

·        سعدی این دولت فئودالی را گرگ جا می زند که قصد تخریب اعتبار شبان را دارند.

·        این همان شعار معروف خاص و عام است:
·        «شاه خودش آدم خوبی است.
·        اطرافیانش بد اند.»

پ
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

·        این تئوری سعدی، دیری است که در متروپول های سرمایه داری (و حتی «سوسیالیستی» و استالینیستی)  مینیاتوریزه شده و سوهان سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی خورده است:

1

·        امروزه برای حفظ فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی امپریالیستی نه تنها گرگ های سعدی را، نه تنها شخصیت های اقتصادی، سیاسی، نظامی، رسانه ای و غیره را، بلکه حتی خود چوپان را، مثلا اعضای خاندان سلطنتی را، صدر اعظم کشوری از طراز هلوت کل را، رئیس جمهوری از طراز نیکسون را، افشا و رسوا می سازند.
·        و با این تیر واحد ـ در آن واحد ـ چندین نشان استراتژیکی می زنند:

2
·        قبل از همه، زهر ایده ئولوژیکی موسوم به «دموکراتیک بودن سیستم امپریالیستی» را به کام خلایق می ریزند.
·        بدین ترفند اثبات می کنند که «همه ـ از شاه تا گدا ـ در مقابل قانون برابر اند.»

3

·        ضمنا این افشاگری مهر ه ای از طبقه حاکمه را توسط رسانه های همگانی ـ همه ارضی، مثلا توسط نیویورک تایمز، واشینگتن پست، روزنامه آلمان جنوبی، اشپیگل و غیره انجام می دهند، تا برای رسانه ای امپریالیستی اعتبار آهنین کسب کنند.
·        آن سان که در استقلال طبقاتی رسانه های همگانی در همه فرم های آن، کمترین تردیدی باقی نماند.

4
·        کسب اعتبار برای رسانه های همگانی ـ همه جهانی برای ریختن زهر ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه از قیف رسانه ها به حلق خلق جهان است.
·        بی بی سی و سی عن عن و صدای آلمان و غیره، بدین طریق و با این ترفند به مقام منابر و بلندگوهای حقیقت عینی ارتقا می یابند.
·        آن سان که جفنگیات آنان چیزهائی در حد آیات الهی و وحی منزل جلوه گر می شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر