۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

سیری در شعری از اخوان ثالث (16)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان

که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        معنی تحت اللفظی:
·        انوشیروان به هرمز گفت:
·        به فکر آسایش دراویش باش و نه به فکر آسایش خویش.

1
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        سعدی در این بیت شعر در باب اول بوستان که به رهنمودهای شیخ شیراز به هیئت حاکمه (دربار) اختصاص دارد، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را به شکل دیالک تیک سلاطین و دراویش بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن توده (دراویش) می داند.

·        درویش یعنی فقیر و تهیدست و گدا. 

·        سؤال این است که چرا ما دراویش را به عنوان توده مولد و زحمتکش استنباط می کنیم؟
·        توده مولد را که نمی توان جزو دراویش و در واقع، جزو لومپن پرولتاریا محسوب داشت؟

2
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        دلیل این طرز تلقی شیخ شیراز تئوری ثروت او ست:
·        منشاء ثروت در این تئوری، خدا ست و نه تولید.
·        خدا، صاحب بلامنازع و خداوند بی بدیل ثروت است.
·        در قرآن کریم هم همه چیز از برف و باران تا باد و بوران تحت مالکیت خصوصی خدا ست.

3
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        خداوند آسمانی ثروت، در قرآن کریم، ضمنا مقسم ثروت است و به میل خود نسبت به درجه خلوص قلبی و ایمان بندگان، در اختیارشان قرار می دهد.
·        این بدان معنی است که خدا هم خداوند ثروت است و هم مقسم مستقیم ثروت.

·        خدا فرمان توزیع ثروت را به مأمورین خود صادر می کند:
·        قضای کذائی با جوهر نامرئی اش میزان رزق و روزی ه حشره ای را حتی قبل از تولدش، یعنی در مرحله نطفه ای اش، بر پیشانی اش می نویسد.
·        برای یکی به اندازه بخور ـ نمیر.
·        برای دیگری به اندازه بخور ـ بترک و یا حتی بمیر.

4
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        سعدی و بعدها حافظ ضمن اینکه همین تئوری ثروت قرآن کریم را نمایندگی می کنند، آن را مورد تجدید نظر قرار می دهند:
·        یعنی رویزیونیسم (تجدید نظرطلبی) خاصی را به تئوری ثروت قرآن کریم وارد می سازند:
·        آن سان که هم در چارچوب آیات قرآن حرکت می کنند و خدا را رزاق مطلق محسوب می دارند و هم فرم توزیع و یا تقسیم ثروت الهی را فئودالیزه می کنند:

5
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        در تئوری ثروت سعدی و حافظ، الله ثروت خود را در اختیار ظل الله قرار می دهد تا ظل الله اندکی از آن به دراویش دهد.
·        این بیت شعر فقط در چارچوب این رویزیونیسم سعدی و بعد حافظ قابل درک و توضیح است.
·        سعدی در این بیت شعر، ـ به عنوان روشنفکر ارگانیک طبقه حاکمه ـ از ظل الله می خواهد که به فکر دراویش باشد و نه به فکر شخص شخیص خویش.
·        این بدان معنی است که گنج سلاطین و خوانین، نعمت الهی و مائده آسمانی است و آنها باید آن را میان دراویش پخش کنند.

6
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        بر پایه این تئوری ثروت است که سعدی و بعدها حافظ، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را به شکل دیالک تیک  (و یا دوئالیسم) توانگر و گدا، بسط و تعمیم می دهند.
·        آن سان، که توده های مولد و زحمتکش تا درجه لومپن پرولتاریا (تا درجه گدایان و دریوزگان انگل و بی همه چیز) تنزل می یابند.

7
·        بدین طریق، دیالک تیک توده و طبقه حاکمه در زمینه توزیع ثروت، به اشکال مختاف و متفاوت زیر بسط و تعمیم می یابد:

الف
·        به شکل دیالک تیک گدا و توانگر  

·        دیالک تیک گدا و توانگر عام تر از بقیه دیالک تیک های مربوطه است. 

ب
·        دیالک تیک دراویش و سلاطین (خوانین)
  
·        این دیالک تیک، زیردیالک تیک دیالک تیک گدا و توانگر است.

·        مفهوم «توانگر» (اغنیاء) عام تر از مفهوم «سلطان» و یا «خان» است.
·        در مفهوم توانگر علاوه بر اعضای هیئت حاکمه (سلاطین، خوانین، وزراء، ملازمان و مشاوران دربار)، دیگر اعضای طبقه حاکمه نیز تجرید می یابند.
·        همه اعضای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی تجرید می یابند.

ت
·        دیالک تیک توانگر و گدا نسبیت سوبژکتیو طنز آمیزی را وارد عمل می کند.
·        آن سان که حتی دهقانی که نان بخور ـ نمیری دارد، در مقایسه با توده گرسنه، توانگر محسوب می شود و سعدی از او هم می خواهد که از گرسنگان دستگیری کنند.

8
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        اگر کسی ساده لوح باشد، ازاین بیت شعر، نتیجه خواهد گرفت که هم انوشیروان و هم سعدی، طرفدار توده اند.
·        اگر حافظه خطا نکند، ستون فقرات تئوریکی دفاعیات علی خاوری در در دادگاه شاه، از آثار سعدی تشکیل شده است.
·        اجامری که شعار «عدالت اجتماعی» را بطور مکانیکی لغلغه لسان کرده اند، همین تئوری سعدی و حافظ را نشخوار می کنند:
·        عدالت اجتماعی یعنی اینکه طبقه حاکمه خرده ـ ریزه های خوانش را جلوی توده بتکاند.

·        چپ نمائی سعدی و حافظ و اجامر جماران هم در همین ترفند ایده ئولوژیکی است.

·        مسئله اما درست برعکس این طرز تصور و طرز تصویر قضایا ست:

9
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش

·        مسئله این است که ثروت نه نعمت الهی است و نه مائده آسمانی.
·        ثروت تولید می شود..
·        مولد ثروت توده های مولد و زحمتکش اند.
·        گنج سلاطین و خوانین نتیجه سلب ثروت از توده است.
·        به همین دلیل می توان سعدی و حافظ و اجامر چپ و راست عوامفریب را وارونه سازان بی شعور و بی شرم محسوب داشت.

·        در واکنش به عوامفریبی های ین اجامر باید گفت:
·        توده را به خیرتان امید نیست، شر مرسانید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر